من همیشه آرزو داشتم یک دوست مکاتبه ای داشته باشم ، اما بنا به دلایلی هرگز این امر محقق نشد .
دوست مکاتبه ای که اصلا قرار به دیدن هم نباشد و هیچ شماره ای از هم نداشته باشیم و تنها راه ارتباطیمان همین مکاتبه باشد و بس .
یک جایی که اصلا منتظر این اتفاق نبودم و آرزویم رو به فراموشی بود ، پیدا شد !
دوست مکاتبه ای من خودش با پای خودش وارد زندگی من شد بدون اینکه بخواهم بدانم چطور و از کجا و ... .
همه چیز را درباره ش می دانم در حالیکه هیچ چیز نمی دانم .
و او نیز همه چیز و هیچ چیز من را می داند .
+ آرزو می کنم که الان بیدار بودی ! حدود ساعت 3شب
- ای کاش آرزوی دیگه ای می کردی وقتی قرار بود اجابت شه .
× خب آرزوی محالی به نظر می اومد چون شبا زود می خوابه. و دارم فکر می کنم چه آرزوی دیگه ای واقعا میشد بکنم ؟! پس آرزوهای من کو ... ؟
من امروز ، هزار بار عاشق شدم ...
نه عاشق یک نفر بلکه عاشق خیلی نفر !
× امروز قدم به قدم تو خیابون پسرهای دو سه ساله ی شلوارک پوش خیلی خوش تیپ ازم دلبری می کردن ... و من تو این فکر بودم که چطور تمام عمر دختر بچه ها رو با اختلاف برنده ی قلبم می کردم ؟!
× دوست دارم عدد 7 رو ، به همین دلیل امروزم اینجا رو آپ کردم .
پایین تختم ، چند تا کتاب چیدم و هر شب با دقت تمام لا به لاشون می گردم و چیزهایی رو که دوست تر دارم علامت گذاری می کنم ، بعد از چند دور بالا پایین کردنشون دراز می کشم رو تخت و با نور کم دیوارکوبم ، شروع می کنم به خوندن براش...
گاهی چیزی رو می خونم و پشیمون میشم ... گشتن رو از سر می گیرم تا اونی که می خوام پیدا شه و موفق میشم.
وقتی می شنوه میگه مگی ، صدات صدااات ... و هر بار شرمنده ترم می کنه .
میگه این صدا حیفه و استفاده نکردن ازش به نوعی کفران نعمت ... و هربار جواب می شنوه که صدای من فقط برای عزیزترین هام قشنگه !
و میگم همین که یک نفر اندازه ی یه دنیا (به قول خودش!) صدام رو دوست داره ، برام اندازه ی یه دنیا ارزش داره...
+ گاهی دلم می خواد زندگی رو یه جایی متوقف کنم و اقلاً از لحظه هاش چند تا عکس یادگاری بگیرم . ای کاش حافظه م یاری کنه و یادم نره خوشی های کوچیکم رو !
+ این شب ها ، هوای زندگی رو می بلعم و با صدایی که فقط برای خودم می خونه به خواب میرم ...
+ امشب هوای لاهیجان و بام سبز کرده بود دلم و حیف که ممکن نیست اونجا باشم ،این روزها روحم عجیب ولگرد شده!
+ و کجاست آنکه تنهایی و درد خود ترک گوید و داغ حسرتی بر دل نبرد ؟
صبح بیدار میشی ... سرحال تنها صبحونه ت رو با آرامش می خوری ...
لباست رو تو کمترین زمان تنت می کنی و می زنی بیرون ...
آهنگ های منتخبت رو گوش میدی و وسطش هی با لحن سیروان می خونی ...دوووس دارممم زندگی رووو !
اتفاق های دیشبت رو مرور می کنی ... غرق لذت میشی : )
خیابون خلوت تر از همیشه ست و این یعنی اکثر کلاس ها تعطیل شدن و بوی تابستون به مشام میرسه !
خیلی نزدیک به دانشگاه جای پارک پیدا می کنی در کمال خوشبختی و زود به کلاس می رسی... کلاسی که خالیه و منتظر بچه ها و استاد میشی تا جلسه ی رفع اشکال برگزار شه !
صدات تو کلاس می پیچه ... با لبخند و حال خوش میری و کنار پنجره می ایستی .... به حیاط دانشگاه که تقریبا خالی از حیاته نگاه می کنی ، بدنتو حسابی می کشی ...
و با لبخند تمام و چشمای پرانرژی میگی خدایااا من عاااشقتممم !
× اصلا اینکه یه حس خوبی از دیشب تا امروز همراهمه ... دلیلی جز روزه ی حال خوب کن و شنیدن داستان وقت خواب نداره...
× من خیلی خوشبختم ، خیییلی خوشبختم !
× من برای تو خوندم !
باید خیلی خوشبخت باشی که لم بدی و به صدای گوش نوازش گوش کنی که برات کتاب می خونه ...
+ اتفاق های عجیب پشت سر هم این روزها ...
+ به قول معروف " ما به خرداد پر از حادثه* عادت داریم!"
* حادثه برای من لزوماً بار منفی نداره ...
روزه سریع ترین حال خوب کنِ دنیاست .
قال مگهان !
+ Fast ترین حال خوب کن دنیا برای مگهان ، چیزی ست به نام Fast !