-
به تمیزی گل های کاغذی
1394/04/30 13:46
هیچییی به اندازه ی یه خونه ی تمیز براق و آروم منو به وجد نمیاره ... تو تراس خونه پرنده ها نشستن و یه ریز می خونن . خونه به همت من از تمیزی برق می زنه ... هیچ اثری از خاک و نامرتبی تو خونه دیده نمیشه. حیف که عمر گلای کاغذی کوتاه بود . این عکس اوایل تابستون بعد از یه بارون جانانه گرفته شده :) چه حیاط تمیزی!!! به به ؛) و...
-
هم چنان بارانم آرزوست ...
1394/04/29 21:38
عکس گرفته شده بعد از نماز عید ... آسمون رشت : ) چرا اسمش شد سانروف ؟ چرا نشد رینروف ؟!
-
پری دریایی در انزلی 18+ رمز : 1
1394/04/29 01:20
خب می خوام ازتون خواهش کنم اگه دوس دارید نصیحتم کنید که هی وای و داد و بیداد ، شرم کن این عکس چیه و از این قبیل حرفا اصلا نیاین ادامه :) ولی اگه دوس دارین ببینین پری دریایی خفته ی ما رو لطفا بیاین اون ور در ؛) + دست خالق هنرمندش درد نکنه ... و این هم از نمای دیگه
-
نماز بارون باید ...
1394/04/28 14:14
هفته ی پیش بود که لم داده بودم روی تخت باهات صحبت می کردم ، تو گفتی مگی بارون دلت کم شده ؟ گفتم انگار راسی راسی نماز بارون باید و انگار خدا چشم به لب های ما دوخته بود ... بارون دو روز بی وقفه باریده و هنوزم بند نیومده ! + روستاهای گیلان و یکی دوتا از مساجد نماز بارون خوندن دو روز پیش از عید :) الهی شکر برای قطره قطره...
-
زن زندگی ! اوغ
1394/04/28 03:06
بهترین لحظه های امروز رو چطور ثبت کنم ؟ اون لحظه که برای اولین بار کباب سیخ زدم و برای اولین بار به گوشت نپخته دست زدم ... و تهش که پاشدم و به کبابا نگاه کردم و آه کشیدم و گفتم خب دیگه باید به من گفت زن زندگی !!! :)) گوشت کباب نمی زدیم که زدیم . یا اون لحظه که پری دریایی رو درست جلوی در ورودی دیدم ، دست خالق هنرمندش...
-
به رنگ گل های دامنم ...
1394/04/26 22:17
عید من عید تر شد وقتی بغلم کردی و گفتی چشماتو ببند ... چشمامو بستم و این سه تا رو شانسی برداشتم . درست به رنگ گل های دامنم ... + عیدمون رنگی باشه الهی ...
-
فیلم های جورواجور در پرده ی سینما
1394/04/26 05:03
پس از روزها برنامه یهو یهو جور شد که ببینیم همو ! کمر درد شدید داشتم و بی حال تو خونه بودم که یهو بر تنبلی غلبه کردم و گفتم بریم !رفتیم به تیر تاتر ولی سر از نمایشگاه پوسترها در آوردیم و بعدتر سینما ... تو سینما که نشستیم ، یه سری پسر بچه توجهمون رو جلب کردن که دوتا یکی یه دختر همراهشون بود! چند ساله ؟! فوووق فوقش 13...
-
شکرگزار باشیم نه شکر گذار! ؛)
1394/04/26 00:49
اتفاق خوب امروز می تونست این باشه که بعد از چند شب یه پیاده روی حسابی داشتم ، همراه پیاده رویم یه عالم فکرای خوب بود که مدتها ازش دور بودم . اوم ... خدایا چطو شکرت کنم برای همه چیز ؟ + انقدر چیزای خوب تو زندگی هست که وقت کم میارم برای شکرگزاری ... + شکر گذار برای من یعنی شکر رو کنار گذاشتن ؛) + پنج شنبه ، عید ، حضور...
-
ساعت به وقت عاشقی ...
1394/04/23 16:52
بابالنگ درازم میگه ، فقط باید زمانش برسه ... این چند خط تقدیم به بابالنگ درازم که احتمالا اینجا را نمی خواند. از متن کتاب دلتنگی های ساعت 7:35:24 "به هر حال من که خیلی به تو مدیونم . واقعیت اومدن تو باعث شد که زمان بگذره وگرنه من هنوز تو واقعیت رفتن فلانی و گم شدن کوچه ی چهل و دوم سردرگم بودم . حالا وقتشه که من...
-
اهداف معنوی
1394/04/23 16:25
اونقدر زود ماه رمضون و روزهاش به آخر رسیدن که من فرصت نکردم خوب شم ، حتی یه قدم به بهتر بودن نزدیک شم ... نمی دونم ، شاید شدم . در خوش بینانه ترین حالت سه روز فرصت دارم که هدف هام رو روی کاغذ بیارم . مهم ترینش حجاب کاملتر هست که انگار اخیرا نادیده گرفتمش ...
