مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

26 بهمن ! اولین قرار وبلاگی


26 بهمن یه روز معمولی بود ... یه روز خیلی معمولی که می شد غروبش از دلگیر ترین غروب های عمرم باشه ... 

صبحش رفتم دانشگاه و ظهرش ملاقاتی داشتم با یکی از دوستانم و تا جا داشت حرف زدیم و حرف زدیم اونقدر که نفهمیدم زمان چطور گذشت و از گذشته هامم حرف زدیم ، از آینده حتی! بد ترین قسمتش مرور روزای فعلی و حال بود که نه من می خواستم اینجوری شه ، نه دوستم و حالا اینجوری شده ... معمولاً بعد از یادآوری گذشته ها و دوباره تو فشار قرار دادنِ خودم برای تصمیم گیری درباره ی آینده ، حالم خیلی خوش نیست و دیروز می شد یکی از ناخوووش ترین روزهام باشه که عجیب خدا ، خدای عزیزم با همکاری فرشته ی چوپان! به کمکم اومد و نذاشت حتی یک قطره اشک تو چشمام بشینه نذاشت به زشتی این روزام فکر کنم و فقط خوب بودم و خوب و خوووب ... 

 

همش یک ساعت مونده به قرار


تو ماشین با دوست قدیمی نشسته بودیم حرف می زدیم و خاطرات قدیمی رو مرور می کردیم که یک باره فهمیدم سویچم نیست! هر چقدر گشتیم نبود که نبود و همون لحظه من بغض کرده بودم که وای!!! چطور باید به چوپون برسم ؟! از اونور مثانه ی عزیز بهم فشار آورده بود ، دوست قدیمی رسوندم دم در دانشگاه و با تیپ کاملاً نا مناسب رفتم داخل و هیچچچ کس نبود که جرااات کنه به مگی بگه لباست نا مناسبه:| ! رفتم دستشویی و به مامانم هرچی زنگ زدم جواب نداد می خواستم بگم برام سوییچ دوم و بیاره دانشگاه ! زنگ زدم به دوست قدیمی که پیدا نشد ؟! گفت نه مگی حتماً تو جیب بارونیته ! یا تو کیفت هر چی گشتم نبود که نبود ! یهو گفت پیدااا شددد!!! رفتم تو ماشین و هر چی گفتم کجا بود نمی گفت و سوییچم نمی داد ... گفت مشتلق می خوام و گفتم مشتلق همین لحظه ست که میشد پیشت نباشم و هستم :| رضایت داد و گفت سوییچ تو جعبه ی دستمال کاغذی خالیش بود که قرار بود راهی سطل آشغال شه :| همون لحظه یادم اومد که سوییچمو به سختی کرده بودم اون تو :))) و خیلی خوشحااال از پیدا شدن سوییچ نشستیم به حرف زدن ادامه دادیم :| حالا من نماز نخوندم ، ماشینم بنزین نداره و ناهارم نخوردم !!! ساعت 4.20 دقیقه رسیدم خونه ماشین و دادم برام بنزین بزنه آقای و. خودمم نماز خوندم و یه چیزی خوردم و حاضر شدم (مقنعه رو با شال عوض کردم) ! 

ماشین رو تحویل گرفتم و رفتم ... مدام با ساعت نگاه می کردم و هی عرق شرم بر پیشانیم نشسته و بر هیجاناتم می افزود ... تا جایی که می شد گاز دادم و بالاخره جای پارک پیدا کردم !

به رسم همیشگی مسیر رو بدو بدو طی کردم و رسیدم به آسانسور ... قلبم تند تند نمی زد و کاملاً خونسرد بودم...:))

براتون بگم که دیروز هر کاری می کردم به صفحه وبلاگم دسترسی نداشتم تا یک ساعت قبل از قرار ... 

و بخاطر حفظ هیجانات کار هیچ شماره ای هم به چوپون نداده بودم و ایشون هم شماره ای نذاشته بود برام !!! 

ورود کردم به کافه و دیگه خوش خوشانم بود ! چند لحظه کاملاً منگ بودم و آقای کافه چی! گفتن هرجایی دوست دارین بشینین ... 

و با چهره ی علامت سوال من که مواجه شدن پرسیدن شما از دوستان چوپان هستید ؟! ایشون اونجا نشستن ... و اشاره به کنج ترین نقطه ی ممکن کردن ... رفتم و دیدم یک دختر واقعی! محو شده به افق و نا امید و امیدوار به دور دست ها چشم دوخته ... افق رو ببینید : )

و از اینجا ... ترجیح می دم که ادامه رو با خانم چوپان داشته باشیم !


