مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

مگی هستم یک مورد تو دار اما برونگرا

اصولا آدمها فکر می کنن من از اون دست آدمهایی هستم که همه چیزم رو به همه می گم، بله دوستای صمیمیم تقریبا همه چیزم رو می دونن ولی باز دلیل نمیشه همه چیز همه چیزم رو بگم. چون انسان برونگرایی هستم و چون زیاد حرف می زنم ممکنه فکر کنید که انسان رازداری نیستم، که خیلی اشتباهه این فکر... من هم رازهای خودم رو محکم برای خودم نگه می دارم و هم رازهای دوستانم رو...

خیلی مسایل هست که مخصوص خودم و فقط برای خودمه، خیلی چیزا رو ممکنه روم نشه هرگز بگم. خیلی چیزا رو ممکنه مخفی کنم از اطرافیانم به دلایل خاصی...

مثلا ممکنه اینطور به نظر بیاد که اگر روزی بخوام مادر بشم، همون اول بارداریم به همه اطلاع بدم(احتمالا همتون اینجوری درباره م فکر می کردید اقلا، اگر نمی کردید بهم بگید خوشحالم میشم) که خب این فکرم خیلی اشتباهه... چون من از اون آدمام که خیلی علاقه به مخفی کردن یه سری مسایل دارم. درباره ی ازدواج نه البته و به نظرم مخفی کردنش از دوستای صمیمیم توهینه مثلا ولی درباره ی سایر مسایل یه همچین انسانی هستم که گفتم. 

خبر مادر شدن از اوناست که می دونم اگر حالم خیلی بد نشه و اطرافیان متوجه نشن خیلی دیر خبرش رو میدم. تازه اینا همه در شرایطیست که اصلا مادر بشم:دی ممکنه نشم چون ممکنه ازدواجم نکنم حتی 


+ اگر فکر می کردید من این مسایلم رو خیلی مخفی کنم خیلی خوبه، چون نشون از شناخت خوبتون از من داره!تو کامنت بهم بگید که می شناختینم

هدیه ای که دوست دارم بگیرم...

فکر کنم بهترین هدیه ای که ممکنه بتونم از کسی بگیرم اقامت یک شب در هتله... مجرد و متاهلم نداره، در کل این هدیه در هر دو صورت از هدیه های ویژه و هیجان انگیزه به نظرم! 

شاید یه روزی به یکی از اینا هدیه دادم... شایدم یه روزی یکی از اینا بهم هدیه بده، امیدوارم که بده ینی


+ دلم سفر می خواد، در حد یکی دو روز و نه بیشتر... 

+ هدیه ی فوق رو دوست دارم به یه نفر خاص بدم یه روزی، نه لزوما نامزدی چیزی... یکی که زیاد دوسش دارم، حتی اگه نخواد کسیم باشه!

می نویسم هوا سرد است؟ معنیش این است که سخت دلتنگم

می آیم صفحه ی وبلاگم را باز می کنم، می نویسم غذای خوشمزه ایست سیرقلیه ی ما گیلکها، می نویسم مرغ ترش را کمتر و سیرقلیه را بیشتر دوست دارم، شما بخوانیدش دلتنگم. می نویسم کیک شکلاتی پخته ام، منظورم چیست؟ منظورم این است که دلتنگم،یا شاید خیلی دلتنگم...

کتابم را کنار می گذارم، می آیم و به صفحه ی وبلاگم نگاه می کنم، می خواهم بنویسم دلتنگم، خیلی دلتنگم، دستهایم روی کیبورد می نویسند سلام، شما چند ساعت توان خواندن در طول روز را دارید؟ می نویسم کاربرد جدیدی از واژه ی "یس" را یاد گرفته ام، یا واژه ی خانگی کاربردش برایم پررنگ تر از پیش شده، شما این جمله ها را می خوانید اما منظور من دقیقا اینها نیست، منظور من این است که دلتنگم و شما این را نمی دانید. واژه ها سه نوع معنی متفاوت با خود به همراه دارند، یک معنی ساده ی لغوی و یک معنی مفهومی و یک معنی یواشکی برای شخص نویسنده و شما چه می دانید پشت 85% این نوشته ها یک دلتنگم پنهان و نهفته است. یا شما چه می دانید اگر من می گویم به احتمال 96% من هرگز ازدواج نمی کنم این عدد استفاده شده برایم معنای خاصی دارد، یا حتی شما چه میدانید تاکید من روی اعداد 69 و 85 مفهوم خاصی به همراه دارد. یا شما چه می دانید اصلا که تمام درصد های احتمالی من اعداد دوست داشتنیم هستند. شما هرگز به اعداد 69 و 85 آنطور که من نگاه کرده ام نگاه نکرده اید. یا وقتی می نویسم دلتنگی های ساعت 16یک مفهوم خاصی دارد و اگر به 46 دقیقه تاکید می کنم دلیل خاصی دارد.


+ 69 و 85 هر دو اعداد خفنی هستند و شما این را قطعا می دانید.





غذاهای محلی گیلان

هیچ وقت بلد نبودم آشپزی کنم و حتی اسم غذاهای محلیمون رو هم قاطی می کنم. به مرغ ترش و سیر قلیه مشکوکم همیشه، باید تمرکز کنم بفهمم کی به کیه... 

من سیر قلیه شون رو دوست دارم:دی امروز که مامان غذا می پخت هیجان زده و جیغ زنان پرسیدم وااای مامان، ناهار مرغ ترش داریم؟! و با جواب "خیر مگی، اسم این سیر قلیه ست، یعنی بوی سیر رو هم نمیشناسی؟! استشمام نمی کنی؟!" مواجه شدم. بهش گفتم یه روزم مرغ ترش درست کن. شما نمی دونید، ولی من می دونم یه کی بود که مرغ ترش دوست نداشت و می خوام بدونم چه طعمی داشت دقیقا اونی که دوست نداشت. 


+ آقا این دوستای جنوبی من خیلی عجیبن، غذاهای رشتی دوس دارن، خب آخه چطووور ممکنه:| ¿ 



با تشکر از دوستان، اوه یس...

بعد از واژه ی خونگی، که دوست عزیزم کاربرد جدیدی ازش رو یادم داد. دیروز متوجه کاربرد و معنی جدید واژه YES شدم. البته از طرف دوست دیگری کاربری این واژه رو دریافتم. 



روش درست مطالعه؟

دوستای خوبم، ازتون می خوام لطفا روش مطالعه تون رو برام بنویسید، چجوری نتیجه ی بهتری می گیرید؟ به طورنرمال چقدر در طول روز می تونید درس بخونید؟ 

منظورم دروس تحلیلی ریاضی و فیزیک و ... نیست. 



جای خالی اش!

آقا این بارون هیچ قصد خاصی نمی تونه داشته باشه جز اینکه بهمون یادآوری کنه یک چیزی به اسم بغل تو زندگیمون کمه...


+ این پتوی قرمز من کو؟! لطفا بیاد بخوابیم با هم که خیلی خسمه!


برگی از گذشته و لایکهایش

الان دیدم پست برگی از گذشته 27 تا لایک خورده:|

گذشته هام جالبتر بوده گویا


+ شرمنده م که اینقدر حالم بی اتفاقه می تونید دعا کنید اتفاق دار شه زندگیم بلکه اینجا رو از ماجراهای مختلف پر کنم

برای خودم...

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

نباس شکر بگم بعد؟

امروز خیلی بی دلیل حالم خوبه ^-^ 

شما چطورین؟ 

دیروز تولد هانی رو گرفتیم بالاخره، هدیه ی من هنوز نرسیده و خیلی غمگینم، انتظار داشتم تا 18م برسه و حالا 21م شده و نرسیده

دلایل خوشحالی و شکرگزاری به شرح ذیل است.

1. تولد به خوبی و خوشی تموم شد و شازده کیکش رو دوست داشت.

2. هوا حسابی خنکه و در عین حال هیچم حس روزای مهر و مدرسه نداده بهم.

3. اینکه دارم یه کتاب خوب می خونم که چارتا چیزم ازش یاد می گیرم و تفریحی نیست. 

4. کیک تولد برادر رو من پختم، یک کیک شکلاتی خیلی پر کار و اذیت کننده بود، با انگیزه ی خاصی هم پختم که سختمه بگمش. شمام نپرسید، مرسی، اه

5. خوشحالی مهم تر اینکه کسی رو دارم که به تکه کلام هام حساسه و میگه تو هر زمان چی رو زیاد میگم!


حس خوب یعنی ...

بگه علی الخصوص هر چیزی و هر کاری! 


+ بارکد