-
که تر کنم گلویی به یاد آشنا من
1393/12/14 14:14
درست یک ماه و 5 روز پیش ... برام اس ام اس میاد ... از بانو یاسمن ...نوشته چیزی به روز تولدت نمونده ، تو فکر فرو می رم ... خطابم کرده فیروزه ی آسمونی ... قبل تر ها دختر دریا صدام می کرد ... لبخند رو لبم می شینه ... اسم تازه م رو دوست دارم . یا بهتره بگم دوست تر دارم ... ( او ، باعث آشنایی من و بانوی دوست داشتنی بود ....
-
حس خوب ، در بطن یک حس خیلی بد!
1393/12/13 13:08
این پست حذف شد . کامنت هاش رو دوست داشتم ... انتقاد های جالبی توش وجود داشت . می تونید از همین کامنت ها ماجرای پست رو بفهمید و نظرتون رو بگید . با نام مستعار و هر چی ... ترجیحا انتقادی اگر هست و پیشنهادی حتی برای بهبود روابطم ... بهم بگید ممنون میشم : ) × کل داستان این بود که یکی از اقوام دور دوست چوپان در اومدن و...
-
خواریمام !
1393/12/12 23:27
از روز اولی که با چوپان حرف زده بودم بهش گفته بودم تا حالا خواهر امام یا به زبان عامی گیلک ها خواریمام :)) نرفتم ! و خیلی دخترک متعجب شده بود . خلاصه از همون روز گفت یه بار می برمت حتماً ... از هفته ی پیش تر تصمیم این شد که این هفته بریم و روزشم تعیین کردیم . خیلی نگران بودم که نشه یهو یه چیزی بشه که نشه ... از صبح...
-
حس مبهم
1393/12/12 16:26
-
دمخور شدن با خوبان : )
1393/12/12 14:59
-
چقدر خانوم شدما !
1393/12/12 14:43
همین الان فهمیدم بیست و چهار سال و یک ماهم شده ! همین الان فهمیدم امروز چقدر روز خوبی می تونه باشه ! قراره برم جایی با دوستی ...
-
TRACK 10
1393/12/12 13:45
-
11 : )
1393/12/11 14:19
-
برای خورشید همیشه جاوید : )
1393/12/10 23:59
-
همش کار و بار و مشغله
1393/12/09 16:03
-
جمعه تنبلانه !
1393/12/08 11:18
-
رمز تغییر کرده : )
1393/12/07 16:17
-
من تمامه بی قراری تو تمومه مهربونی ...
1393/12/06 18:40
-
ای خدای بی نصیبان ، طاقتم ده ، طاقتم ده !
1393/12/05 22:52
-
دله دیگه ... : (
1393/12/05 19:30
دلم یک عدد ریمل خوب می خواد ! دلم لباس مارک می خواد ! دلم کتونی آل استار می خواد ! دلم چند تا کتاب خوب می خواد ! دلم یه جین خیلی خوب می خواد ! دلم شال میس اسمارت می خواد ! اونم نه یکی 4 5 تا رنگی رنگی ! دلم کلی لباس ورزشی از امبروکرمبی و ریبوک می خواد ! × سایز شلوارم 27 می باشه :| × ریمل ترجیحا دیگو دالا پالما باشه ،...
-
روز مهندس : )
1393/12/05 15:03
-
دیروز من : )
1393/12/04 22:44
دیروز که دانشگاه خیلی خوب بود! دو سه مورد آشنا دیدم شوک شدم از حضورشون تو دانشگاه و رفتم تو کلاس دیدم یکیشون درست پشت سرم نشسته :| و شوکم بدتر شد دیگه !!!ببا تمام وجود تلاش کردم که چشم تو چشم نشم و لازم نباشه سلام بگم ایشونم با تماااام وجود تلاش کردن بهم سلام بگن که بنده موفق تر بودم :)) از پیش برنامه گذاشته بودیم که...
-
مگی خوشحال در دانشگاه !
1393/12/04 11:25
انقدر امروز خوبم که اصلاً حد نداره ها ! همین دیگه! × هیچی دیروز جز گرمای وجود یه دوست نمی تونست باعث شه من 2ساعت کامل پیاده روی کنم ! با هیجان حرف بزنم و گوش کنم ... هیچی نمی تونست بعد از یه روز خسته کننده اونقدر بهم بچسبه . درباره دیروز می نویسم : ) حتماً ! × از اینترنت دانشگاه استفاده کردن بد می چسبه ها ! لامصب...
-
حسای خووووب : )
1393/12/02 23:58
وسط کلاس پرند گفت که مگی ؟! ممکنه لطفاً منو ببری شهر کتاب ؟ می خوام خرید کنم که درس بخونم! گفتم می برمت و همون جا یه چیزی تو ذهنم جرقه زد که واااای من می تونم کتاب فوتبال علیه دشمن رو بخرم !!! هیچی دیگه خدا خدا می کردم کلاس تموم شه و بریم شهر کتاب طبق معمول یه مسافر دیگه ام داشتم اون یکی مسافرم غایب بود ! بارون سیل می...
-
بین دو نیمه !
1393/12/02 19:00
یکی از انگیزه های من واسه اومدن به کلاس آلمانی جو دوس داشتنیشه و البته مهم تر از اون کافه نشینی بین دو نیمه ی کلاس که خیلی خیلی می چسبه : ) همه با هم می شینیم دور بزرگ ترین میز و حرفای جالب می زنیم ... تو یک جمله بگم .... خاطره می سازیم . + داخل موسسه یه کافه ی دنج خیلی دوس داشتنی داریم ! + الان بین دو نیمه ی کلاسمه !...
-
خوشمزه های تبریزی !
1393/12/02 16:03
یکی از غذاهایی که واقعاً فقط تو تبریز باید خورده شه کباب بناب هست . چیزی که تو رشت و تهران بهت میدن آشغالی بیش نیست ! ولی تو تبریز نخوردنش اصلاً جایز نیست ؛ ) تو تبریزم باید بدونی کجا می خوریش ... من شانس خوردن کباب بناب رو تو 10 تا رستوران اقلاً داشتم ! که می تونم بگم بهترینش رو تو خیابون شهناز خوردم که یکی از ارزون...
-
در یاد تو ام ای خاطره ات عید و بهارم ...
1393/11/30 22:00
اینجا رشت است . مگهان در ردیف چهارم ! صندلی چهارم ، روبروی سالار عقیلی نشسته ... سالار می خونه ، همسرش که سالار تره حتی پیانو می نوازه ... لباس خیلی نازی هم تنشه ... × بهار دگر ، قرار تو با یار دگر ... همینجوری
-
چالش کیف در وبلاگ عمو سیبیلو : )
1393/11/30 12:29
دوستای عزیزم ، لطفاً برای شلوغ بازی هر چه بیشتر این بازی وبلاگی دست به کار شید عموی گرامی بازی راه انداختن تحت عنوان چالش کیف ! به دستور خانم خانم ها ، لی لی یت بانو ! در صورت تمایل می تونید لینک این چالش رو تو وبلاگتون بذارید و شلوغ بازیش رو بیشتر کنید :دی اینجوری خواننده های عمو جون رو هم بیشتر و وبلاگشون رو پر رونق...
-
هم کلاسی هام : )
1393/11/30 03:52
رفتن به کلاس آلمانی یکی از بهترین تصمیماتی بود که این چند وقت اخیر گرفتم . جدای از یاد گرفتن یه زبان نو و وارد یک دنیای تازه شدن ، برام تجربه جالبی بود . آشنایی با خیلی آدم ها که تو این چند ماه اومدن و رفتن . امروز وقتی تو کافه ی مجتمع نشسته بودیم بین دو نیمه ی کلاسمون و با هم چای و قهوه می خوردیم ، در حالیکه من با...
-
توضیحی درباره پست قرار وبلاگی!
1393/11/28 16:38
× پست زیر توسط نویسنده ی مهمان خانم چوپان نوشته شده ! لطف عجیب ایشون به بنده انکار شدنی نیست ! خیییلی خجالت زده شدم از خوندن تعریف هاش ! کافیه کمی باهوش باشید که به نکته انحرافی و به دو تا از ایراد های خیییلی بزرگ من پی ببرید :)) × خانم چوپان از بنده کم سن تر هستن ! ماشالا قد بلنددد که بنده روم نمیشد ایستاده کنارش عکس...
-
قرار وبلاگی به روایت چوپون !
1393/11/28 16:15
صلام و بی مقدمه! ساعت 4.45 دقیقه...حدود 44 متربالاتر از سطح رشت! کاملا آروم بودم!چون یک همراه هم داشتم که... بماند : D یه کافه خالی از سکنه! و پسرجوانی درحال دستمال کشیدن میزها...سکوت مطلق که با ورود منو صدای چوبای آویز بالای در بهم خورد... شروعش ازینجا بود! مکانو انتخاب کردمو رفتم به سمت میز سری پیش...با منظره ای رو...
-
دیالوگ ماندگار : )
1393/11/28 14:00
میگه اسمت خیلی خاصه ! مگهان با کسره ست یا فتحه ؟ میگم هر دو جورش درسته ! میگه خب معنیش چیه ؟ میگم ایرانی نیست اصلاً اسم واقعیم نیست . اسم ایرلندی و ولش هست . به معنی مروارید میگه وای ... الان که معنیشو فهمیدم دیدم خیلی اسمت بهت میاد!!! مروارید واقعاً بهت میاد ... انقدر سریع و با ذوق اینو می گه که حس می کنم از ته قلبش...
-
26 بهمن ! اولین قرار وبلاگی
1393/11/27 18:44
26 بهمن یه روز معمولی بود ... یه روز خیلی معمولی که می شد غروبش از دلگیر ترین غروب های عمرم باشه ... صبحش رفتم دانشگاه و ظهرش ملاقاتی داشتم با یکی از دوستانم و تا جا داشت حرف زدیم و حرف زدیم اونقدر که نفهمیدم زمان چطور گذشت و از گذشته هامم حرف زدیم ، از آینده حتی! بد ترین قسمتش مرور روزای فعلی و حال بود که نه من می...
-
پست موقت !
1393/11/26 16:23
دوست عزیزی که قراره منو ببینی : )) !!! من یک مانتو سرمه می پوشم با آستین سرخابی !! همین دیگه حرفی نیست : )) لطفاً از من زودتر برس برو داخل بشین ... واااو خیلی هیجان دارم !!!
-
ولنتاین ما اینجوری بود !
1393/11/26 12:14
دیروز ، روز خاصی بود پر از حس خوب و بد ! فراز و نشیب ! هی خوشحالی و ناراحتی ! کلاس آلمانی خیلییی بهتر از همیشه بود و طبق معمول جمعیت نسوان کلاس تعریف از تیپ بنده کردن و حتی جیغ زنان اعلام کردن این رژ خیییلی بهت میاد ! 2 تا آقا داشتیم که مورد اول همسر دارن و زودتر رفتن شب ولنتاین عروسی دعوت داشتن ! موند مورد دوم ، که...