فقط چند روز دیگه مونده، چند روز خیلی کم
چقدر رشت شلوغه این روزها، منم و یه عالم کار و ترافیک… ماشین پسر نیومده و ماشین من رو اشتراکی استفاده میکنیم. ماشین عروسم همین ماشین خودمه گویا، بگذریم.
دیروز صبح رفتیم آزمایش دادیم و امروز باید بریم جوابش رو بگیریم، واکسن کزاز هم زدیم و یاد پونزده سالگیم افتادم که با مامان و بابام رفته بودم واکسن بزنم برادرمم یه واکسنی چیزی باید میزد فکر کنم. چهار ساله بود اون زمان:)
دلم برای اون روزا تنگ شده، کاش میشد یه بار دیگه بچگی برادرم رو ببینم…
کارتهای جشن رو خواهرم درست کرد و امروز کارهای نهاییش رو اومد خونه ما انجام دادیم، به نظرم که خیلی ساده و بامزه شده… شب زنگ زدم به پسر و گفتم میای شام اینجا؟ اینجوری شد که یه جمع ۹ نفره شدیم با مامانی و دخترداییم… شام کباب گرفتیم و چقدر چسبید، احساس میکردم حال خونوادهم بهتره، انگار کسی نمیخواست یاد مشکلات باشه یا حداقل من اینطور فکر میکردم. خلاصه که شب خوبی بود…
امروز وقت پرو لباسمه بالاخره، براش استرس دارم و امیدوارم قشنگ شه، نظر پسر این بود که لباس رو بخرم و یادگاری نگه دارم، احتمالا فکر کرده که من بخاطر هزینهش بیخیال خریدنش شدم و فکر کرده ارزش نداره… چقدر من حرص خوردم سر سفارش لباسم خدا میدونه، یادم نیست اینجا نوشتم یا نه
ولی وقتی بهم گفتن این مبلغی که ازت گرفتیم برای اجاره لباسه و فرداش باید برگردونیش رسما شوکه شدم!! و هی خودمو دلداری میدادم اما کو؟ آروم میشدم مگه؟ خلاصه کلی حرص خوردم که چرا درست در مورد قرارداد باهاشون صحبت نکردم و … هرچی بود تموم شد، حالا اگه لباسم رو خیلی دوست داشته باشم احتمالا میخرمش
در مورد کفش هم پاشنه کفشم ۹ سانته! برای منی که همیشه کتونی پامه رسما یه حرکت انقلابیه پوشیدن چنین کفشی
چ عزیزم… از دوستم چ بگم که این روزا کلی همراهیم میکنه و واقعا یه باری از رو دوشم برداشته، خدا حفظش کنه… من جز از خونوادهم انتظاری ندارم اما شکر خدا دوستای خوبی دارم. برای خرید وسایل کارت عروسی هم با هم رفتیم، سر جشن خواهرمم باهام اومده بود بازار و تور و روبان خریده بودیم… یادش بخیر
یادگاریهای مهمونام رو هم سپردم خودش پیدا کنه و برام سفارش بده، یه چیزایی فرستاد و با هم انتخاب کردیم. وقتی سفارش داد بهم گفت یادگاریهای عروسیت داره از مشهد میاد و برام حس خوبی داره… به فال نیک گرفتیم اینم:)
راستی منظورم از یادگاری همون گیفته، چرا نمیدونم جای این کلمه چی بگم درست و قشنگتره؟ میدونما معادل فارسیش رو:دی نیاید بگید میشه کادو میشه هدیه و اینا:))
باز میام مینویسم چیا شد و نشد:) مرسی که اینجایید، حتی وقتی نمیتونم جواب کامنت بدم باز دست و دلبازانه برام پیام میذارید، از داشتنتون عمیقا خوشحالم
لی لی لی لی لی لی لیییییی


تو پرانتز بگم که نمیدونم کامنتام کجا میره چون معمولا نمیبینمشون اینجا
عزیززززم چرا اینجا نیستی آخه آسمان خانوم؟!
والا دیگه منم نمیدونم
کامنت قبلی فکر کنم تهش نوشته بودی خصوصی بمونه البته
با همه وجودم بهترینها رو براتون ارزو میکنم
چقدر خوشبهحاالمه که آدمایی با همه وجودشون برام خیر میخوان
خداروشکرکه بهتری
ایشالله به بهترین نحو جشنت برگزارمیشه
وزندگی پربرکتی روشروع میکنی
مرسی عزیزم

منم سعی میکنم اسم تکتکتون رو سر عقد یادم بیارم و دعاتون کنم
محتاج دعام حسابی
سلام بر عروس خانم
اتفاقی اینجا رو دیدم و گفتم آرزوی خوشبختی کنم براتون. الهی که همه چیز عالی پیش بره و سپید بخت باشید
سلام عزیزم
چه حس خوبی که همینجوری نگذشتین و برام آرزوی خیر و سپید بختی کردین
سلام عروس خانم
از این روزا که بنویسی ما هم توی حالت شریک میشیم
انشاله که همیشه خوب باشی
من یه بار دیگه هم فکر کنم نظرم را گفتم در مورد خرید لباس که نخرش
ولی بازم هرکاری که حال دلت را خوب میکنه و فکر میکنی کار درستیه همون را انجام بده
هیچ نسخه ای را نمیشه برای تمام آدمها پیچید
هرکسی باید همون کاری را بکنه که دوست داره
سلام سلام تیلو جانم
اگه بگیرم قول میدم امانت بدم
مرسی که اینقدر مهربونی
درست هر کس باید خودش تصمیم بگیره با توجه به خواستهها و شرایطش
همچنان نمیدونم لباسم رو بخوام یا نه
مگی راحت بگیر و خوش بگذرون
هر چند نمیدونم چ جوری !
زیبا بود:))
منم نمیدونم چجوری ولی همه سعیم رو میکنم و انگار دارم موفق هم میشم
چند سال پیش منم ذوق داشتم این روند رو پیش برم. الان میگم واقعا راست میگن هرچیزی باید تو زمانش رخ بده.
امیدوارم این روزها قشنگ برات بگذره
به نظرم اصلاااا این حرف درستی نیست، آدمهای زیادی رو دیدم که تو سن بالا ازدواج کردن و چقدر همه چیز براشون درست و مرتب پیش رفت
چقدر هم ذوق داشتن…
مرسی از آرزوی قشنگت عزیزم برای شما هم
خدا رو شکر که کارها یکی یکی دارن پیش می رن. ایشالا که لباست هم عالی می شه و حیف که عکس نمی ذاری برامون! مگی به نظرم کفشاتو یه چند باری تو خونه یکی دو ساعت پات کن تا بهش عادت کنی.
من لباس عروسیمو دادم چند تا عروس پوشیدن ولی لباس نامزدی مو مثلا یادگاری نگه داشتم که خب تو انباری فقط داره خاک می خوره!!! کاش همون موقع اونو هم می دادم چند نفر دیگه بپوشن
الهام جون
من بلد نیستم اینجا درست عکس بذارم، باورت میشه؟ حتی یه سرچ ساده هم نکردم البته
چشششم سعیم رو میکنم
بهنظرم نخر لباسو. یا اگه خریدی به عروسهای مختلف امانتش بده اونا هم استفاده کنن.
یادمه همه لباس فارغالتحصیلی رو کرایه کرده بودن، من خریدم که یادگاری نگهدارم. با اینکه دوستش دارم ولی سالهاست بدون استفاده تو کمد مونده. کجا بپوشمش آخه
نسرین مرسی از کامنتت
امیدوارم اگه خریدمش بشه این کارو کنم.
خواهرم آخه چرااا باید اونو میخریدی برای یادگاری
عاشقتم
راستش یکی از انگیزههام برای خریدنش همینه که گفتی، امانت دادن
گرچه نمیدونم چیزی که من انتخاب کردم رو کسی دوست داشته باشه یا نه، اما یکی از دوستای نزدیکم بنا به دلایل خیلی تلخی! جشنش به هم خورد و لباس عروسش هم از خیاط تحویل نگرفت کلا و در واقع فروخت بهش نپوشیده
فکر میکنم اگه لباس رو بگیرم حتما یه روزی میگم بیاد بریم آرایشگاه و با لباس عروس ازش عکس میگیرم
در مورد لباس فارغالتحصیلی بامزه بود کارت