مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

ولی به نظرم باید خیلی سال پیش ازدواج می‌کردم...




Giving a second thought

درست وقتی همه‌چی داره درست پیش میره شک می‌کنم به درست بودنش...

واقعا من و پسر آدمای هم هستیم؟ تو خوب بودنش شکی ندارم، اما واقعا من براش خوبم؟ و اون برای من؟



+ وقتی باهاش صحبت می‌کنم تمرکزش رو حرفام نیست و بعدش از چیزی حرف میزنه که ربطی به حرفم نداره و این میتونه رسما دیوونه‌م کنه

+ بهم میگه گاهی شک می‌کنم که با هم تفاهم داریم یا نه، نگفت به ادامه‌ی رابطه خوشبین نیستم، ولی گفت شک داره به وجود یا عدم تفاهممون و متاسفانه باعث شده فکر کنم هر چه زودتر باید تکلیف این رابطه روشن شه

+ ناراحت نیستم و دارم زندگیم رو می‌کنم، همه‌چیز مثل قبله و من بلدم بعد رفتن آدما چطور زندگی کنم. البته که بعید می‌دونم این رابطه تموم شه ولی خب دیگه... بد نیست آماده باشم.

———

همش همش و همش صدای روزبه بمانی تو گوشمه...

“رفیقام میگن بسه بیچاره

بعد پشتم میگن طفلی حق داره... “


———

+ من برگشتم و نمی‌دونم چرا اصلا این مدت نبودم، چم بود آخه؟:دی