مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

ناراحتی دوستم و اول پاییز

چیزای تعریف کردنی زیااااد دارم، اما الان تنها چیزی که حالم رو عمیقا بد کرده ناراحتی دوستمه… 

به گفته‌ی خودش(که درستم گفته) یه دعوت نصفه‌نیمه کردمش… و بعد هیچی

خدا میدونه چه روزای بد و پرفشاری رو از سر گذروندم.

دلیل دیگه‌ای که دعوت جدی نکردمش این بود که فکر کردم با شرایطی که داره نمیتونه تا رشت بیاد. چرا این فکر رو کردم آخه؟ به من چه که جای دیگران فکر می‌کنم؟ 

دلیل آخرم این بود که جشنم اونجوری که فکر می‌کردم نشد، من دوست نداشتم دیجی داشته باشیم و برنامه قرار بود کمی متفاوت باشه از چیزی که شد. دوست نداشتم دوست‌های مذهبیم تو اون فضا قرار بگیرن و اذیت شن! همه اینا رو میگم اما با توجیهی برای اون حرکت من نیست. کاش میشد برگردم عقب:( 

کاش… 

سرمایه‌ها همه‌شون سخت به دست میان و آسون از دست میرن… خلاصه من اشتباه کردم و باید پاش وایسم…

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد