-
آهنگ پس زمینه ی این سفر ...
1394/05/15 09:07
این آهنگ رو ثبت کردیم برای مرور خاطرات این سفر ؛) این آهنگ قابلیت خوب کردن حال ما وقت دور دور کردن ! و بد کردن حالمون تو حرم رو داشت ... + هشدار که آرامش ما را نخراشی ... :)
-
انگده خوبه !!!
1394/05/13 18:08
خوابم میاد... انقدری همه چی خوبه که اصلا نمی دونم چی بگم. جز خدایا شکرت و این قبیل حرفها... آقا ما رفتیم سینما امروز ، دوتا از دوستام باهامون بودن... من تز دادم بریم اعترافات یک ذهن خطرناک هومن سیدی! بچه بزرگم می گفت بریم دوران عاشقی ... بچه کوچیکم میگفت هرچی مامانم بگه!!! خلاصه که من اسیر بودم بین این دو نفر :))...
-
خدایا شکرت واقعا!
1394/05/13 01:58
یکی از بهترین از 12م های دنیا رو تجربه کردم امروز ، بخاطرش تو حرم امام رضای جانم دو رکعت نماز شکر خوندم ... :)
-
Happy rings!!!
1394/05/12 16:00
اپیلاسیون بودم که دیدم یه شماره ناشناس 4 5 زنگ زده بهم ، و یه اس ام اس که فهمیدم فامیلای یکی از دوستامن :) سوار ماشین شدم و دیرتر با هم صحبت کردیم یه کم و گفتن هر کمکی خواستم بگم و خدافظی ، باز دوست با معرفتم سفارش کرد کاری چیزی داشتم به فامیلاش زنگ بزنم ، اومدم خونه و رفتم دنبال یه کاری ، دوباره کس دیگه ای زنگ زد ،...
-
از هر دری سخنی!
1394/05/12 10:52
نیم سال از بیست و چهار سالگیم گذشت . امروز 12 روز از گرم ترین ماه سال گذشت و اگه خدا بخواد من عازم سفرم ... صبح تنبلانه ای داشتم و از هفت رو نارنجی این ور و اون ور میشدم ، هی رفیق جانم زنگ میزد که پاشو من جواب میدادم زوده و طفلی رو کشتم تا پاشم!! تا پاشدم یه دوش گرفتم و یه نگاهی به لباسا انداختم که چی ببرم چی نبرم و...
-
رنگ های خوشمزه و خنک ...
1394/05/12 00:44
دلم شال می خواد ...رنگ های ملایم و تابستونی ... گلبهی ... آبی آسمونی ...صورتی کمرنگ ... یاسی ... لیمویی ... بژ... + شال های تک رنگ رو خیلی دوست دارم :)
-
At the eleventh hour
1394/05/11 16:01
اتاقم پر از لباس های شسته و نشسته بود . از صبح شروع کردم به دسته بندی لباس ها و نصفیشون رو تو کمد جا دادم و بخشی هم سری به سری روونه ی لباس شویی شدن. اتاقم هم چنان به شدت به هم ریخته ست. فردا این موقع باید حرکت کنم به سمت فرودگاه ، اون وقت طبق معمول کارهام رو گذاشتم برای دقیقه ی نود خودمون! یا همون عنوان پست...11th...
-
مشهدی ها کمک لطفا" !
1394/05/11 10:54
دوستان اطراف آبکوه و یا دستغیب کافی شاپ که صبحونه ی خوبی بده می شناسید :) ؟ یا در کل اگه کافی شاپ درست درمونی هست بگید بهم لطفا... + اصلا ما مشهدی داریم عایا :| ¿ جز سپیده ی ناپدید شده ؟!
-
آدرس لطفااا
1394/05/11 04:17
آدرساتونو بذارید تا لینکتون کنم :)
-
خب؟
1394/05/11 00:20
توصیه می کنم پست قبل رو بخونید ، نه برای اینکه یکی دو جمله از مگهان نوشته شده ، نه ، برای اینکه پست پیش یه داستان خوندنیه ، حتی اگه بداهه و بدون ویرایش نوشته شده باشه ، توسط یه نویسنده نگارش شده . پس ارزش خوندن داره . + قرار وبلاگی اول این وبلاگ که چوپان بود و دوم ، پری عزیزم و سوم یک نویسنده ی آقا ... + با تمام اوپن...
-
وقتی نویسنده ای از قرارش با مگهان و چوپان می نویسد.
1394/05/11 00:14
زودتر از بقیه میرسم. سردرد. با نگاهی درگیر دوبینی و مات، حاصل دو روز بیخوابی. بعد فکر میکنم چرا زیر پیراهنم تیشرتِ سفید پوشیدهام هوای به این گرمی. کنار ورودی محتشم از تاکسی پیاده میشوم و از دکهی سر پارک آبمعدنی میخرم. محتشم شلوغ است. صدای اسپیکرهای دورتادور پارک بلند، تازه اینجاست که یادم میافتد سرم درد...
-
فامیلای دریاییمون رو عمیقا دوست دارم!
1394/05/10 11:29
صابخونه ای که عاشق کوزه و کتابه ! کتاب دوست بودن اصلا خاص و عجیب نیست. اما کوزه دوست بودن چرا ... چند تا کوزه تو جاهای مختلف این حیاط باشه خوبه :) ؟ + عکس حذف گردید. با تشکر از منتقد گرامی. و مامان جانم که هیچ جا دست خالی نمیره اینا رو برای خانومای جمع خریده بود . البته آقایون جمع هم بی نصیب نموندن و دعوت شدن به رشت و...
-
وقتی از انزلی حرف می زنم ، از چه حرف می زنم!
1394/05/09 13:10
این در و دریای پشتش ...
-
حس خوب یعنی ...
1394/05/08 16:22
با دوست عزیزت بری و دو تا بلیت بخری و اولین سفر بی خونواده ت رو تجربه کنی . حس خوب یعنی مقصد اولین سفر تنهاییت ، مشهد باشه ... + به همین سادگی ... + فردا دوباره راهی انزلی هستم ، مهمون فامیل های مادری :)
-
روزانه و اینها ...
1394/05/08 12:32
دو روز گذشته هی حس های خوب بوده و حس هااای خیلی خوب ...و البته خیلی پر مشغله! انقدر که نمی دونم چجوری حجم کارهایی که کردم رو باهاتون به اشتراک بذارم... پریروز که همون سه شنبه باشه از صبح به مرتب کردن خونه گذشت ، بگذریم که از سر و کول اتاقم کثیفی داره بیرون میزنه و به شدت حالم بد میشه از خوابیدن توش... ولی خونه مرتب شد...
-
کافه ها پر از من هایی که ما شدن :)
1394/05/07 12:15
کافه ، خونه و ماشین و ... برای من وقتی دوس داشتنی میشن که توشون خاطره بسازم ... هرگز یه ماشین هرچند های کلاس! برام ارزش ذاتی نداره و باید خودم بهشون ارزش بدم ... مشکی برای من یه آهن پاره بود اگه باهاش سفر نرفته بودم ، اگه با دوستام توش ننشسته بودم و گفته بودم و نخندیده بودم ... روز اولی که رفتیم کافه رشت ، فاطمه و...
-
بابای 13ساله :)
1394/05/07 02:29
مگی عزیزم بهتره امشب بیای پیش بابا* بخوابی ! + چرا دادا جانم ؟! آخه ممکنه شب خواب ترسناک ببینی ، در هرحال امشب من مرد خونه ام !!! باید ازت محافظت کنم ! + مکالمه ی من و برادرک 13 ساله ... + بابا : خودش رو میگه ... وقتایی که می خواد دلبری کنه میگه مگی دختر کوچولومه !!! + بابا جانکم مجبور شد باز بره و با 4 ساعت تاخیر به...
-
Tuesday
1394/05/06 23:09
امروز یه سه شنبه ی خیلی خوب بود :) + کافه رشت !
-
فور خانوما :دی
1394/05/04 13:41
چند وقتی بود دوستان تازه واردم ازم می خواستن عکس بذارم تا ببینن چهره م چقد با تصوراتشون همخونی داره ... ولی خیلی مایل نبودم با اینکه پیشتر این کارو کردم ، الان تصمیم گرفتم عکسمو بذارم برای خانم ها ... می تونید ایمیل بذارید و من رو ببینید :) :دی + اگه آقا باشید گناهش پای خودتونه پس تصمیم با خودتونه و گول زدن من کاری...
-
My Pic
1394/05/04 13:38
-
بامزه س دیگه!
