هم چنان همه ی درس ها برام غریبه ن . به سختی تونستم اسم دروس!!! رو یاد بگیرم !
یک دل خوشی وصف نا شدنی ای دارم! اونم اینه که استاد های گرام همه سایت های بین المللی معرفی می کنن و انتظار دارن ما بتونیم متون اختصاصی رشته ی خودمون رو درک/ یا ترجمه کنیم !
خوب اینجاس که من یه برگ برنده دارم و ۲ تا از استادهامونم لکچر انگلیسی می خوان ازمون که اونم به حس ذوق مرگیم افزوده !
باید بگم : دیروز که زیر اون درخت رو صندلی های پارک!!! دانشگاه نشسته بودیم و تو اون هوای ملس پاییزی چای می نوشیدیم ... حس کردم مهر دانشگاه کم کم به دلم نشسته !
بهترین دوران من دانشگام بود
هوم ...
رمزی نذار لطفا :دی
ممکنه رمزا رو داشته باشم؟
پارک دانشگاه!!!؟!؟!؟!
عکس می ذارم که روشن شه پارک دانشگاه !!! یعنی چی
منم زودتر دوس دارم درسم تموم شه برم واسه فوق..
نی نی !
من اصلا دوست نداشتم ! ولی الان حس خوبی دارم ! اگه همون سال رفته بودم الان ترم آخرم بود