+ چوپون ، امروز رفیق قدیمی گفت یک ربع منتظر گذاشتن یعنی هیچی برای مگی ! و یادآوری کرد 40 دقیقه منتظرم می مونده اون روزا ...

نظرات 21 + ارسال نظر

چه مانتویه قشنگه شــــــــــــادی
لازمه الان بگم حسودیم شد

ممنونم ندا ... قابلتو نداره هااا

خوشتیپ ِ خوش سلیقه ی قشنگِ من

من به اندازه ی موهای سرت قرار وبلاگی داشتم
الانم همه ی دخترای دوس داشتنی که دور و برم هستن از صدقه سرهمین وبلاگ نویسی هاست

فک کن یه درصد من گذرم به رشت بخوره و بتونی ازدستم دربری!!!

الان اینجوری صدام کردی خنده م گرفت :-)))
یکی بخونه فکر می کنه اینو خوندم و پست بعد رو نوشتم اصلاً
واقعاً ؟! منم داشتمااا ولی با اسم قبلیم !
الانم باهاشون در ارتباطم ولی دیگه آدرسم رو ندارن ندادم که راحت تر بنویسم !!!
وااای فککک کن ببینمتتت در نمیرم من

شراره 1393/11/28 ساعت 13:36


بابا مفسرررر!!!!
بابا تفسیرررر!!!
بابا عالبالوووو!!!
عاناناااااااااااااااس س س س!
واقعاً واقعاً هم سِت رو دوسداشدم هم مانتوتو هم شلوارتو!

خب چون من اهل تعارف نیستم خیلی :-))
نگران شده بودم شما همه الکی تعریف کرده باشین ترجیح می دم نظر واقعی دوستام رو بدونم بیشتر :-))) !!!
اابته که اینا همش سلیقه ای هست و خیی خشنودم که هم سلیقه ایم

Rima 1393/11/28 ساعت 13:30 http://dailytalk.blog.ir

مگی خوش تیپ خوش پوش
چقدر خوب که بهتون خوش گذشته و از با هم بودن لذت بردید
سوئیچتو میخواستی قایم کنی به زور اونجا گذاشته بودیش؟ داشتم حدس میزدم یعنی کجا ممکنه گذاشته باشی که با خوندن جوابش کللللللللللی خندیدم. خیلی باحال بود
بقیه ماجرا رو چوپون خانم کجا تعریف میکنند؟ وبلاگ دارن؟
وای مگی نگو بازم لینکی وجود داره که من نمیبینم

سلام ریمای عزیز : )) واقعاً از قصد نبود ولی خیلییی جالب بود جایی که قایمش کرده بودم
عجیب بود که پیدا شد!!! اگه نمی شد من از مهم تربن قرار عمرم جا می موندم :|: ))
چوپان عزیزم برام ایمیل می کنه و بنده در وبلاگ حقیر خویش می نهم :-)) !

کلوچه 1393/11/28 ساعت 12:39

مانتو صورتی دل منو بردی...دستاتونم چ قشنگن....فرمونتونم چ قشنگن....چوپون هم چ قشنگن....بستنیتون هم چ خوشمزه س...


مانتو سرمه ای هستم البته :))
چشماتونم چه قشتنگگگ ترن !

سپیده مشهدی 1393/11/28 ساعت 11:58

صادقانه بگم اصلا پستت رو نخوندم فقط دو تا خط بالای عکس ها رو خوندم.
مانتوت قشنگه مگی


سپیده تو در کل موجود محشری هستیییی
بدتر از من صااادقققق

mp 1393/11/28 ساعت 11:35

roseton zieba
chera edameye posto neminevisi meg


می نویسممم

شراره 1393/11/28 ساعت 11:31

مگی وقتی کسی رو دوسداشده باشی بقول افروز دوزداشده باشی، همه چیشو دوزداری!
Love me, love my dog بعللللللللللللع ع ع ع ع!!!
اصن دوزدارم!!!!


وای خدا ! پس هم سلیقه نبودیم و صرفاً از رو علاقه به به می گفتین !!! واقعاً که
آی لاو یو ! آیم یور ببعی... آیم یور شپرد :))))

سلام
چه قرار با هیجان وخاصی عزیزم

سلام
خیلیییی

سیمای 1393/11/28 ساعت 09:37

ممنونم

ttaanhhaa 1393/11/28 ساعت 09:17

سلام
قرار با یک دوست وبلاگی خیلی جالب و به یاد موندنیه ...
خوشحالم که بهتون خوش گذشته
شاد باشید

سلام برادر گرام !
خیلییی خیلی جالب : )
ممنونم به شما نیز

شراره 1393/11/28 ساعت 09:15

گل مخصوص!!!؟؟؟؟؟
من از مانتو و شولوار دقت کن شلوار نه ها همون شولوار که میگی ترکیبش جلفه، بسی خوشم اومده خیلیم قشنه خیلیم خوشله...تازشم بخاطر این که فقط و فقط چون تن بعضیاس !

خدا شاهده نوشته بود مخصوص ...:-)))
یعنی نمی شد رز واسه مناسبت هیر ولم تایم بخری هااا : ))
اصلاً راه نداشت !!!
راستی شراره چقدررر شما با من هم سلیقه ای اصلاً !!!
از طلاهام که خوشت اومد و از لباسم حتی
عجیبه ها تو وبلاگت دوستات هم سلیقه ت باشن !!!

سیمای 1393/11/28 ساعت 09:11

سلام مگی صبح بخیر
مانتوت خیلییییییییییییی خوشگله من عاشق رنگ سرمه ایم
چه منظره قشنگی
اومدم رشت آدرشو ازت میگیرم، دلم خواست

سلام عزیزم !!!
ممنونم سیماااای جان شرمنده نمودید !
گویا من دوستان هم سلیقه با خودم زیاد تو وبلاگم دارما !!!
چشممم حتماً بگو بهت میگم... اصلاً همینجام میگم . ابتدای گلسار .مرکز خرید ایرانیان . طبقه 11 . کافی شاپ پاییز

شراره 1393/11/28 ساعت 08:32

سهلااااااااااااااااام مگیی ی ی ی !!!!
با تأخیر، ولنتایم مبارک بادا!
کلی از گردنبند و گوشواره خوشم اومد آفرین دخترک باسلیقه!
درخصوص این پست: پاپیونشووووو

سلاااام شروره !
خدا لعنتت نکنه شراره ترکیدم از خنده ! یه پست نوشته بودم اتفاقاً که نذاشتمش! درباره ی ولم تایم!!! یه مغازه تو تبریز بود که جلوش پرده زده بود گل های مخصوص ولم تام موجود است:-)) گل طبیعی داشت !!! منظورش گل رززز بود فککک کن : )) ولمتایمممم

Wowwwwwwwww
قرار وبلاگی! خیلی هیجان انگیزه! دیدن کسی که هیچ وقت از نزدیک ندیدیش! ولی حرکت خیلی ریسکی هست!
به نظر جای دنج و خوش منظره ای میاد خوشحالم که بهتون خوش گذشته عزیزم

بهسا خیلیییی هیجان انگیز بود خیلی خیلی ...
من خییییلی راضیم از ریسکی که کردم! چون چوپان خیلی بهتر از حد تصورم بود و وقتی دیدم مشتاقه رابطه ادامه داشته باشه حس خوبی گرفتم
متاسفانه عکسام اصلاً اصلاً خوب نیستن! چوپان خیلی ناراحت بود از منظره می گفت شهرمون خیییلی تاریکه از بالا

pari 1393/11/28 ساعت 07:23

مگی دیروز هر چی سعی کردم اجازه ارسال نظر نمیداد
یه چی بگم نخندیییی
من فک میکردم چوپون مرد تشریف دارن

پری از دست تو :-)))
منم بهش گفتم بذار عکس بگیریم که اینجا بذاریم و مشخص باشه تو یک خانوم واقعی هستی :-))
یکی دیگه از دوستانم واسه اسمش قک کرده بود آقاست : )) حتی خود من

Mariam 1393/11/28 ساعت 03:37

salam magi joon
kheili kheili lebaset zibast.man asheghe dokhtaraei hastam ke az pushidane ranga ebaei nadaran
mishe beporsam mantoto az koja kharidi?
kheili dus daram bebinamet magi jan ama khamoosham hamishe
shoma ke ba khamoosha gharar nemizari ?

