مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

منظور از آنچه که باید ترک کنی جان است .

این سونات از شکسپیر رو پیش تر خونده بودم ، شنیده بودم ، اما اینجوری که امروز بهش نگاه کردم، نگاه نکرده بودم هرگز !

+ که عاشق ترش باشی ، آن را که کنی ترکش.

+ و عشق ژرفای خود نمی شناسد ، مگر به لحظه ی فرقت. 

+ بی شک فاصله ، بی رحم ترین ابزار عاشق کردن ما آدم هاست.

This thou perceiv'st, which makes thy love more strong,
To love that well, which thou must leave ere long.

–William Shakespeare

کتابخانه ی عجیب هاروکی موراکامی


پرسیدم:  آقای گوسفند اون برای چی می خواد مغز من رو بخوره ؟


" چون مغزی که پر علم باشه ، خوشمزه ست. دلیلش اینه.اینجور مغزها خوش طعم و خامه مانندن. تازه با اینکه خامه مانندن یه جورایی رگه رگه هم هستن. " 


+ یکی از کتاب هایی که برای هدیه دادن خریدم و بی شک برای کتابخانه ی خودم هم خواهم خرید ، کتابخانه ی عجیب اثر هاروکی موراکامی بوده . 

+ نقاشی های این کتاب ژاپنی به دوست داشته شدنش کمک کرده . 

+ خواندن کتاب آن دیگری بسیار لذت بخش است. از من می شنوید هربار کتابی می خرید برای هدیه ، پیش از دادنش یک دور بخوانیدش و لذتش را ببرید . 

+ با تشکر از مجید مویدی برای معرفی این کتاب


دونات در کتابخانه ی عجیب هاروکی موراکامی!

از دونات نوشته بودم ، از علاقه ی وافرم به دونات ! 

امروز یک ساعت پیش از اذان مغرب نیم ساعت پیاده روی تند داشتم به سمت جنگل! 

انگار تشنه باشم ... کتاب ها رو ورق زدم و بو کردم ، کمی هم نوشیدم ازشون. 

مسیر تاکسی خور نبود . با یک ساک بزرگ حاوی 15 تا کتاب برگشتم خونه ... کشون کشون اومدم خونه ... 

برادر 12 ساله کتاب هاش رو با ذوق باز کرد و ورق زد. بهم یک لیوان آب توت فرنگی هندونه ی خوشمزه داد و روزه م رو اینطوری افطار کردم. اما انگار هنوز تشنه بودم . زود میز رو ترک کردم و کتاب کتابخانه ی مرموزم رو برداشتم. 

جرعه جرعه نوشیدمش و انگار تشنگیم رفع شد . 

واقعا رفع شد... 

رسیدم به این جمله که قلبم تند تند شروع کرد به تپیدن : 

" دونات تازه یکی از چیزهای همیشه محبوب من است " 


+ و تکرار می کنم این جمله ی هاروکی را... دونات تازه یکی از چیزهای همیشه محبوب من است ! 

+ و کتابخانه نیز ...

بهم میگه بلبل!

من اصلا دوست ندارم وقتی برات می خونم یا که حرف می زنم ؛ بگی حواسم به حرفات نبود ، داشتم به صدات گوش می کردم. 



درس لعنتی !


خب برای من مرگه که بدونم تو روزای سخت درسی رو می گذرونی ، در حالیکه من زیر کولر تو خونه نشستم و کتاب های کاملا غیر درسیمو می بلعم . 


+ کارشناسی ارشد چرت است و دکتری مزخرف! 

+ من نمی بخشم درسهایی رو که پیرت کنن!


بار دیگر شهری که دوست می داشتم.


ما هرگز از آنچه نمی دانستیم و از کسانی که نمی شناختیم ترسی نداشتیم .ترس سوغات آشنایی هاست. 


+ سوغات آورده برایم ، آشنایی با تو! 

+ اردیبهشت خواندم این کتاب خوب را... پیشنهادش می کنم به نادر ابراهیمی دوستان !

یه چیزیم کمه!


بعد از سه ماه بدون هیچ اغراقی رفتم آرایشگاه و ابروهامو به دست آرایشگر سپردم. اینه که الان حس می کنم خیلی دختر تر شدم!!! تو آینه هم که نگاه می کنم دیگه مگی رو نمی بینم . مگهان خانوم رو می بینم . چقدر غریبه س مگهان لعنتی


+ نمی دونم چرا حس می کنم یه چیزی تو صورتم کمه :| 

+ مگی فرم کودکانه ی نام مگهان هست . مگهان کمی فاخر تره !خب ؟

مبارکه !


خوش مزه ترین غذای دنیا چای دم افطاره ... 


+ ماه رمضون بهترین ماه خداست! 

+ حال امسالم خیلی خیلی بهتر از پارسالمه... الهی شکر 

+ التماس دعا :)

دست و جیغ و هورااا

دوست جانکم انقدر هی دیروز ذوق تموم شدن امتحانام رو داشت که خودم نداشتم! 

الان که کمتر از 2 ساعت دیگه به اومدن تابستونم مونده! 

حالم خوبه... مهم نیست نمره هامم چطور میشه دیگه حتی ... 

دلم می خواد فقط خوش باشم تو تابستون !شانس آوردم تجدیدی در دانشگاه معنی نداره وگرنه فکر کنم این ترم حتما تجربه ش می کردم برای اولین بار :))) 


+ مشروط نشم صلوات ! 

+ دوست جان میگه از دانشگاه اخراجم که بشی هیچی از ارزش هات کم نمیشه:دی

+ من برم که باس سر جلسه امتحان حاضر باشم الان !

پست هامو کمی مرتب کردم.


یه وقتایی هم هست که دهنت باز می مونه از خوندن پست های روزای گذشته ت... 

در حالی که خودتو لعن و نفرین می کنی ، ته دلت خوشحالی که ذره ای از اون حس های احمقانه دیگه تو دلت نیست . و در کمال ناباوری یه دختر واقعا دو نقطه دی هستی ! :دی اینجوری...

برادرکم ، جانکم ، دلتنگتم ...


هوای خانه چه دلگیر می شود گاااهی ........ 




هر کو شراب فرقت روزی چشیده باشد.


چند وقتیه فهمیدم در اوج اوج احساس واژه ی جانکم روی زبونم جاری میشه . 


+ جانکم...  

+ تو بیگانه نیی و نه میهمانی تو ، پاره ی جگری ، دلبندی ، فرزندی ... 

+ عشق ژرفای خود نمی شناسد ، مگر به لحظه ی فرقت !