امروز یه بخش از خریدایی که کرده بودم رسید.
شبتر حرفهای جدی زدیم، بعد مدتها... حرفهای خیلی جدی
پسر مصممتر از همیشه فکر میکنه انتخاب نهاییش منم...
و همین
روزایی که آفتاب میزنه هرچقدر هم ناامید بوده باشم میتونم به خودم کمک کنم و حالم خوب شه... مرسی از خدا و همکاری امروزش جهت فرستادن آفتاب و نور به این زیبایی
من از اون دسته آدمایی بودم که اصلا دلم نمیخواست قبل از اینکه تصمیم قطعی برای ازدواج داشته باشم چیزی برای زندگی و خونه آیندهم بخرم. ولی دیشب بدون اینکه تصمیم قطعی و حتی برنامهای برای تاهل داشته باشم انقلاب کردم و یه ظرف قشنگ و یه وسیله برقی! خریدم تا اگر خواستم ازدواج کنم یا حتی خونه مستقل مجردی داشته باشم خیلی هم دست خالی نباشم
ما از دو تا دنیای کاملا متفاوتیم پس این همه شباهت از کجا میاد؟
هر دو سخت انتخاب میکنیم، سخت تصمیم میگیریم ولی رو تصمیم نهاییمون میمونیم و عجیب بهش پایبندیم.
+ تو میگی طوسی ولی من دلم سفید میخواد. پس میگم طوسی زودتر خط و خش رو نشون میده و تو هم زود راضی میشی و میگی پس شد سفید؟ و انتخاب نهاییمون میشه سفید
+ پالرمو