سلام : )
ممنونم. من اصولا هر چیزی رو که حسم بگه بپوش می پوشم. که گاهی این رفتار اصلاً درست نیست
خواهش می کنم از رشت نخریدم ؛)
ایشالا یه زمانی شاید بشه یه روزی رو تعیین کنیم و یه جای عمومی چند تا از دوستان همشهری رو ببینیم با هم ... ولی فعلاً به فکرش نیستم و روحیه ی چنین کاری رو ندارم. منو ببخش واقعاً دوست خوبم ...

اماسیس 1393/11/27 ساعت 23:59 http://emasis.blogsky.com/

چه خوب!

بیشتر به جزئیات اشاره میکردی خب!

فک کردین این پست به همین کوتاهیه ؟!
نععع
ادامه ش میدم ! موندم چوپان عزیزم بنویسه و بذارم تو وبم !!! :دی

اماسیس 1393/11/27 ساعت 23:58 http://emasis.blogsky.com/

سلام
من اون سری با دوست وبیم قرار داشتم ، 2 ماه بعد قرار رفتش قشنگ در افق محو شد

نه خبری و نه چیزی !

بعد اون یکی دوستام که قرار شد قراروبی داشته باشیم اصن نیستن

سلام !
عه چه بددد... نه چوپان اونجوری محو نشده بود... خیییلی نا امید بود از اومدنم ! : ))
فقط همین !
حیففف ...
حالا ایشالا قرار دیگه می ذاری ؛ )

چوپان 1393/11/27 ساعت 20:59

دوست قدیمی باااااااایدم ازین معطل شدنها نصیبشون میشداصن رسمو اصولو عرفو شرعش اینه!
.
ولی ! بدبخت شدیم!!چون منم با تمام تعهدم به ساعت قرار همیشه دچار چلنجهای(الکی مثلا معادل فارسیش یادم نمیاد) بین راهی میشمو دیرمیرسم.دیروز استثنا بود:))
.
من یدوست عزیزی داشتم (دیگه دوستش نیستم)هروقت قرار میذاشتیم محل قرارو یجای دیدنی تعیین میکردم!مثلا میگفتم اگر میخوایم بریم گلسار جلوی مهران منتظر باش
که چی؟که اینکه مثلا اگر ساعت قرار 4بود...ایشون میرفت کل 3طبقه مهرانو میگشتو تا میومد پایین 5 شده بودو من دو نقطه دی جلوش ظاهر میشدم
مگهان جانم پست عالی بود...از دوباره تکرار دیروز لذت بردم.پست منم در حال نگارش..تموم که شد برات میل میکنم که انتشار بدی

دوست قدیمی ! داشته باش که چوپون چقدرررررر خوبه !!! حاضره برام خیلییی بیشتر از تو حتی صبر کنه :| خیلی خجالتم دادی دیروز با تعارفت و هم چنان هم من در خجالتم !!!
عین من بودی که! خداییش منم دچار چلنج میشم نه که بد قول باشم خیر اصلاااا:))
خیلی جالب بود از این به بعر خواستم قرار بذارم همچین جاهایی قرار میذارم با دوستان که بتونن یه چرخی اون ورا بزنن
ممنووووووونم دخترم ... عجله نکن اصلاً :-*
ایمیلمو داری آیا ؟!
lvl4r2i@yahoo.com
راستی ممنونم واسه شماره ت !!! به زودی بهت اس ام اس میدم :))

آویشن 1393/11/27 ساعت 20:05

اول از همه بگم که مانتوت بسیار خوشگله و دوستان انتظامات بی جا میکردن بهت گیر بدن:دی
دوما میبینم که شمام اهل کافه پاییزی.خوبه.من خودم تا حالا نرفتم ولی تعریفش و زیاد شنیدم.کاملا منظرش حس و حال خوبی به آدم میده.
سوم خوشحالم که با چوپون عزیز بهت خوش گذشته.تا باشه ازین روزا و قرارا و ساعات خوب :*

ممنونم ! کمی کوتاهه و دوست قدیمی که در نوع خودش نقش انتظامات رو ایفا می کنه 97 بار اعلام کردن که شلوارم اصلااا مناسب نیست . گرچه مانتوم قشنگه : )) ولی با این شلوار واقعاً جلفه !
آره من تا حالا نرفته بودم خیلی شده بود بخوام برم نشده بود! سعادت داشتم و چوپون پیشنهاد اینجا رو داد :-))
ممنووووووونم مهربون :-*

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد