-
خوابمم میاد تازه!
1395/08/06 15:56
مگی هستم یک دختر وا رفته که به جواب دادن پی ام های تلگرامش هم حتی نمی رسه، کیک امروزش رو نپخته و هیییچ درسی هم نخونده و فقط یه مقاله خونده در یکی از حوزه ها و از خودش متنفره که اینقد بی برنامه ست :| اه
-
بهم بگید تو که جیک جیک مستونت بود، فکر زمستونت بود؟!
1395/08/06 12:46
کلاسش که تموم شد رفتم پیشش و گفتم چه زمانی می تونم بیام و چند دقیقه وقتتون رو بگیرم؟ گفت همین حالا بین دو تا کلاسم، ولی در رابطه با چی؟! خب می دونست من دانشجوش نبودم و حرف خاصی باهاش ندارم و حتی منو تو دفتر دکتر کاف دیده بود، خیلی بی مقدمه رفته بودم پیشش، گفتم حقیقتا من یه سری اطلاعات در اون زمینه ی خاص دارم و گفتم...
-
دوستهای مجازی خیلی راحت حقیقی میشن...
1395/08/05 15:16
یکی از تصمیم های مهمی که تو زندگیم گرفتم این بود که سعی کنم دوستای مجازیم رو نبینم، مگر با خواهرم... یعنی وقتی قراره کسی رو ببینم پس باید بتونم اونو وارد زندگی حقیقیم بکنم و اگر نمی تونم، پس بهتره این رابطه ایجاد نشه و فکر می کنم تصمیم صحیحی هم هست. خلاصه ش اینکه اگر می خواین دوست من باشین باید دوست خواهرمم باشین و...
-
میگم امسال تولدت افتاده تو زمستون، می خنده:دی
1395/08/05 03:11
سردمه..... + خوابم نمیاد، احساس بی پناهی می کنم شبها و تنها خوابیدن واقعا سختم شده... باید به فکر راه چاره ای باشم. + امروز روز خیلی خوبی بود، علاوه بر اینکه دو تا کیک پختیم، با خواهرم بیرون رفتیم، خرید کردیم و با دست پر و حساب خالی به خونه برگشتیم. وقتی خوب فکر می کنم حس می کنم هیچ تولدی به اندازه ی تولدم خواهرم برای...
-
چقد بارونه آخه روز تولدش؟
1395/08/04 15:35
دلم یه دسته گل خوشگل می خواد که همین الانا یکی بخره و بفرسته دم خونمون:( من یه دسته گل قشنگگگ می خوااااام برای هدیه ^-^ من سرماخورده و حیرونم، من بی برنامه و بی کادو موندممم! خدا جان مددی:دی + من از اون قرآن رنگی ها می خوام خب آخه واسه عزیزکم بخرم:| + از صبح دارم می دوم دنبال مرتب کردن و جارو کردن و ... برم دوش 5دقه...
-
از سری چیزهایی که حقم نیست...
1395/08/03 20:14
زندگی با آدم/آدم های بد خلق + من دلم داره از غم می ترکه، همیشه تو این روزا اینجوری میشم و دلیلش هم بر خودم آشکاره و بر همگان پوشیده... + متولدین تابستون خیلی خوشبحالتونه که شب تولدتون هوا خوبه و صبح آفتاب کورتون می کنه و ... زمستونیاشم میتونن به برف دلخوش باشن اما نه زیاد... + به شدت اهل مدارا با آدمهای بدخلقم، ولی...
-
از سری اتفاقات خنده دار در روزهای گریه دار:دی
1395/08/03 19:14
اومد تو اتاق، داشتم نماز می خوندم. دیدم داره نگام می کنه، چشم غره رفتم، اخم کردم و اشاره کردم بره از اتاق بیرون و درم ببنده=)) یهو صدای منفجر شدنش از خنده رو شنیدم و بعد صدای خنده ی جمعیت عزادار 10 15 نفره!!! =))))))) می گفت فقط مگی رو تصور کنید که توی نماز! چشم پشتی(!) رفته، اشاره کرده که در رو ببند و برو بیرون=))) و...
-
شاداب طور با دامن گلگلیمون می ریم که برای اومدن خواهر آماااده شیم.
1395/08/03 13:57
امروز که چشم باز کردم ناسپاسی کردن شروع شد و کمی دیرتر گله کردم به دوستی که دلتنگم کرده و کم پیداست. انرژی های مثبتم به صفر رسیده بود با همون دو حرکت فوق، از اتاقم بیرون زدم، ظرفها رو شستم و آهنگ خوب گوش کردم و از خدا عذر خواستم که اینقد بی شعور و کم بین و شاکی میشم گاهی، حالم خوب شد یهو و حالا دارم شاداب طور می رم سر...
-
دوس دارم همه جواب بدن، منم دیرتر تو پست بعدی نظرمو میگم.
1395/08/03 12:51
واقعا فکر می کنم باباتر از بابای من هم وجود داره؟ واقعا اگر وجود داره خوشبحال بچه هاش، من بیش از این نمی تونستم بزرگی و خوبی رو تحمل کنم و خدا به قدر تحملم بهم نعمت داد. یه زمانی فک می کردم فقط خودم اینطور فکر می کنم درباره ی بابام، بعد این اتفاقها دیدم نه واقعا اینطور نیست و من علاقه م یه عشق الکی پدر و دختری و از...
-
عطر خوش وایتکس، جرم گیر و دامستوس
1395/08/02 23:50
حموم و دستشویی سالها بی مصرف مونده بود، از در و دیوارش خاک و کثیفی می بارید. امروز به همت من تمیز شد، با تشکر از دامستوس برای همراهی پا به پاش... داره خوابم می بره و به جرات می تونم بگم پرکارترین روز ساله 95 م رو سپری کردم، و همچنان کار هست و هست و هست. الحمدلله، شکر واقعا شکر
-
خانواده ی خنده دار ما
1395/08/01 13:53
ما خانوادگی آدمهای باحال و بامزه ای هستیم، اگر مخالفید خب من هم با شما مخالفم و این با آن در... چون ما اساسا بانمک هستیم و اتفاقات خنده دار پیگیر ما... روزانه هزار و شونصد تا اتفاق خنده دار برای تک تکمان رخ می دهد و بعد شبها در دور همی های خانوادگی تک تک خاطراتمان را برای هم بازگو می کنیم. یکی از اینها تفاوتهای لحنی،...
-
شنبه ی پرکار در انتظار مگی :&
1395/08/01 03:31
وقتی می دونم فردا کارهای زیادی برای انجام دادن دارم از شدت استرس کم آوردن وقت بی خواب می شم و این بدترین اتفاقه... فردا بازدهیم کم میشه چون از سر صبح خسته و نالون از جام پا میشم و تا شب هم باید بیدار باشم و تا پیش از 6کارهام باید تموم شده باشه و شب هم تولد داریم و ...
-
مبتذل(احتمالا پست موقت)
1395/07/29 04:16
تو تخت به شکل خوابیده دارم آهنگ بسیار خفن و فاخری رو می خونم و گوش می کنم و مصرانه توی تخت می رقصم. هرچقدر در زمینه ی رقص ایستاده ناشی باشم تو زمینه ی رقص در تخت و به صورت دراز کش رغیب می طلبم=))))))))) کیا بلدن تو تخت برقصن؟ + باورش سخته، فوق العاده ست... =)) بخشی از آهنگ بسیار فاخر سامی بیگی و تهی + خدایا اول از همه...
-
بام لاهیجان... بام تهران...(شیب؟ بام؟)
1395/07/28 16:02
داشتیم حرف می زدیم، گفتم هر کی بگه الان دلش می خواست کجا باشه... خودم به بالا بالاها فکر می کردم. الف گفت: دوس داشتم کنار دریا بودم، چای زغالی هم در انتظارم بود و ... ز گفت: من خونه می بودم تو تختم زیر پتووو ساعت ها می خوابیدم و عشق می کردم. نون گفت: من می خواستم تو جزایر قناری می بودم یه کم بریم دور تر ببینیم چه خبره...
-
دختر رنگین کمونی
1395/07/28 14:53
بچه ها اینجا کسی از دختر رنگین کمونی خبری داره؟ یا خودش هنوز از این ورا رد میشه؟ اگر بله لطفا کامنت بذار کار واجب دارم باهات :) + بعد مرگ حامد یه سری کامنت داشتم که پاکشون کردم، یکی دو تا کامنت خیلی مهم هم داشتم که لا به لای روزای بد پاک شده و باید به هر طریقی هست پیداشون کنم.
-
زیر شیروانی و خیال خام تو
1395/07/28 14:25
زیر شیروانی مرا یاد کارتون ها می اندازد، یاد سارا کورو، یاد خوابی که می بینم و همیشه در یک زیر شیروانی اتفاق می افتد. زیر شیروانی، زیر سقف شیب دار جایی که پر است از ابرهای باران زا، زیر شیروانی مرا یاد تویی می اندازد که نیستی...یاد تو، یاد خیال های خام
-
هوبو
1395/07/28 14:12
Hobo چرا اینقد به سلیقه ی من لباس میذاره؟! قصد داره مجابم کنه به خرید آیا؟ یا چی پس؟ هوم؟ می دونید که دیگه خریدامم اینترنتی شده، ولی این مدت فقط واجبات رو خریدم و چیزی که صرفا برای خوشی دلم باشه نه... حتی یه عطر کوچیک، یه لاک کوچیک! هان یه کیف سبک خریدم که اونم دلیل خاصی پشت خریدش بود، وگرنه همونم نباید می گرفتم!...
-
بلاگرها...
1395/07/28 03:35
گفت درباره ی وبلاگ نویسا بگم؟ ناراحت نشیا، اقلا وبلاگ تو خدا شاهده از اون دسته نیست. می دونی که من صادقم، اگر وبلاگ تو هم از اون دست وبلاگها بود بهت می گفتم. گفتم بگو... گفت بلاگرا از کمبوداشون می نویسن، یعنی خیلی واضح نشون میدن که چه چیزهای کوچیکی براشون ارزشه و عقده هاشون رو توی نوشته ها به راحتی میشه دید. چیزهایی...
-
پایان خوش
1395/07/28 02:59
گیرم غم روزگار سنگین باشد گیرم دل بی قرار غمگین باشد باید بکنیم بیستونی در خویش تا آخر شاهنامه شیرین باشد... صباغ نو
-
از اتفاق ظاهرا ساده...
1395/07/26 23:42
امروز خواهرم باید کاری رو انجام می داد، اون ساعت من باید توی اتاقم خواب می بودم. خواهرم رفت مراسم هفتم پدر همکارش و بهم سپرد که اون کار رو من انجام بدم. و عجیب اینکه این اتفاق باعث شد من یکی از قشنگ ترین خواننده های اینجا رو ببینم و با این اتفاق حال دلم واقعا خوش شد. گرچه فرصتی برای صحبت نبود، اما همون سلام و علیک...
-
دخترها با ابروهای پر چقدر به دلم می شینن
1395/07/26 19:53
امروز یه گل دیدم، یه گل واقعا قشنگ، واقعا قشنگ... همین! + خدا حافظ زیبایی هاش باشه الهی حامد همیشه بهم می گفت دختر مدرسه ای، و بعد با تاکید میگفت دختر دوم دبیرستانی... تو مراسمش یکی از اقوام قسم خورد که فکر می کرده من 16 سالمه!!! در صورتیکه به نظرم من یه دختر واقعا 25ساله م... +
-
:دی
1395/07/26 17:47
اگر امروز نمیرم فردا دیگه مرگم حتمیه! هوف... + تنها خوبیم اینه تو مریضی اصلا بدخلق نمیشم:دی همون چیز همیشگیم!!!
-
روزانه
1395/07/26 16:31
این دو روزه که هزار تا کار سرم ریخته بود باید مریض میشدم حتما؟ این همه مدت ویلون بودم و بیکار نخوردم که تو روزای پرکاری اسیر رخت خواب شم؟ هوووف از من وقت نشناس... + هانی داداشم وقتی مریض میشه خیلی خوشگل میشه، به همون اندازه وقتی من مریضم زشت و بی ریخت و میمونم. چرا خب آخه؟ چشام اندازه نخود میشه و صورتم لاغر و تکیده...
-
باباترین...
1395/07/26 05:55
شاید اگر قرار باشه روزی از غمی بمیرم، از غم نگاه تو باشه... + تب و لرز، سرفه ها و عطسه ها ادامه دار شده اند. + سرماخوردگی هم گناهان آدمی را پاک می کند پس خیلی خیلی شکر و چقدر دوستت دارم سرماخوردگی عزیزم و چقدر خوب است که تو هستی و من عطسه می کنم و تب می کنم و می لرزم و دو روز است غذاهای آدمیزادی نخورده ام. کاش همه ی...
-
چشم به راه چهار آبان...
1395/07/25 11:45
منتظر صدای پست چی هستم که هدیه ی دختر چشم سبز رو برام بیاره، دغدغه ی چی واسه خواهر بخرم تموم شد و حالا میرم مرحله ی بعدی... چی واسه یه دایی حدود 40ساله بخرم که خیلی سرحال تر از سنشه و خیلی هم بوره و خیلی هم دوسش دارم بخرم:دی؟ ابزار آلات مناسب نیست واسش متاسفانه وگرنه بهترین و راحت ترین چیز بود خب! عطر هم هونصد ساله می...
-
راه های تنفسیم به طور کامل بسته ست.
1395/07/25 10:35
وقتی کسی نباشه که حتی یه آب دستت بده، چقدر سرماخوردگی بد و غم انگیزه...
-
سرما خوردگی
1395/07/25 02:38
از دو سه ساعت پیش یهو انرژیم تحلیل رفت و عطسه و سرفه و آبریزش بینیم شروع شد. حالا هم تب و لرز اجازه ی خوابیدن نمیده... درست تو روزایی که خیلی کار تو خونه و کارگاه هست باید اینجوری می شدم؟ + دلم می خواد یه دل سیر بخوابم آروم بی اینکه کسی صدام کنه ...
-
دلتنگی های غروب پاییز
1395/07/24 18:19
گلم که کم آمد دلم را "تنگ" کردند... + زهرا نادری
-
دو موج رهگذر بودیم...
1395/07/24 13:14
میگه بهتره خودت رو از بند رها کنی و کسی رو انتخاب کنی برای خودت و زندگیت... سکوت می کنم. میگه دیگه زیادی به خودت و شرایط فعلیت فرصت دادی و عمرت داره از دست میره، میگم درسته ولی الان وقتش نیست. توضیح میدم که تو بحران های عاطفی داشتن یه انتخاب عاقلانه ممکن نیست و واقعا هم نیست. واقعا می دونم خیلی زیادی فرصت دادم و شاید...
-
پاطمه
1395/07/24 11:37
دیشب با فاطمه چت می کردیم که گفتم جای چت کردن فردا پاشو بیا اینجا(همسایه ایم تقریبا) پیاده 5 6 دقه راهه از خونه ی ما تا خونه شون، گفت باشه و حرفهاشو ادامه داد. دوباره گفت خدا شاهده به همین روزای عزیز اگر کسی رو انتخاب کنی و بهم نگی نمی بخشمت و دیگه نه من، نه تو... بهش گفتم خب اگر این کارو کرده باشم، الان چه کاری از...