-
مکان جلوی آبمیوه فروشی !
1394/04/22 02:29
جلوم پسر جوونی ایستاده ، خودمو می کشم سمتی که بتونم پوستر تیاتر رو ببینم . فکر می کنم بهتره فردا برم دو تا بلیت بخرم و دوستم رو دعوت کنم که همراهیم کنه . یهو میرم تو فکر... اگه الان دو سال پیش بود ، یا حتی یک سال پیش ، دلم می خواست اون یک نفر یه آقای جذاب باشه . چی شد که من انقدر بی آرزو شدم ؟ انقدر بی رویا ؟ انقدر...
-
پسورد همگانی
1394/04/22 01:10
اصلا شما بیایید به من بگویید پسوردی که همه از بر باشندش چگونه پسوردی ست ؟ برای گوشیمان یه پترن باحال گذاشته بودیم مدت مدیدی که بسیار طول کشید تا همه ی اعضای خانواده و دوستان از برش کنند . دلم به حالشان سوخت و تغییر دادمش و حرف بسیار خز M را برایش برگزیدم . خب این پسورد اولین چیزی بود که به ذهن هر کس می رسید ، خب مگهان...
-
روزانه و اینها ...
1394/04/21 15:23
سر صبحی پاشدم و برادرک رو راهی کلاس کردم ، برگشتم تو نارنجی یه لمی دادم و شروع کردم به کتاب خوندن ... یه کم نشستم به حرفای بابام فک کردم ! ننشستم البته همونجوری درازکش!!! بعد حالم خوب شد ، بعد به حرفای مامانم حالم بهتر تر شد و به کتاب خونیم ادامه دادم . دوستم زنگ زد که بیام دنبالت بریم بیرون و ماسک مو و از این جور خرت...
-
نگرانشم واقعا!
1394/04/21 11:13
رفتم براش نوشیدنی و یه سری چیزا خریدم دادم دستش ، از بغل دستیم تشکر می کنه ! هی بغل دستیم میگه من نخریدم مگی خریده ... میگه بالاخره تو هم زحمت کشیدی !!! حالا من هرچی فکر می کنم نمی فهمم بغل دستیم چه زحمتی کشیده بود ؟! :| + کافیه دستت نمک نداشته باشه . + پیرها از مرگ نمی ترسن ؟! من می ترسم خیلی براش ... :(
-
بلاگ اسکای نو شده:دی
1394/04/20 16:28
چرا اینجا انقدر تغییر کرده ؟ حس می کنم تو بیانم الان ... :دی + بلاگ اسکای خودتی ؟
-
پسر پسر قند عسل!
1394/04/20 13:07
کادو براش یه کلاه ست کیکش خریدم ! حالا از اون روز هی میگه مگهان کی می ریم بیرون :دی ؟ گفتم خب امشب می ریم. نفهمیدم می خواد کلاهشو سرش کنه. شب تو مراسم احیا دیدم یا ابرفرض ساعت 2ی شب کلاه آفتابی سرشه !!! + پسر احمق 13 ساله ! تو خوشمزه ترین میوه ی تابستونی دنیایی ... + برادرک با موهای آشفته ...
-
آغوش و بوسه های ما اینجا ؛ چهارچوب در ...
1394/04/19 18:06
غروب جمعه کم دلگیر نیست ، میشه با رفتن هر هفته ت دلگیر ترش نکنی ؟ + ... + خدا رو شکر که پی رفتن هات ، برگشتی هم هست . همیشه برگرد ، من انتظارو دوس ندارم ...
-
24مین روز ماه رمضون 24 سالگیم !
1394/04/19 15:42
حسی که در چنین روزی دارم ایناست گشنمه ، تشنمه و کلافه ام ... + کتاب دیدن دختر صد در صد دلخواه! می خونم .
-
علی ...
1394/04/19 04:18
چیزی از فارسی بلد نیست ، جز سلام ... ازش می پرسم چرا اسمت رو علی گذاشتن ؟اصلا معنی نامت رو میدونی ؟ محکم جواب میده بله ! لاین او گاد ... Lion of God شوکه میشم و خنده م می گیره ... شیر خدا ، ترجمه ش شده این . محکم میگه زیبا ترین نام دنیاست ، نهج البلاغه اسم کتابشه ، خوندی ؟ + من شیعه ام اگه نخونده باشم این کتاب رو !...
-
81 ... 94
1394/04/18 11:03
چیزی به به دنیا اومدنت نمونده ، ما هنوز مطمین نیستیم کی میای ... هوا گرمه ، خواهرک می خواد برای ناهار کوکوسبزی درست کنه ... من هیجان زده ام ! سال 81 ه ... --- دراز کشیدم کنارش سرمون رو یه بالشه ، به انتخاب تو کلاه قرمزی و بچه ننه می بینیم ... برای چیزهای نه چندان خنده دار می خندیم ! سال 94 ه ... + کیک تولدش دیشب آماده...
-
قدر را قدر بدانیم !
