مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

هم کلاسی هام : )



رفتن به کلاس آلمانی یکی از بهترین تصمیماتی بود که این چند وقت اخیر گرفتم . جدای از یاد گرفتن یه زبان نو و وارد یک دنیای تازه شدن ، برام تجربه جالبی بود .

آشنایی با خیلی آدم ها که تو این چند ماه اومدن و رفتن .

امروز وقتی تو کافه ی مجتمع نشسته بودیم بین دو نیمه ی کلاسمون و با هم چای و قهوه می خوردیم ، در حالیکه من با علی کیکم رو تقسیم کرده بودم و با هم می خوردیم !!! با خودم فکر می کردم که خوشبختی چقدر به ما نزدیکه ... فکر می کردم چقدر دیدن ذوق علی خوشحال کننده ست . که کارش درست شده و با هیجان از برنامه ش می گه و اینکه چقدر با خودش می خواد ببره و سال اولی که اونجاست چه کار باید بکنه و درباره خوابگاهش حتی برام توضیح میده ! اینکه باید امتحان آ2 بده در حالیکه از ما خیلی عقب تره و با تمام استرسش مشخصه ذوق داره... چقدر لذت بخشه دیدن خوشحالی پسرک بور رشتی ... چقدر جالبه که من از مردهای بور متنفرم و روز اولی که دیدمش اصلاً فکر نمی کردم بتونم باهاش هم کلام شم . چقدر خوبه که من با تمام حس بدم بهش تونستم باهاش ارتباط برقرار کنم و چقدر بامزه ست که من می تونم همه رو دوست داشته باشم . چقدر خوبه که عسل وارد دانشگاه شده و خیلی خیلی سرزنده تر از قبلش به نظر می رسه ... با اینکه برنامه آلمان رفتنش خیلی یهویی به هم خورده!عسل بچه ی دو پزشک خیلی نامدار رشت هست .

فکر می کنم من چقدر خوشبختم که هم کلاسم استاد دانشگاه هست و بهم پیشنهاد داده واسه درسایی که مشکل دارم برم دفترش تا کمکم کنه و چقدر خوبه که میگه حاضره هفته ای سه روزش رو برام بذاره ! بدون اینکه هرگز ازش کمکی خواسته باشم حتی ... چقدر کیف داره هم کلاسی آقات که خانوم و بچه داره بگه مگی ! تو واقعاً با هیچ کییی مشکل نداری ها! خیلی مثبتی و می دونم که با امیرم مشکلی نداری ...

جالبه من به تک تک بچه های این کلاس حس داشتم و دارم ... امروز که فهمیدم دیگه پرند و عسل نمیان کلاس. فهمیدم علیرضا همش یه ترم دیگه ایران هست و هم کلاسمونه... با تمام وجود دلم گرفت ... می تونستم گریه کنم ! تک تک بچه ها رو دوست داشتم ... بچه های کلاسمون همشون با هم مشکل داشتن همیشه و تک تکشون رابطه نزدیکی با من داشتن ...

چقدر سعی کردم بهشون بفهمونم که ما همیشه با هم نیستیم و بهتره بی خیال خوش باشیم کنار هم ... کو گوش شنوا : ( ...

× علیرضا درست عین خودمه ! همه رو دوست داره و سعی می کنه با همه دوست باشه ... گرچه راهش واسه ارتباط بر قرار کردن کاملاً متفاوت از راه منه! ولی خیلی خوشم میاد از تلاشش برای ایجاد ارتباط

× ساحل دختر مازندرانی کلاسمونه ... واقعاً سادگیش قابل وصف نیست و پشتکارش تو درس خوندن ... واقعاً عجیبه . درست نقطه ی مقابل منه و خیلی قابل ستایشه تلاشش . 

× زن و شوهر گروهمونم خیلی با نمکن . جو کلاس رو خیلی وقتا با نمک می کنن با بحث های زن و شوهریشون ! گاهی با ضایع کردن همدیگه و شوخی هاشون حتی ! کل کل کردنشون که اصلاً تمومی نداره و نمونه ی یک زن و شوهر ایرانی هستن : )) 10 سال اختلاف سنی دارن این زن و شوهر

× پرند خیلی دوس داشتنیه گرچه بچه ست ... گرچه من هرگز اندازه ی پرند بچه نبودم! ولی خب ... برام دوس داشتنیه . نمی دونم وقتی بره کی هی می خواد تو ماشینم بشینه و دستور بده این آهنگ و بذار برام اونو بذار و تمام راه بدون وقفه خالی ببنده : ))همشم بگه خیلی سخت عاشق منه! عاشق رک بودنم و لباس هام مدل حرف زدنم:| (احتمالاً این هم از خالی بندی های ماهرانه ش باشه!) 19سالشه و آماده رفتن به آلمانه. خدا پشت و پناهش باشه ... خیلی نگرانشم . خیلی نپخته ست : ( بچه ی دو دکتر موفقه این کوچولو

× فرشید ، هر فرشید عزیز که خیلی آقاست و من مدام آرزو می کنم خانوم و بچه ش قدرش رو بدونن ... انقدر که رفتارهاش درست و به جا هست . ایشون یک مرد واقعی هستن ! کاملااا متعهد ... من که حظ می کنم از دیدن هم چین مردهایی ...

× امیر ، از آقایون دیگه ی کلاسمونه ... گرچه خیلی برای خودش می میره گرچه با من اصلاً مشکل نداره و حس خوبی هم داشته بهم به گفته ی خودش ... ولی از معدود مواردی هست که من حس نزدیکی نمی کنم بهش ... خیلی باهوشه و می شد خیلی آقا تر از اینی که هست باشه... چند جلسه ای نبوده و امروز که دیدمش احساس کردم کاملاا رفتاراش بزرگونه شده!!! : ) شاید اون برخورد من باعث شده به کاراش فکر کنه و امیددد که اینطور باشه .

× آرمان هم که ورزشکاره کلاسمون بود و دیگه احتمالاً اتریشی شده! برای همیشه میره ... از هم کلاسی های خیلی خنده دار کلاسمون!!! واقعاً دلم تنگ میشه برای حرکاتش و مدام نگاه کردنش به بازوهاش!! و جلو دادن سینه ش و اون هیکل قناسش ! که حس می کرد خیلی عالیه: ))

چقدر طفلی رو اذیت کردیم ... حلالمون کنه ایشالا قبل رفتنش ...

-----

اینا رو گفتم که بگم اگه مثل من به در و دیوار ! حتی میخ روی صندلی کلاستون حس پیدا می کنید وگاها حتی عاشقشون می شید!!! غلط می کنید به زبان غیر انگلیسی فکر کنید:|

مسلمه کسی واسه سرگرمی نمیاد تو شمال ایران به طور جدی کلاس آلمانی رو دنبال کنه!!! اونی هم که میاد قصد رفتن داره ...

من غلط می کنم که به همشون حس دارم :-( بی خود می کنم دلم برا کسایی تنگ شه که اصلاً ربطی بهم ندارن :|