کلی اتفاق افتاده و من نمیام اینجا بنویسم، چرا؟ چون دلم میخواد سر فرصت وبلاگتون رو بخونم و کامنت جواب بدم و … اما فرصت نمیشه از این رو بیخیال اومدن و نوشتن میشم. بهونهی خوبی نیست و این روزا ارزش ثبت شدن داره پس من دوباره برگشتم.
——
اول از همه بگید ماه عسل کجا برم که برای این مورد خیلی بیشتر از جشنمون ذوق دارم ^_^ تو پست بعدی میام و مینویسم که چی کارا میکنم این روزا:)
امروز یکشنبه شش خرداد، تصمیمم برای نگرفتن جشن جدیتر شد. حالا میگم چراش رو…
فعلا نظر و برنامهم اینه، همونطور که اکثرتون تو کامنتها گفتید جشنی که توش رقص هم نباشه عملا برنامه دیگهای برای سرگرمی مهمونا هم نیست و چه کاریه اون همه هزینه صرف جشنی بشه که مردم بیان بگن آخه اینم شد عروسی؟:)
+ خیلی خیلی زیاد خستهم، همین