مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

بابای 13ساله :)

مگی عزیزم بهتره امشب بیای پیش بابا* بخوابی ! 

+ چرا دادا جانم ؟!

آخه ممکنه شب خواب ترسناک ببینی ، در هرحال امشب من مرد خونه ام !!! باید ازت محافظت کنم !

+ مکالمه ی من و برادرک 13 ساله ... 

+ بابا : خودش رو میگه ... وقتایی که می خواد دلبری کنه میگه مگی دختر کوچولومه !!! 

+ بابا جانکم مجبور شد باز بره و با 4 ساعت تاخیر به مقصد رسیده و خیلی دلش گرفته که نرفتیم باهاش ، متاسفانه نمیشد . 


نظرات 18 + ارسال نظر
Amer 1394/05/08 ساعت 02:43

آره، نگاه کن لپش از زیر کلاه هم مشخصه :)

ایشالا به امید یک وبلاگ کاملا بی نام و نشان و نظر!
و صرفا نوشته های خود خودم...

عجب... ایشالا به امید اون روز...که آدرس به ما هم بدید البته

+ تپلی منه!

این بلوغ چه نکرد با ما پسرها!
الان داره سر داداشت میاره! :|

:|
هعی ... دوس ندارم این سن رو... خیلی زشت شده! طفلی باباچه ی عزیزم ....

آویشن 1394/05/07 ساعت 22:32

بابا منطقه سوار شو بابا های کلاس
عیبی نداره.ایشالا سری بعد خونوادگی برین سفر
ای وای.این بچه که زود داره رشد نمیکنه.بچه های هم سن و سالش و ببین.خیلیم مناسبه رفتارش به نظرم.نترس دخترم

ماشین من منطقه نیست دخی ! ؛)
ایشالا ایشالاااا :دی البته فعلا قصدم اینه یه سفز متفاوت رو تجربه کنم؛)!
:)) امشب با هم قراره بخوابیم کف هااال و کارتون ببینیم!!!

مرد حافظه 1394/05/07 ساعت 19:30

درووووود
دایالوگ جالبی بود دخترم

؛) درووود

ای جاااااانم:***
بیشتر ازش بنویس

شاید همه دوس نداشته باشن خاطرات باباچه ی عزیزمو!
ولی گاهی می نویسم. دوس دارم ثبت لحظه هامو با یه پسر که از فرشتگیش داره کم کم دور میشه...

وای....چه تعریفی.....
یه شب شام مهمون من.....

:) به یادتون بودم ...
انزلی بودم . خب ، نمیشه چنین پیشنهادی رو رد کرد ؛) حتما !
+ فقط یه سوال ، تعارف الکی ؟ ؛)

چه خواهر خوش سلیقه ای

از دوستای خواهرشم مشخصه خوش سلیقگی

خدا حفظش کنه این مرد کوچکو!

ممنونم ....کوچولوهای شما رو ایضاً

سیمای 1394/05/07 ساعت 11:59

مگ مگ دیدی؟

عزیزمممم الان دیدممممممم
خیلییی عالیه این دختره سیمااای دیوونه !!! خیلی بیشتر از اونی که فک می کردم...رشت نیستم...دیرتر نظرم رو بهت ایمیلی هم میگم ... این دختر خوشگل اسمش چیه ؟

چه بابای خوشتیپی جانم بابا خودش احتمالا نمیترسیده که خواسته دخترش پیشش بخوابه ؟

:)))
نمی دونمممممم والااا!!! باید از خودش پرسید تیزهوشانه بود نگاهت شمیم عزیزم

سپیده 1394/05/07 ساعت 11:36

منو داداشم فقططط دعوااا من بچه کوچیکم دوتامونم خیردادی

آخه با بچه :))) ؟
ما هم دعوا می کنیما ولی کودکانه و بامزه :دی

آخی
چه بابای نازی
چه کلاه خوشگلی

اینجوووور بابای جوون داریم ما !
کادوی خواهرشه ها کلاه:دی

بهامین 1394/05/07 ساعت 10:22

چه داداش خوبی

ممنونم ! دست بوس همه خاله های اینجاست

سپیده 1394/05/07 ساعت 09:46

چ رمانتیک

خعلی پسرمون تیر ماهیه! خعلیییی ینی

سیمای 1394/05/07 ساعت 09:14

چقد با مزه
دلم ضعف رفت
خدا براتون حفظش کنه

سیمای خوشگله :)
چقد دوس دارم تو رو ببینممم یه روزی ؛)

من با مامانِ 13 سالم از این مکالمه ها ندارم. حیف.
بابام هم که فعلن شیرخواره ـست... بازم حیف.

چرا نداری ؟ :) برادر من به شدت علاقه داره من بچه ش باشم ، صبحونه می خوریم میگه مگهان بابایی بده من برات لقمه بگیرم شما هنوز کوچولویی بلد نیستی ! چایتو بده سرد کنم نسوزونی زبون کوچولوتو:)))))
بمیرم وااااسه اون بابا ...حیف نگو! میتونی با همون بابا چند سال دیگه دیالوگ بسازی ... پسرا احساسشون جالب تره تو این سنین :)

Amer 1394/05/07 ساعت 03:38

ای جانم چه تپل و ناز :)

:دی تپلیشم دیدین ؟
آقاااا وبلاگتون چی شددد؟!

آویشن 1394/05/07 ساعت 03:18

برادرک دیگه مردی شده ها واسه خودش
جای بابات خالی نباشه.کاش میشد میرفتین شمام

واقعا مردی شده ! گاهی از اینکه میفهمم داره خیلی زود رشد می کنه غمگین میشم :( ...
نمیشد ، ما در حال حاضر فقط مشکی رو داریم برای سفر که مناسب نیست. ماشین بابا مال منطقه ست :(

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد