-
بامزه س دیگه!
1394/08/12 16:15
وقتی بعد یه سکوت طولانی ازش بپرسی خوبی تو ؟ و اون بگه من که سراپا اشکالم ولی تو، حرف نداری ! وقتی هم با هم باشیم دیگه خیلی حرف نداریم ... + ازسری چرک نویس های شهریوری ... + از گذشته ی دور و نزدیک ... + بی هیچ توضیحی.
-
دوست پسر/دوس دختر! + توصیه به آقایون
1394/08/12 14:02
یه چیزی که ذهنمو درگیر کرده اخیرا اینه که اینایی که با دوستی شروع می کنن و منتهی به ازدواج میشه دوستی ... چقدر از هم شناخت دارن؟ هرگز حرفای جدی میزنن با هم درباره ی بعدهاشون؟ اینکه چه انتظاراتی از هم دارن؟چند تا بچه می خوان؟دوست دارن کجا زندگی کنن؟ و خیلی مسایل که تو ازدواج سنتی طی یکی دو روز ازش صحبت میشه و جمع میشه...
-
کوتاه + عکس
1394/08/12 12:35
می دونستم استادم یه استقلالی به تمام عیاره، اما یادم نبود. بعد از سه سال قهر با کاپشن قرمزم پریشب به ذهنم رسید از کمد درش بیارم و بپوشمش! درست روز ارایه کاملا اتفاقی کاپشنم قرمز بود و کتونیمم و لپ تاپی که مورد استفاده قرار دادم هم ایضا !!! گویا بچه ها فکر میکردن برای آزار استاد این حرکتو زدم :| :دی ! + این من همیشه...
-
کنفرانس! و حواشی
1394/08/11 17:24
تو راه تبریز به رشت به بابا گفتم موضوع کنفرانسمون چیه ... و برام یه سری مسایل رو درباره ش گفت که خیلی جالب بود. متاسفانه سر بخش بندی فقط قسمت نمودارها و عدد و ارقام به من رسید ، دیشب دوباره از بابا خواستم یه سری اطلاعات در اون زمینه ی خاص بهم بده و یه نتیجه گیری خوب ارایه بده . ساعت 11 شب بود دیگه نشست و اطلاعاتش رو...
-
می گفت...
1394/08/11 10:50
"دختر نباید خشن باشه، دختر خشن مثل یه حوله ی زیبای زبر می مونه..." + از اون روز تصمیم گرفتم با واژه هام یه مگهان جدی و بی احساس رو براش به تصویر نکشم. + یک عمره تلاش کردم اونی که هستم رو پنهون کنم و احساسم رو مخفی کنم. سخته در اومدن از اون لباس...
-
آرزوی امشبم!
1394/08/11 01:02
آرزوی امشبم اینه که بدونم حس بابالنگ دراز به من چیه؟ آیا اونقدری که من بهش فکر می کنم، اونم می کنه؟ ذهنم رو درگیر کرده و آرزو می کنم که بدونم حسش به من و این نامه نگاری ها چیه ... + رابطه های مجازی رو جدی بگیرید، چرا که می تونن تاثیر مستقیم تو زندگیتون داشته باشن . + قرار نبود اینطوری شه،ولی هربار هر نور آبی که می...
-
من در خودم گم شده بودم و تو در من...
1394/08/10 18:05
امروز خودم رو اصلا دوست نداشتم، اینجوری نمیشه. باید یه فکر درست درمونی برای خودم و شیوه ی زندگیم کنم. چقدر دوست دارم برگردم به دو سال پیش و همون مگی باشم که با هیچ مردی هیچ ارتباطی نداشت، منظورم ارتباط عاشقانه نیست. که الانم ندارم، اما گاهی که فکر می کنم میبینم دوس داشتم هیچ آقایی اعم از هم کلاسی و رفیق و آشنا و فامیل...
-
علیفر اعتماد به نفس داره ؟! منم دارم!!!
1394/08/10 00:48
داشتم نق میزدم که الی، من با این صدا چطور برم اون بالا کنفرانس بدم؟! خیلی ستمه خب! که در همون لحظه صدای سرهنگ علیفر من رو به خودم بارها امیدوار کرد و ادعا کردم برای خودم ادلی هستم و اگه نباشم در حد گوگوش که هستم!!! وقتی این با صدای 8 رگه نشسته بازی بارسا گزارش میکنه، منم می تونم واسه 60 نفر درباره صندوق های بازنشستگی...
-
شبیه سایه ام، غروری نا شاد!
1394/08/09 14:10
کو گل شب بوسه ای که مرا ببرد؟ کو دل لیلاچه ای که جنون بخرد؟ --- من و تو و زمین ، حضوری اتفاقی ... --- می آمیزم با چشمانت از تو ، در تو ... --- + ترتیب این آهنگ ها رو برای همه آرزو می کنم.در جستجوی لیلاچه یا مجنون ، حضوری اتفاقی و همزمان و آمیختن ... + چارتار رو خز نکنید. اصلا هیچ آهنگی رو خز نکنید ... کم گوش کنید،...