1394/04/17 04:14
می خواستم برای تک تک دوستانم که التماس دعا داشتن دعا کنم ، ولی ذهنم توانایی یادآوری نام همه ی دوستانم رو نداشت . تو خیابون نشسته بودم رو صندلی ... رفتم نشستم گوشه ی خیابون ... کنار یه آقای رفتگر ...رو زمین تسبیحمو در آوردم و نیت کردم به نیابت از دوستانم سوره ی قدر بخونم . 100 بار انا انزلناه خوندم ، آخراش حس سبکی...
-
حس خوب یعنی ...
1394/04/16 22:28
حس خوب یعنی ... محل تولد علی خدا رو دیده باشی ، اون هم در چنین ماهی ... + رمضان هفت سال پیش ، بهترین و سخت ترین رمضان عمرم رو تجربه کردم . روزه ، طواف دم ظهر و تشنگی تا پای مرگ ............. + نه می دهد دلم رضا که بگذرم ز عشقت ، نه طاقتی که در رخ تو بنگرم من ... + التماس دعا گفتن ها تکراری شده ، توصیه می کنم یک صفحه...
-
حالا که سایز پاهات به چهل و دو رسیده.
1394/04/16 04:44
پسر کی این همه بزرگ شدی ؟ تو همونی هستی که یه روزی کتونی تازه خریداری شده م رو پوشیدی و با ذوق گفتی انداژه شت ، انداژه ! خب فک می کردی همین که پات بره توی کتونی من یعنی اندازه ت شده. حالا امروز من به تقلید از تو کتونی خوشگلتو می پوشم ، بالا پایین می پرم و میگم اندازه ست ، اندازه ! و تو بهم می خندی و آه می کشی از ته...
-
مگه میشه نشه ؟
1394/04/15 00:10
شب قدر ، شام خوب و یه مسجد عالی ... + باید خوب بشه حالم دیگه... این یه بایده !
-
لج بازی هم به ما نیومده!
1394/04/14 22:33
سوییچ ماشین رو گذاشتم جایی که مشخص شه دیگه نمی خوامش ، واقعا نمی خواستم پامو تو اون ماشین بذارم . تصمیمم قطعی بود ... به قول یکی از دوستان مثل فیلم ایرانی ها ! خواهرم ، همان دختر روسه! زنگ زد . حالش خوش نبود و گفت برم دنبالش ... + هر تصمیمی بگیرم ، همه ی عوامل دست به دست هم میدن که نشه !خدا هم شوخیش گرفته با من ... :)
-
کافیه... خب؟
1394/04/14 22:29
گاهی مشکل با ماشین بهتر ، ماهانه ی بیشتر و انواع باج ها حل نمیشه . باید مشکل ریشه ای حل شه . + خدایا کاری کن بتونم ببخشم امشب ، همه رو ...
-
حس خوب یعنی ...
1394/04/14 11:17
جای یک ربع تو حموم و زیر دوش موندن ، دوش 5 دقیقه ای بگیری و بدونی که قدمی به سمت بهتر بودن برداشتی ... + از حالا وضوم رو با کمتر از یک لیوان می گیرم . + و هرکی میره حموم بعد از 7 دقیقه تذکر جدی میدم که بیاد بیرون :دی + لطفا شمام قدم در این راه بردارید دوستانم ، خب ؟!
-
مگر تو از برای دل قصه ی وفا بگویی...
1394/04/14 07:27
بعضی از امتحانات هستن ، که سرنوشت سازن ... مثل امتحانی که من این روزها پس دادم و هم چنان بهش دچارم ... مثل امتحانی که دقایقی بیشتر بهش نمونده و تو باید بری به جنگش ... + آرزوهات که تموم میشن ، همه دنیات میشه نشستن و خوندن دعا و قرآن برای عزیزهات ... خودت که موفق نبودی ، کاش دیگرونت موفق باشن تا بتونی بهشون افتخار کنی...
-
خدا مگهان ها را دوست تر دارد... باور کن فلانی!
1394/04/14 00:42
تصمیم هایی که گرفتم و عملی نکردم ، زیاد شدن ... باید خیلی زود تک تکشون رو عملی کنم . + روز بدی که نه ، روز شخصی خیلی بدی داشتم . + خدا تحقیر کنندگان را دوست ندارد . + خدا مشاوره بده های بی جیره و مواجب را زیاد دوست دارد . + من از حالا یک مگهان کلیری دیگرم . درد داشت این تغییر ولی ارزشش رو داشت + من انرژی جواب دادن به...
-
من به بابام گفتم بی فکر!
1394/04/13 16:25
باعث شدی تو دلم به بابام توهین کنم ، تو دلم سرش داد بکشم . تو باعث شدی ... نمی بخشمت ... خودتو نبخش ... + من هرگز تو دلمم به پدرم توهین نکرده بودم . هرگز ... + یادم باشه که هرچقدرم عاشق بچه بودم ، اگه روزی متاهل شدم ، بیش از یک بچه به دنیا اضافه نکنم . ساپورت کردن چند بچه تو این دنیا واقعا سخته ... + بارها مادرم سعی...