-
حال من
1393/07/18 12:11
روز عید ، وقت اذان ، بوی خوب حرم و استخاره ... باید بگم : اولین باره چنین حسی رو تجزبه می کنم .
-
[ بدون عنوان ]
1393/07/17 17:58
حس اون روزهای اول رو دارم... حس همون فروردین ... عجب بهاری بود : )
-
برگی از گذشته
1393/07/17 16:35
-
حال من
1393/07/17 02:49
حالم بدجوری خوب می شه ! وقتی برادرم قربونم میره ! برام آب میاره ... اون نصفه شبی اصلا هیچ خوشی ای بیشتر از داشتن یه داداش کوچولو هست ؟! باید بگم : من اگه تو زندگی اشتباه کردم... هیچ وقت خدا ازم انتقام نگرفت ... اینو با دیدن خونواده ی عزیزم ! میگم... خدایا سلامت دارشون : )
-
حال من
1393/07/16 10:27
امروز ، با استفاده از بند پ !!! تونستم دو واحدی که کلاسش پر شده بود رو بگیرم !
-
حال من
1393/07/15 12:21
هم چنان همه ی درس ها برام غریبه ن . به سختی تونستم اسم دروس!!! رو یاد بگیرم ! یک دل خوشی وصف نا شدنی ای دارم! اونم اینه که استاد های گرام همه سایت های بین المللی معرفی می کنن و انتظار دارن ما بتونیم متون اختصاصی رشته ی خودمون رو درک/ یا ترجمه کنیم ! خوب اینجاس که من یه برگ برنده دارم و ۲ تا از استادهامونم لکچر انگلیسی...
-
حال من
1393/07/12 15:49
این روزها حالم بهتر شده ، دانشگاه کمک زیادی به بهتر شدنم کرده ... خوشحالم که به اجبار ثبت نامم کردند و روز اول با گریه به دانشگاه رفتم ... امروز لبخندم عمیق تر از روزهای دانشجو نبودنمه ... همین لبخند مرا بس باید بگم : رشته ی ارشدم نا مرتبط با رشته کارشناسی م هست و باید خیلی تلاش کنم تا به هم کلاسی های دیگرم برسم ... و...
-
برگی از گذشته
1393/07/12 15:18
-
آغاز
1393/07/12 15:00
دلیلی برای نوشتنم نیست ، جز فراموش نکردن لحظه ها ... می نویسم تا روزهای تلخ زندگی گذشته م رو ورق بزنم و لبخندم به روزهای امروزم عمیق تر باشه ... من لبخند تلخ رو کنار گذشته ها جا می ذارم ...
-
می نوسیم ...
1393/05/18 14:20
می نویسم ... نه برای خوانده شدن ...می نویسم تا فراموش نکنم لحظه ها را .....