-
لذت سنتر از نظر من بهترین باقلوافروشی اینجاست!
1394/08/07 22:49
وقتی اون آقا تپل مهربونه باقلوای پسته ایش رو به سمتم گرفت و تعارفم کرد ، یک لحظه خاطرات هجوم آوردن به ذهنم و یادم افتاد قرار بود باقلوا بخرم براش... از همینجا ... و چشام تر شد . هیچ وقت دیگه فرصتش نشد و دیدار رفت به قیامت ... --- با اصرار زیاد به مامان اینا گفتم من چغندر خوشمزه می خوام، میگفتن بچه نباش و هرچی سر...
-
مادامی که باران چترش را روی سرمان باز کرده بود و هی تو را به یادم می آورد ...
1394/08/07 00:46
از خونه تا خود زنجان بارون با شدت هرچه تمام تر می بارید ، همین شد که دیرتر از معمول رسیدیم . نیم ساعت پیش بالاخره مستقر شدیم ، جاتون خالی ما خوبیم ، تبریزم خوبه و سلام داره خدمتتون ؛)
-
مگهان در تبریز!
1394/08/06 14:06
در عرض نیم ساعت تصمیم گرفتیم که بریم تبریز... چهارتایی ! خواهرم تبریز منتظرمونه :) اگر رفتم و برنگشتم که حلالم کنید. دو روزه میریم و اگر خدا بخواد برمیگردیم. + اینقدر آره و نه شده که دلشوره دارم برای رفتن ... حس میکنم خیر نیست.
-
گه گاه می زند به سرمن هوای تو ...
1394/08/05 16:38
همه ی این آهنگ رو گوش میدم و به اینجا که میرسه چشم هامو میبندم و حقیقتا مست میشم. " جسم مرا بگیر و در خود مچاله کن خواهد چکید از بدنم چشمهای تو...... " + ای کاش میشد برای تک تکتون این آهنگ رو بخرم و ارسال کنم ، حالا که این امر میسر نیست ای کاش خودتون از بیپ تونز خریداریش کنید :) البته اگر دوستش داشتید .
-
دیوار 47 بچه های سندروم داون!
1394/08/05 01:14
بدترین اتفاق امروز دزدیده شدن دوچرخه ی قرمز و عزیزم بود، اندازه ی یه دنیا ازم انرژی گرفت ... و بهترین اتفاق هم کشف دیوار 47 ! بود ... اینقدر ذوق کردم که خدا می دونه ، شمام ببینید ، شمام کیف کنید . این هنر بچه های 47 یه...بچه هایی که یه چیزی از ما بیشتر دارن ؛)
-
بابالنگ دراز و جودی ابوتی که خیرشان این بود ...
1394/08/04 13:32
سه هفته یا نه حتی چهار هفته پیش براش نوشته بودم یه همایشی هست که دوست دارم شرکت کنم توش و یه کارگاهی... محل همایش رو هم براش نوشته بودم ، بابا لنگ درازمو میگم. گفته بود اگر میرم تهران ، بهش خبر بدم... تردید داشتم بگم یا نه و بذارم برای همیشه ندیده همدیگرو دوست داشته باشیم و نوشته های همدیگرو... روزی که رسیدیم تهران تو...
-
قبلنا درک نمی کردم چرا هی میگن خاموش نباشید،الان درک می کنم:|
1394/08/03 14:53
به 27 نفر! به در خواست خودشون رمز دادم:| البته که درک می کنم سرشون شلوغه ولی نمی دونم چرا دوس دارم یه عطسه ای سرفه ای بکنن وقتی می خوننم:/ + سپاسگزارم
-
ادامه سفرنامه
1394/08/03 10:31
-
برای دریافت رمز سفرنامه ایمیل بدید
1394/08/02 12:41
-
سفر نامه اولین تهران مجردی!
1394/08/02 00:41
وقتی رسیدیم تهران هنوز ساعت 4 نشده بود . نزدیکای تهران بودم که زنگ زد و پرسید کجایی ؟ گفتم تهران ! گفت کجاش؟ گفتم گرمدره ! گفت اون دهاتی که بهش میگی تهران تهرااان نیستاااا ... بعد ده دقیقه تماس گرفت گفت سلام خواستم بپرسم اون موقع گرمدره بودی ، الان کدوم جهنم دره ای هستی ؟!:)) گفتم شهرتون خیلی خاکیه چرا سبزی و چمن...
-
مگی در زادگاه :دی
1394/08/01 12:48
من برگشتم به شهر دوس داشتنیم اما با یه عالم تجربه ! برای دختری که تو شهرش حتی از تاکسی برای رفت و آمد استفاده نمی کنه خیلی شاهکار بود این همه مترو سواری و اتوبوس سواری از این سر شهر به اون سرش ... تجربه ی بودن تو اون همایش هم که خب نا گفتنیه خیلی خوب بود و من همیشه دوس داشتم همچین جاهایی باشم حالا که رشته م رو تغییر...
-
فاینلی فاینلی مگی این تهران:دی
1394/07/28 23:16
داشتم می خوابیدم که عزمم رو جزم کردم و فردا رشت رو به مقصد تهران ترک میکنم بالاخره احتمالا یکی دو روز هستم و احتمال خیلی زیاد فرصت دیدار پیدا نمی کنم ! ولی خدمت همگیتون سلام عرض می کنم فردا این موقع :دی از نزدیکی هاتون ... تا نمردم از خواب برم گم شم که 9 باید حرکت کنیم :| هیچی هم برنداشتم . می خوام همینجوری بی هیچی...
-
من حالم خوووبه!
1394/07/27 13:05
یکی از معجزات خدا اینه که من با روزه زنده میشم ... و بگم که خیلی خیلی سرحال و خوبم:) درباره ی پست قبل هم بگم من این ترم اصلا نمیتونم شاغل شم :دی چون کاملا مشنگ میزنم تو درسها و علاقه هم که ندارم بهشون! اینجوری نمیتونم پاسشون کنم ؛) ... هاها درباره ی کار هم بگم که خودم یه ایده هایی دارم که جامه ی عمل می پوشونم بهشون به...
-
هنوز معتقدم خدا نگاهم می کنه ...
1394/07/27 00:34
هیچ اصراری نکرده بود که بهش بگم چمه ... منم ساکت بودم ، دیدم حرفایی که چند ماهه تو ذهنمه باید از دلم خارج شه ... براش نوشتم می دونی ؟ من همیشه فکر می کردم خدا هوای منو بیشتر داره ، منی که هرگز برای هیچ کاری -واقعا هیچ کاااری- از کسی نخواستم سفارشمو کنه ، هرگز از نیمچه اعتبار پدرم ، دوستانش ، هیچ استفاده ای نکردم ......
-
گرچه هیچ یاری ندارم که حالا بخواد بیگانه نوازش باشه.
1394/07/26 21:51
تو کجایی ... چه نوایی ... که کسی نشنیده تو را ... + گوش کنیم ، یار بیگانه نواز ... + اصلا محرم باشه و تو بتونی خوشحال باشی ؟ بیا و بگذر از تلاش برای خوب کردن حالت ... + روز اول ماه رو با روزه شروع کردم ، ایشالا پایانش که برسه هیچ روزه ی قضایی نمونده باشه .
-
دختر بی مزه و حساسی شدم!
1394/07/26 03:32
اصلا نمی دونم از کی و برای چی طلبکارم ؟! فقط میدونم که حس می کنم از کسی طلب دارم و الانم به همون دلیل اشکام رو گونه هام سر می خورن و خواب هم از چشمام! چقدر لازمه که خودمو تنبیه کنم این روزا ... جای تنبیه مدام در حد وسع تشویقی به خودم میدم ، فلان لباس ، فلان سفر ، فلان گردش ... + گوش کنیم ، سازگار با حال و هوای امشبم...
-
تهران ؟ آری یا نه:دی
1394/07/25 12:17
می خواستم برم تهران ! به بابا گفتم برم ؟! بعد از کلی استرس کشیدن!!! من هیچ وقت تقریبا نه نشنیدم از بس اقداماتم عاقلانه بوده این چند سال اخیر...ولی بازم هربااار می خوام چیزی از کسی بپرسم یا بخوام کلی با خودم در جدالم که بپرسم؟ یا نپرسم که یه وقت خدااای ناکرده نه نشنوم!!! گفتم بابا برم ؟ با یکی از دوستام؟ یا شاید تنها ؟...
-
یکی بهم بگه چه غلطی کنم خب :(
1394/07/24 13:49
اینکه نتونی تصمیم های کوچیک زندگیت رو تنهایی بگیری وحشتناکه! دو هفته ست دارم فکر می کنم یه حرکت کوچیکی رو در حد آب خوردن !!! انجام بدم یا نه :(
-
سوال آماری:|
1394/07/23 12:02
کسی هست به صورت فوری یادم بندازه چجوری واسه اعداد پیوسته میانگین می گرفتیم ؟! :| + از پاسخ های فوری فوتیتون ممنووونم :دی سوال به درستی حل شد! هاها ؛) چه ساده بود !
-
چشمان تو آرام ترین خواب جهان است!
1394/07/23 01:50
یا واقعا زیبایی ، یا علاقه م باعث شده تو رو انقدر زیبا ببینم مرد کوچولو ... (صلوات)
-
عاقل بودنم رو دوست دارم .
1394/07/22 20:25
یه دوستی نوشته بود برای دیدن دوست دخترش تو هر زمان و مکانی آزاد نیست و بیشتر ملاقات هاشون تو ماشین اتفاق میفته و همین. پرتم کرد به گذشته و معذوریاتم ... کسی محدودم نمی کرد آنچنان. خودم بودم که اهل بیرون رفتن با آقایون نبودم . دوستی می خواست برای دوس دخترش هدیه بخره ، چند تا ساعت سواچ نشونم داد که بگم کدوم برای یه خانم...