-
بوی محرمش میاد...
1395/07/11 01:13
بیاید امسال کمتر از سر بریده ی امام حسین حرف بزنیم... + های های گریه... + کی برم سر خاک حامد؟ فردا؟ پس فردا؟ محرم داره میاد...محرم
-
بخونمش؟ کسی اینجا خونده؟
1395/07/10 23:49
لیوتالستوی شیطان رو میگم، ترجمه ی "سروش حبیبی"
-
میم و آن دیگران...*
1395/07/10 18:16
شب ها به رسم همیشگی قهوه می آورد برایمان، می گویم من قهوه شناس نیستم و نبودم هرگز... اما قهوه های خانه ی مادربزرگ یک چیز دیگرند، نمی دانم چرا... هیچ وقت نفهمیدم کدام ترک است و کدام فرانسه؟ حقیقتا لذتی هم نداشت برایم دانستنش و پیگرش نبوده ام. یک جرعه نوشیدن قهوه و رفتن به فکر... این عطر مرا یاد آن کافه ی واقع در تهران...
-
صبح باید با نون تازه شروع شه:)
1395/07/10 17:11
صبح که رفتیم نون بخریم گفتم من نظرم عوض شد. صبحا من میرم نون تازه می خرم، خیلی رمانتیکه... برگشت و چپ چپ نگاهم کرد، گفت امیدوارم حرف نباشه و تا ابد یادت بمونه تصمیم و حرف امروزتو:دی + تو کل عمرم 4 بار فکر می کنم نون خریده باشم! + پیاده روی صبح خعلیی می چسبه، خعلی + امروز عمه م بعد دو ماه از خونه ش به قصد خرید مایحتاج...
-
[ بدون عنوان ]
1395/07/09 23:21
دلم برای پارسال تنگ شده... من پارسال هنوز بچه ی خیالی داشتم.
-
خسسسه شدی
1395/07/09 11:45
لحن خسه ی امید نعمتی چقد خوب و خوشه... همیشه بوده، از دیدنش تو خندوانه اندکی غمم شد، بس که از همگانی شدن سلیقه م غمگین میشم! ضمنا یادم افتاد چقد سیبیل دوس دارم آخه، چقد دوس دارم آخه از این تیریپ سیبیلا و از اونجایی که دایی تنها کسیه که می تونم بهش حکم بگم، تصمیم دارم از فردا بگم مدل سیبیلشو تغییر بده و اون مدلی کنه که...
-
من گذشتم از گذشته...
1395/07/09 05:20
یهو می اومد و می پرسیدم چه عجیب که این موقع اومدی، چطور شده که اینجایی؟ می گفت هیچی حس کردم دلم تنگ شده! و گاهی زود به زود دلم تنگ میشه... حالا مدتهاست بی وقت نمیاد پیشم، این یعنی دلش تنگ نشده؟
-
نارنجی ترین روز مهر ماه بود اصلا :*
1395/07/08 15:51
امروز یک روز نارنجی بوده، از این خفن تر که یه بسته ی خوشگل به دستم رسیده؟ بعد می دونید محتواش نارنجی بوده؟ بعدتر رفتم مهمونی غذاشونم نارنجی بوده؟ حالا نمیگم من دوس نداشتم غذاشونو ولی نارنجی بودنش خیلی سر ذوقم آورد. آقا سوال من اینه شمام هر ده روز یک بار آبگوشت می خورین؟ + عارفه تو خیلی خوب و نازی... + من خیلی بد و بی...
-
یک مگی خجل
1395/07/08 01:19
من خیلی خجل هستم، ولی مجبووورم کامنت های قشنگتون رو بی جواب تایید کنم و از فردا قول بدم همه رو جواب بدم. 101ی کامنت بی جواب دارم، باعث تاسفه... بغلتون می کنم از اینجا و می فشارمتون، خیلی زیاد :)
-
بابالنگ دراز
1395/07/07 05:57
من چیزی ازش می دونم که اون نمی دونه، یعنی نمی دونه که من اینو درباره ش می دونم. گاهی نگران میشم و میگم نکنه کسی هم درباره ی من چیزی بدونه و خودم ندونم که اون می دونه... این خیلی لرزناک و ترسناکه
-
پیاده روی به وقت صبح
1395/07/07 05:31
همراهم انتظار داره هر ساعتی که خودش تمایل داره من هم آمادگی رفتن برای پیاده روی و کوه و جنگل رو داشته باشم. امشب گله کرد و گفت حواسم هست 3 روزه زیر قولت زدی و خوابت رو به من ترجیح دادی، بهش گفتم من نمیتونم یه روز 6 صبح یه روز 5صبح و یه روز 9صبح آماده باشم برای ورزش... باید ساعت مقرری داشته باشه و گفت حرفمو قبول داره،...
-
مهمون سرزده، بله یا خیر:)))؟
1395/07/07 03:54
یه پستی تو وبلاگ یکی از دوستان خوندم و یاد خواب تکراریم افتادم تو تختم قاه قاه خندیدم. خوابم اینه که متاهلم و یهو کلی آدم سرزده میان خونمون و من گیج و منگ و در شرایط بسیار نامناسبی هستم و دلم نمی خواد درو باز کنیم که طرف مقابلم درو باز می کنه... الان که خوب فکر می کنم می بینم انگار این خواب رو سه باری دیدم و همشم بعد...
-
دلم می خواست...
1395/07/07 01:32
دلم می خواست فردا که بیدار میشم یکی خیلی دوستم داشته باشه و منم خیلی خیلی خیلی دوستش داشته باشم دلم می خواست فردا که بیدار میشم بهم بگه اینقدر غمم نباشه از دنیا و بیام با هم بریم گشت و گذار و خرید... دلم می خواست فردا که بیدار میشم همینطور بی دلیل و الکی پول تو حسابم باشه، مثلا از کسی که ازم قرض گرفته بوده سالهای...
-
رمز از طریق دایرکت اینستاگرام
1395/07/06 21:19
به سلامتی ایمیلمم دچار مشکل شده و نمیتونم رمز رو ارسال کنم. تنها راه باقی مانده دریافت رمز از طریق دایرکت اینستاست. آیدیمم که چندین بار دادم و باز پرسیدین همونه, ضمنا ابدا اسم مگی و مگهان اونجا یادداشت نشه:) من اونجا فقط و فقط میم هستم، مچکککرم It.s.mim.re
-
دلم برای متین ترین آدم* هستی تنگ میشه
1395/07/06 16:43
تصورش هم ممکن نبود... تصور اینکه حامد بمیره، تصور اینکه عمه تنها شه، تصور اینکه دختر عمه ی مامانم که دوست و هم بازیمون بوده بخواد برای همیشه از ایران بره، که با پسر عمه بره، که هی عمه ها تنها تر شن و هی ما پابند تر به این شهر لعنتی که داره همه ی آدما رو ازمون میگیره، هر کدوم رو به نحوی... ای کاش وقتی کوچیک بودم...
-
گرچه تلخه، ولی حقیقته...
1395/07/05 05:06
میگه اگه تکلیفت با خودت معلوم بود، خیلی بهتر بود... + و من غصه می خورم از چیزی که بدم می اومد و سرم اومد. بحث زندگیه، ماجراهای عاشقانه پشتش نیست.
-
صبح بخیر
1395/07/05 04:27
امروز روز مباهله ست، اگر فرصتی دارید درباره ش مطالعه کنید که مثل من بی اطلاعات عمومی نباشید؛) و اگر فرصتش رو دارید نگاهی به اعمالش داشته باشید و در نهایت اگر اهل روزه ی مستحبی هستید که خوشا به سعادتتون چون من فعلا روزه های قضام رو ادا نکردم و در واجبات مانده و درمانده ام چه برسه به مستحبات ؛) من امروز خوشحالم و حالا...
-
دوس دارم با دوستام دوست شه ^-^
1395/07/05 02:25
هیچ وقت اهل معاشرت با آدمهای جدید نبود، حالا که تو محیط کار و اجتماع قرار گرفته خیلی راحت تر و گرم تر با آدمها برخورد می کنه، خیلی آدمها رو بیشتر از پیش دوست داره و گاهی میگه چقدر فلانی نازه مگی، دوس دارم شخصیت مجازیشو(!) شنیدن اینا حالمو خیلی خوب می کنه. امروز یه دوستی میگفت اصلا می خوایم خواهرتو دعوت کنیم واسه تولد...
-
تهران جدید
1395/07/04 15:54
الهی من گربونش برم که الان تهرانه :) وای وای وای خواهر داشتن خیلی خوبه، خدایا نگیریش ازم... + برای کارش رفته و الان هم پالادیومه
-
رمز به ایمیلتون ارسال میشه ترجیحا :)
1395/07/04 15:42
دوستایی که رمز می خواین، و حوصله ی خوندن گذشته هام رو دارین ایمیلتون رو برام بذارید لطفا :)
-
برگی از گذشته
1395/07/04 04:30
-
خدا جان بیا بغلم می خوام گازت بگیرم از ذوق *_*
1395/07/03 20:28
خدای عزیزم خیلی خوب بلده حال بنده هاشو خوب کنه، حال یک رشتی رو با بارش باران دگرگون می کنه... حال یک اصفهانی رو با پر آب شدن زاینده رود و حال هر کسی رو به طریقی + مطمینم هیچ کی اندازه ی من از خدا خجالت نمی کشه و در عین حال اینقدر باهاش حرفهای لوس نمی زنه... خاچ تو سرم که چیزی به 26سالگیم نمونده و هنوز نی نی هستم!
-
گوش می کنیم...
1395/07/03 20:24
ای بارااان... ای باران... از غصه م آگاهی
-
من کم به آرشیوم بر می گردم و می خونم :)
1395/07/03 05:54
دارم آرشیو مهر پارسالمو می خونم، بمیرم واسه خودم چقدر پارسالم خوب بود و خوشحال بودم:دی بی خودی خوش بودما، نه کسی دوستم داشت نه هیچی الکی الکی واسه خودم هیجان می ساختم بس که خلم!!! تازه نی نی دختر عمه، (همونی که داییش فوت کرد) پارسال مهر پا به دنیای ما گذاشت و زندگیمونو گشنگ پشنگ کرد. آقا من از ماجراهای ولیمه ی مکه ی...
-
بند لباس زیر
1395/07/02 03:12
ما آدمها گاهی درک اشتباهی از صحبت های هم داریم. مثل اون شب که فلانی گفت مگی مگی بند لباس زیرت افتاد پایین و من قلبم ریخت. واضح بود، میگفت بند لباس زیرم افتاده... و من حق داشتم دچار کجفهمی شم، در حالیکه اون می خواست بگه بند لباسی که زیر مانتو پوشیده بودم از دور گردنم باز شده و افتاده روی زمین... زندگی همینقدر مضحک و...
-
پاییز بی نظیر بود اگر... مدرسه ای نبود.
1395/07/01 04:26
پاییز می تونست شاه فصل ها باشه، اما مدرسه این فرصت رو ازش گرفت. حیف نیست تو رنگی رنگی ترین فصل سال به درس و مدرسه و دانشگاه فکر کنی؟ تو این ماه باید بازی کرد، ولگردی کرد و نهایتا کار کرد، خدایا بچه ها رو کمی شاد کن که به روزهای مرگبار مدرسه نزدیک میشن... ازت ممنونم که منو به عقب بر نمی گردونی و دوباره بچه مدرسه ایم...
-
Golparche.farhangi
1395/06/31 08:09
رفتم تو پیجی و چندین پارچه ی ذوق انگیز دیدم برای چادر نماز... اگه شمام مثل من برای چادر نماز می میریدبرید تو این پیج و خرید کنید من فعلا شرایط خرج کردن ندارم و فقط از دیدنشون لذت می برم اگه روزی خواستم برم کرج به خودم قول میدم از خجالت خودم و این روزا در بیام و دو عدد پارچه چادری گلگلی زیبا برای خودم هدیه بخرم....
-
عیدمون مباااارک باشه بچه هااا
1395/06/30 04:55
همه دردها هنوز هستن، من خیلی خوب می دونم که داشته هامون رو باید بفروشیم و نداشته های عزیزان رو جبران کنیم. خیلی خوب می دونم شرایط زندگی سخت تر از پیش شده، حتی می دونم امروز لباس های پسر عمه ی مرحوم رو دادن بیرون... و همه ی اینا درده... اینا رو گفتم که بگم با تمام اون تفاسیر حال دلم خوشه، نمی دونم چرا حقیقتا اما به...
-
یاس دور...
1395/06/30 04:40
وبلاگ یکی دو تا از بچه ها رو که می خونم احساس می کنم مال خودمن، احساس می کنم این دو سه نفر انحصارن برای من می نویسن و انحصارا منم که باید کامنت بذارم و وقتی به طور اتفاقی ماه به ماه یک کامنت غیر می بینم دلم می شکنه!!! و احساس می کنم وارد فرمانروایی من شدن و این چقدر بی شعورانه ست که من بلاگرهای محبوبم رو فقط و تنها...
-
حلقه ی ازدواج
1395/06/30 01:55
خب دیگه، حلقه ی ازدواجمم امشب انتخاب کردم و فقط مونده شوهر :))))))) + یادتون باشه من عید غدیر حلقه مو انتخاب کردم :دی