1394/05/04 01:23
وقتی بعد یه سکوت طولانی ازش بپرسی خوبی تو ؟ و اون بگه من که سراپا اشکالم ولی تو ، حرف نداری ! با هم اگر باشیم که دیگه خیلی حرف نداریم ... و من که تو اعماق فکرم فرو میرم و به همه ی نبودنهای با هممون فکر می کنم . + و لکه های پرتقالی ذهنم ....... و تنهایی ... و کتاب ... + تو با همه ی حرف نداشتن هات ، همه ی حرفهای دنیا رو...
-
این مردهای دهه چهلی...
1394/05/02 13:28
با تمام عشقی که بهت دارم بابا ... باید بگم تو یک مرد دهه چهلی به تمام عیاری ! می دونم که تمام رفتارهای من برات غیر قابل درکه ، اما اونقدر با منطقی که به خودت اجازه نمیدی جلوم رو بگیری ... کاش منم مثل تو با منطق بودم ... مثل مامانم آرام ... اینکه برادرک دهه هشتادی ، بخواد مثل تو رفتار کنه ، نگرانم می کنه بابا ... بابا...
-
پرش های ذهنی مگهان !:دی
1394/05/01 17:20
شب برنامه چیدیم که بریم صبحونه مون رو بیرون بزنیم ؟ صبح پاشدیم حاضر شدیم با خواهر و برادر زدیم بیرون ، از اون ور دوست مشترک من و خواهرمم بهمون اضافه شد. صبحونه و سس قارچ خیلییی چسبید . آب طالبی مثل همیشه نبود ولی بازم خوب بود . این وسط این آقای صاب مغازه رو می دیدم هی خنده م می گرفت!!! جای شما خالی سری پیش که با رفیق...
-
69 پست :)
1394/05/01 00:00
یه نگاه به تعداد پست ها کردم ، ماه خرداد 69 رو نشون می ده و بعدتر به ماه تیر ... که 64 پست توش منتشر شده ! + 64ی نداریم این ورا ؟! + مرداد مبارک !
-
کاملاً بی دلیل
1394/04/31 16:50
از وقتی چشم باز کردم این آهنگ تتلو تو ذهنم پلی میشه ... گویا تو خواب کسی برام می خونده ! وقتی منو داری ...... بگو چه احساسی داری ، اگه به من حس خاصی داری ... + خب این همه آهنگ فاخر ! چرا این آهنگ ؟! :|
-
Forget Me Not
1394/04/31 14:39
هرگز نفهمیدم چطور میشه گلی به این کوچیکی ... نامی به این بزرگی داشته باشه ... در هرحال ... من عاشق خودش و اسم زیباشم ... جالبیش اینه که اسمش در زبان فارسی هم گل هرگز فراموشم نکن هست و درست ترجمه ی فورگت می نات!!! + ممنون از شادی بهارنارنج که با این پست موجب شد بگردم تو آرشیو عکسهام و این عکس رو براتون بذارم . از نام...
-
و این داستان ادامه دارد ...
1394/04/31 13:40
دلتنگی می تونه منو از پا در بیاره ... حتی اگه برای شنیدن واژه ی چیچینیمیتو! باشه ... + و دلتنگی که هنوز به قوت خویش باقی ست . + به طرز ابلهانه ای مدام جلوی تلویزیون در حال پریدنم و باید اعتراف کنم بیشتر از برادرم اعتیاد پیدا کردم به بازی با ایکس باکس :|
-
نیمی که از 13 گذشته ...
1394/04/31 13:30
چشمم به آمارگیر گوشه ی وبلاگم میفته ... 111666 + انتظار از هر نوعیش برای من دردناکه !اصلاً مگه قراره همیشه منتظر یار بود ؟ خدایا مددی ...
-
نه چشمه ای نه ماهیی نه خوابی
1394/04/31 02:50
دلم بونه گیر شده ، بغلش کردم امشب ... کی رو ؟ مگی کوچیکه رو ... طفلی هق هق داشت ، ماهی نارنجیشو می خواست . براش خوندم ... اشکاش ریخت و دوباره پرشور تر براش خوندم . اونقدر اشک ریخت تا حوض ماهی پر شد ... ماهی بیا ، اشکای من حوض تو رو پر کرده ، براش خوندم ... براش پرشور و پرشورتر خوندم . " شاید که یه خیال تند سرسری...
-
کافه پاییز رشت
1394/04/30 23:18
کافه پاییز برای همه انقدر دوست داشتنیه ؟ من و رفیقم که بی اندازه دوسش داریم ... پاییز 5 عصر ... جای نفر سوم خالی ... :)