مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

حسای خووووب : )


  وسط کلاس پرند گفت که مگی ؟! ممکنه لطفاً منو ببری شهر کتاب ؟ می خوام خرید کنم که درس بخونم! گفتم می برمت و همون جا یه چیزی تو ذهنم جرقه زد که واااای من می تونم کتاب فوتبال علیه دشمن رو بخرم !!!


هیچی دیگه خدا خدا می کردم کلاس تموم شه و بریم شهر کتاب طبق معمول یه مسافر دیگه ام داشتم اون یکی مسافرم غایب بود ! بارون سیل می بارید و من واقعاً دید نداشتم ولی کلی هیجان داشتم :دی یه دوستی برام یه قسمت از کتاب رو تعریف کرده بود که حظ کرده بودم ! دیگه رفتیم داخل و من پریدم طبقه بالا ، پرند و گذاشتم بگرده برا خودش خرید کنه . کتاب گوزن در رشت که کمیک رشتیه رو می خواست واسه پارسا* بخره . که نداشت شماره 2ش رو!

ساحلم باهام اومد بالا ...گفتم کتاب فوتبال علیه دشمن رو می خواستم! کدوم ور بگردم دنبالش ؟! گفت بذار سرچ کنم ببینم اصلاً داریم ؟! یا تموم شده... سرشم شلوغ بود خیلی !!! یه آقایی جلوم بود که 20ش تا کتاب داشت واسه سرچ کردن ... دیگه گفتم میرم دور میزنم و میام ! که تو همین دور زدنا دیدم وااای چه کتابایی ... هی دلم می خواست بخرم و هی میگفتم نع! بهتره نخرم ... واقعاً هیچی پول ندارم دیگه :|

یه کتاب آلمانی می خواستم که دیدم یکی داره ازش و جلدش تا خورده ... نگرفتمش !

اومدم گفتم اسم کتاب و دوباره یهو گفت آررره بابا اینو که داریم بیا ببرمت ببین ... دیدم عه! یه دایره المعارف فوتبال داره هنر دست آقای فردوسی پور دوس داشتم واسه برادرم بخرم ولی منصرف شدم. دیگه همون فوتبال علیه دشمن رو خریدم و خرذوق کنان اومدم پایین حساب کنم که پرند گفت مگ! کتابتو بده و من و گفت می خوام محبتت و جبران کنم که منو می رسونی همیشه : )) گفتم نععع ولی باورتون نمیشه چه هیجانی داشتم اون لحظه کیف کردم ! خلاصه امشب من یهو خیلی یهو یه کتاب خوب هدیه گرفتم. این عکسم تا رسیدم خونه گرفتم فرستادم برا دوستم !


دیگه من یهو یادم اومد یه چیز دیگه م می خواستم سوییچ و دادم ساحل و پرند تو ماشین بشینن تا بیام . خریدم و کردم اومدم برم بیرون از فروشگاه

که دیدم سوت میزنه :| با خنده میگم چرا واقعاً ؟

یک پسر خوش تیپی هست که جلوی شهر کتاب گلسار می مونه از معدود پسرای دماغ عملی هست که من حس بدی بهش ندارم:دی

گفت بده تگ داره حتماً ! دید نداره گفت برو ... رفتم بیرون باز سوت:-))گفتم من چیزی دزدیدم یعنی؟!

گفت بگرد حتماً چیزی ازمون قبلاً خریدی که تگ داره هنوز:دی ... گشتم دفترچه هامو نشونش دادم که واقعاً برچسب شهر کتاب داشت ولی تگ نداشت. گفت تگ ندارن اینا دیگه کیفمو کلا خالی کرده بودم :))گفتم باااید پیداش شه چون اون سری هم سوت زد رفتم تو فروشگاه

دیگه گفت به لباست تو جیبت هیچی نیست:)) گفتم یعنی لباسام تگ داره آخه ؟! (این قسمت شوخی بود!) دیگه یهو دیدم وااای اون جاسوییچی رو که برای یه دوستی خریدم تو جیب کوچولوی کیفمه و من ندیدمش... گفتم اینه یعنی ؟!:))

نگاه کرد گفت همینهههه ... گفت این قسمتشو جدا کنی تگش میره دیگه!گفتم برادر من می خوام اون مارکش وصل باشه بهششش:))

رفت برام تگش رو بکنه دیدم کبود شده از خنده !!!

گفت خیییییلیی این باحاااله :)) من اصلاً حواسم نبود ممکنه از جا کلیدیم خنده ش گرفته باشه !

اونقدررر خوشش اومده بود ! بهش گفتم واااقعا قابل نداره ها ... گفتن نه دیگه هدیه س

انقدررر دوس داشتم بدمش بهش : )) ترسیدم فکر بد کنه درباره م واقعاً !


و اینگونه بود که پرند و ساحل ده دقیقه تمام تو ماشین منتظر بنده بودن :))

یک هیجان باحالی بهم وارد شد امشب یعنی که به اندازه یه هفته انرژی دارم الان !!!

* پارسا ، منظورم پارسا پیروز فر می باشه . پرند دختر عموی پارسا پیروزفر هستن ! بعله


× پرم از حسای خوب خوووب ! خدایا ممنونم واقعاً

× جا کلیدیم توالت فرنگیه :دی

× این پست دیشب با ذوووق نوشته شد . ولی الان آپ کردمش وسط کلاس اقتصاد:دی

×عکس اضافه میشه به این پست ؛)










نظرات 19 + ارسال نظر
آویشن 1393/12/06 ساعت 03:36

قربونت برم.شوخی کردم.میوفتی تو زحمت.تازه اون تیکه رو وقتی تعارفات اینجوری پیش میاد تو گیلکی به کار میبرن چون لاهیجانیا معروفن به تعارفات این مدلیالان دوستای لاهیجانیم اگه این و میخوندن من به صورت افقی در خدمتت بودم

تا حالا نشنیده بودم این اصلاح و !
تعارف رشتی شنیده بودم البته :دی تو فامیلا هرکی این مدلی تارف کنه بهش میگن:دی
میگم من فکر می کردم تو لاهیجانی باشی شاید ؛ )

آویشن 1393/12/05 ساعت 18:43 http://dittany.blogsky.com

لاهیجانی تعارف بود پس.من و بگو که چه نقشه ها واسه این توالت کوچک داشتم.هی :-(
اون که بعله.بد ازونجایی که بنده دخترم زیر شاخه ی حوا قرار میگیرم نه آدم :دی

والا کجایی بود رو نمی دونم ولی نگهش داشتم برای یه نفر خاص ؛ )
از تی تی خریدم اگه داشتش برات می خرم عین همینو

آویشن 1393/12/05 ساعت 03:38 http://dittany.blogsky.com

خب پس.این جاسووییچیتو نگه دار بده به خودم.چون تا دلت بخواد دوستام میگن که من اشتباهی دختر شدم و با توجه به سلایقم باید پسر میبودم.
حالا نمیشه به چشم برادری به من نگاه کنی؟
خب من دلم توالت فرنگی میخواد.
بدجور عاشقش شدم.میخوام باهاش ازدواج کنم بلکه آدم شم

خببب حالا من یه حرفی زدم زوری می خواد جاسوییچیمو مال خودش کنه !
این مال یه آدم خاصه خیلیییی خاص می فهمی :| : ))) ؟!
در ضمن هیچ کس با ازدباج آدم نیمیشه! بعله

امین 1393/12/05 ساعت 02:40

سلام مگ
واقعا جورابت قشنگه
شبیه به جوراب خانم آرررررر هستش که اون روز که رفتیم محفل اسنب ا قرآن در جوار شهدای گمنام

سلام
هرچی ربط به خانم آرر داره قشنگه ها !
مچکرم ؛ )

یاااااااااا قُلی!
من حس مردونه می دم بت عایا؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!

: )))))))
از بس همه کاری می کنی دیگه رانندگی در صحرا دشت و دمن : ))
می خوای حس مردونگی ندی :-* ؟!
درباره ظاهرت که نگفتم! ظاهرت که سراسرررررر زنونگیه اصلاً ظریف و چهره ی کاملاً بی نقص

آویشن 1393/12/04 ساعت 12:48

توالتو فک کنم واسه چوپون خریدی
باشه .پس به جناب هولدن بگو نقد کنن ما بریم بخونیم ببینیم چه خبره.
راستی میگم نگفته بودی دوست فامیل سلبریتیا هستی.ای شیطوون

نه ماجراش خنده داره 6 ماه پیش خریدمش و هنوز نشده بدمش به کسی ...
و ترجیح میدم به آقایی بدمش اگه خواستم بدم یه روزی
اون زمان واسه کسی خریدم یه آقایی بعد ندادم دیگه بهش ... آشنا بودا نه که فک کنی کس خاصی بوده بعدش دیگه نگهش داشتم گفتم یا خودم برش میدارم یا به یه کی که حسم گفت اون لحظه کادو بدمش

من عاشق این جاسوییچیه شدم!! :)))

شهر کتاب گردی یکی از علایق منه
اما با جیب پرپول!
علاوه بر کتاب ، خنزر پنزر خریدنشم بددددددد جورحال می ده
لا مصصصصب!!!

اسکلتات تو حلقم خوشتیپ ِجیگرررررررررررررر

افرووووووز الان چون حس آقایونو بهم میدی حس می کنم می تونم کادو بدمش بهت:))))
آررره من اهل جینگیل وینگیل نیستم اصلاً !!! خنزر و پنزر و اینا منظورم هست ... ولی دیدنشو خیلییی دوس دارم :دی
دختر نیستم من تو این زمینه :))
اسکلتتتت نیست کهههه پیشیه افروووز پیشیییککک

مادر 1393/12/04 ساعت 07:22

وای مگی :)منم مرداد امره موافقممم؛) جواب وساعت وانگشترو لنگ وپا وفقططططط
چیز چیز نیدمی:)
واییییی
مگی
بازم سوت بزه
مگی

از دست شما مادر :-)))

سیندی 1393/12/04 ساعت 01:56

منم دلم یه حرید حسابی کتاب میخواد باید سر فرصت برم بخرم.
چقدر این توالته قشنگهههه عشقش شدم مگی

گابلی یوخدی :دی
آررره خیلی هیجان انگیزه من فعلاً کلی کتاب ذخیره کردم و فرصت کنم می خونمشون
درسامو نمی خونم بعد میام کتاب غیر درسی بخونم هی عذاب وجدان می گیرم ترجیح میدم هیچ کدومو نخونم

آویشن 1393/12/03 ساعت 23:39 http://dittany.blogsky.com

کتاب کمیک گوزن در رشت فوق العادست.یعنی آدم پاره میشه از خنده
جا سوییچی که واسه دوستت خریدی هم آخرشه.خیلی خوبه.خوب فدات شم منم دیدمش خوشم اومد انتظار داشتی پسره با دیدنش قیافش مضحک نشهکلا ولی خوشگله.خوشمان آمد
راستی بجنب کتاب و بخون اگه نقدشو بنویسی منم میرم میخرم.وای الان یهو هوس کردم برم شهر کتاب ،کتاب بخرم.خیلی وقته نرفتم

بلی بامزه ست ... دوسش دارم منم !
هاهاها... هنوز معلوم نیست واسه کی خریدمش :)) !!!
قابلی نداره ... کتاب خیییلی خوبه ! من نقد نویس نیستم از هولدن خواهش می کنیم این کارو انجام بده که سرش واسه این کارا درد می کنه و علمشم داره حتی !

مهری 1393/12/03 ساعت 23:19

خدا واسه مامان بابا حفظت کنه چقدر شیطون و زیبایی تازه عکساتو تونستم ببینم همش میگفت رمز نادرست است.
اصلن راضی به وصلت با هر کسی نشو تو خیلی دختر زیبا و خوبی هستی
من تارفی نیستم و چیزی که می بینمو میگم چشمات عالیه و ماشالا باربی هم هستی آرزوی هر مردی ه داشتن چنین خانم کاملی
وای کی بیای عکس دو نفره کنار عشقت برامون بزاری مگی

ممنون مهری جون
شیزونیم از عکس اون همه معلومه یعنی :-))) ؟! چوپان تو بیا بگو واقعاً وااااقعا من شیطونم ؟!
فعلاً که مال کسی قرار نیست باشم اصلاً
مهربون هستید خیلی ... گفتین باربی یاد حرف دوستم چوپونک افتادم که
یه چیزی بگم ...من زیبا نیستم کمی با نمک هستم و به همین قانعم اگه زیبا می بینید خدا رو شکر و دست خدای مهربونم درد نکنه چون همش زحمت خودشه
و درباره کامل بودن لازم دیدم براتون بگم که اصلاً کااامل نیستم من و اصلاً عاقل نیستم... اینجا جاش نیست توضیح بدم از اشتباهام ولی دوس ندارم منو قدیسه فرض کنه کسی... من خیلی معمولی هستم

این قضیه ی بذار سرچش کنم من را یادِ یک خاطره انداخت.
رفتم تو یک کتاب فروشی ، فروشنده یک دختر خانم بودند ، گفتم ببخشید سری رمان های در جستجوی زمان از دست رفته ی مارسل پروست رو دارید ؟
با یک قیافه ای که میگفت من آخرِ این صحبتا هستم ، من خُره ی کتاب هستم و اینا ، گفت چند لحظه صبر کنید ، یک نگاه به قفسه ها از همان جا انداخت ، بعد با لبخند گفت: آخ... همین امروز تموم کردیم !
من هم دو نقطه اسلش شده بودم و تو چشماش زل زده بودم :|

و اینکه ، عکسِ اول ، جوراب و ساعت و انگشتر و لباس و کلن همه چیز ، خیلی بیشتر از کتاب تو چشم بود ! :دی
عکسِ دوم ، نوالت فرنگی واقعن ؟! بعد تازه با مارکش ؟ : ))

بعد... آها ! یجور گفتید پارسا ، فکر کردم شما با پرند خانُم خواهر هستید : ))

بعد ، همین دیگه.

من عاشق این مدل کامنت های نیم پست هستم دیگه !!! خیلیی کیف داد این کامنته ...
از رو تخت ولو می خونم و پاسخ میدم :دی
این خانومه هم خیلییی اصرار داشت بگه من واو هستم :)) نو ایت آل هستم و اینا !!! :دی
و اینکه آخه لباس و جوراب و همه چی مهم تر از اون کتاب بوده اصلاً :)))
واقعاً واقعاً با مارکششش ...درشم لولا داره تازشم باز و بسته میشه :دی
و بعد بگم آخه پرند سرمونو برده بود که می خوام برا پارسا بخرم الان حتماً ... :))) منم از زبون اون گفتم دیگه !:دی

کتابایی که هولدن معرفی میکنه نخون، معتاد میشی بدبخ!:-D

معتادم کرده دیر اومدم خونه از وقتی اومدم شام زدم و نماز و الانم که به سان یک معتاد دارم کتاب میخونم:دی
معتادم کرد تموم شد باید زودتر میگفتی : ((

عمو سیبیلو 1393/12/03 ساعت 17:40

همیشه بخندی عمووو: ))

سیمای 1393/12/03 ساعت 16:58

مگی یه سوال؟
حالا چرا توالت فرنگی؟ میخوام بدونم انگیزه خریدن این چی بوده؟ سوالم جدیه هاااا

سیمای یه چیزی می پرسی ها :))) !!!
والا چه بگویم :)) دوسش داشتم واقعاً فان بود و نمککک به نظرم ...خریدم بدم کادو به اولین موردی که حس می کنم دوسش میداره که نشده هنوز:دی

سلام مگی
خوشحالم که کتاب مورد نظر رو پیدا کردی
خوندی واسه ما هم تعریف کن بلکه یه کم فرهنگه کتاب خونیم بره بالا
جا سوئیچیت چه نــــــــــــــــــــازه
همیشه حسایه خوب خوب داشته باشی عزیزم
روزت قشنگ

سلام عزیزم ...
چشم اگه فرصت کنم حتماً ...ولی من اصلاً قشنگ بلد نیستم کتاب تعریف کنم :دی
ممنووووووونم ندا
راستی درباره خصوصی نخیرمممم ... ؛ ) ایشالا سال جدید ندا جونم :-* :-* باشه ؟

غریبه 1393/12/03 ساعت 15:34

چه جاسوییچی جالبیه ما هم دوست داریما خانم
مبارک صاحبش باشه هر کی که هست
چه کتاب جالبی خریدین دخترونه نیست کی معرفی کرده یعنی؟ کتاب فوتبالی یه دونه دارم ارژینال و قدیمی مال 30 سال پیش حاضرم تقدیم کنم
راستی ساعتتونم تغییر کرده

مادر 1393/12/03 ساعت 14:26

مگی سلامممممممم؛)کرکی مقول چیز چیز نگردسه
آی آی
عمه جان مردی خوبه
مگی مگه پارسا رشت شینه
حس خوب تر نوش جان ببه
وای مگی سوت بزهچیز چیزم تی شین تگ داره
بکن فاده

سلاااام مادر خانومی !!! :)))) وای خدا رحم بوکود واقعاً
پارسا انزلی شینه مارجان
خیلی خب گیلکی گب زنه من که نیدم پرند و امی فامیلان شناسیدی پارسای گیدی خیلی کار درسته
: )))) مااااار ... چقد تو شیطان ایسی آخه

سیمای 1393/12/03 ساعت 12:24

هدیه یهویی خیلیییییییییییی میچسبه
منم میخوااااااااااااااااااااااااااممم
وسط کلاس اقتصاد هم آپ کردن و کامنت جواب دادن که عالیهههههههههههههه
من تو اکثر کلاسا یا اس ام اس بازی داشتم یا بلوتوث بازی خیلی حال میداد

خییییلی خیلی می چسبهههه
شما که آشکوت برات کادو می گیره که گل از کادوی منم بهتر تر
از دست تو ! منم خیلی از تو کلاس تا حالا آپ کردم . بلوتوث بازی یادم نیست ولی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد