-
[ بدون عنوان ]
1396/04/05 05:00
بچه هاى قشنگ مگى عیدتون هزار هزار بار مبارک! قشنگ ترین عیده به خدا، کاش روزه نگیرها هم اندازه ى ما روزه بگیر ها از اومدنش کیف کنن ^_^
-
گم کرده ره... + شما هایی که هستین خیلی خوبین واقعا، خیلی:*
1396/04/04 12:30
وبلاگ نیمه متروکه ى من و اون همه کامنت براى پست قبل؟ مهربانانه و نامهربانانه... کنار هم! (هر دوش خوشحالم کرد، چون نشون میداد شما ها هنوز اینجایین) دو راهى بنده بحثش ازدواج و ادامه تحصیل نبود، ادامه تحصیل صرفا یک مثال بود! من بین دو تا شرایط بسیار متفاوت گیر کردم، همین. انتخاب بین دو موردى که اصلا ربطى به هم ندارن و در...
-
دو راهى
1396/04/03 04:38
زندگى در عین حال که ساده ست، بسیار هم پیچیده است، انتخاب مسیرى که باید طى کنیم یکى از پیچیدگى هاى بزرگ دنیاست. این روزهاى رمضان که با سرعت گذشت من هر شبش چشم به راه بودم که دلم به سمت خیر و عاقبت به خیریم روشن شه، در واقع خدا خودش راه درست رو نشون دلم بده... بله اعتقادى به حجت باطن هم ندارم انگار، انتظار زیادیه اما...
-
میگما...
1396/04/01 10:30
یعنى زناى سه ماه باردار چه شکلین؟ *_*
-
رشته و بارونش اصلا *_*
1396/03/31 06:13
مثلا ممکن بود اونقد بدبخت می بودم که تو شهر نامزد سابق پ. به دنیا مى اومدم. فک کن... اما حالا اونقدر خوشبختم که تو رشت به دنیا اومدم و تو این ساعات اول صبح روى تختم لم دادم و به صداى بی نظیر بارون گوش مى کنم.
-
رگ خواب
1396/03/30 03:41
از سرى فیلم هایى که نباید می دیدم! شما ببینید، سلیقه ست خب، من دوس نداشتم اصلا نداشتم... همراهمم نداشت!
-
براى هم کتاب بخوانیم.
1396/03/29 11:11
ما وقت هاى سحر رو غنیمت می شماریم و براى آقا هانى محترم کتاب مى خونیم، ابتداى امر قرار بود کتاب "شما که غریبه نیستید" آقاى مرادى کرمانى عزیز رو بخونیم و هر شب ٢ فصل... اول آقا اصرار داشتن من زحمتم میشه، خودشون کتاب هاشون رو مى خونن و لازم به همکارى من نیست، بعدتر پشیمون شدن و فکر کردن شاید تجربه ى خوندن دو...
-
بارون هاى رشت خیلی لوس و خواستنیه...!
1396/03/28 17:20
دیشب ساعتها تو مسجد زیر بارونِ شدید شبونه تو خیابون شب رو احیا کردیم. اینکه سقفت آسمون خدا باشه خیلی لذت بخشه... این مسجد یکجورایى مسجد خودمه، اونقدر که تو سنین مختلف دیدمش، از این خانواده هایى نبودیم که اهل مسجد رفتن باشیم، اما تو روزهای خاص با هر سختى برنامه ریزی می کردیم و خودمونو می رسوندیم اونجا... یادمه چند سال...
-
مگی و چادر نمازش:)
1396/03/25 03:11
به مامان گفتم مادرش از دنیا رفته، گفتم وقتی سرم کنم و بخوام نماز بخونم ثوابش واسه دو تا مامانه... یکیش تویی و یکیش مامان اونی که اینو با کلی عشق انتخاب کرده و خریده
-
حمام روح
1396/03/24 23:29
شب قدر، حمام روحه... تو میگى نیست؟ امسال وقتى جوشن کبیر مى خوندم، وقتى به فراز ٦٩ رسیدم چشام تر بود... به صفحه ى مفاتیحى نگاه کردم که بچه هاى شریف و صنعتی اصفهان هدیه ش کرده بودن به خانواده ى ما، که خانواده ى حامد بودیم... اون بچه ها دوستاى حامدمون بودن وقتى به فراز ٦٩ رسیدم اون بالا صفحه ى ٤٤٤ رو نشون میداد، دیدن ٤٤٤...
-
اى کاش دارویی برای فراموش کردن خاطرات خاص وجود داشت.
1396/03/23 06:53
خوب یادمه، ١٤ ساله بودم که حبیب و محمد محبوب ترین! هام شده بودن و یادمه تو کوچه پس کوچه هاى خیابون صفارى رشت، یه سى دى طلایی کپی از آهنگ هاشو از سمیرا هدیه گرفتم. یادمه، یادمه، یادمه... + راس راسی ١٢ ١٣ سال از اون روزها گذشته؟ عجب... عجب... + ١٠ سال بعد اون بود که من یه جایی دوباره با شنیدن اسم آهنگ حبیب اونم در جایی...
-
[ بدون عنوان ]
1396/03/19 18:55
هیچ وقت نفهمیدم داشتن ٣ ٤ تا خونه اصلا چه فایده اى داره... من ترجیح میدم خونه اى که توش زندگى مى کنم خیلى بهتر باشه و همون یکی باشه + نخطه
-
کتابخونه ی مگهان
1396/03/19 07:44
با خودم عهد بستم دوباره کتابخونه ی مگهان رو زنده کنم... اول کتاب نوشته شده تقدیم به مگی عزیزم و تاریخ گواه اینه که این کتاب یک سال و نیم نخونده توی کتابخونه م مونده، رمضان امسال از حیث کتابخونی حسابی پر برکت بوده... کتاب زیر، به اهالى موسیقی بیشتر از سایر اهالى! پیشنهاد میشه:)) کتاب خوش خوانى به نظر میاد و من یک روزه...
-
دادول!
1396/03/19 06:27
اصلا مگه میشه بازرسى چیزى برای رسیدگى به امور مساجد و اواخوندا(جمع مکسر خود ساخته ى اخوند:))))!) نباشه؟ آخوند محل ما هر روز خدا بین صلاتین(!) سخنرانى مى کنه و اعلام مى کنه صداى بُلُند گو رو زیاد کنین، هر روز خدا لا به لاى سخنرانیش فحاشی می کنه:دى هر سرى هم سوژه براى فحاشى داره، یکبار به طرفداراى روحانى مثلا(!)، یکبار...
-
از گذشته هاى دور و نزدیک
1396/03/19 06:03
- اون کار لعنتى تو رو ازم مى گیره + اون کار لعنتى فقط رشت و ازمون میگیره --- - رواست تو پیشم نباشى تو چنین روزى؟ + که حتما باید رشت باشم براى با تو بودن! --- - گفته بودم شیفته ى نگارشتم خصوصا وقتى ناراحتی؟ + تو مى خواى ادعا کنى دلیل ناراحت کردنم این بوده که نگارش محبوبت رو ببینی، هان؟ --- - این دسته گل رو ببین + کی...
-
تاهل با تجرد...
1396/03/17 02:53
در کمال ناباورى امشب متوجه شدم مامانم تمایل داره منو راضى به تاهل کنه! همون مامانى که میگفت تا ابد هم مجرد بمونید براى من فرقى نداره و تشویق مى کرد براى دیر تر متاهل شدن... + احساس گیجى شدیدى دارم! کاش از اول ٢٠ سالگیم تلاش مى کرد، نه حالا که رمق و حس و حالى براش ندارم و مهم تر از اون کسى هم نیست که منو دوس داشته...
-
براى خودم
1396/03/16 23:29
-
و ... ژرفاى خود نمى شناسد، مگر به لحظه ى ...
1396/03/16 05:48
اصلا تصور اینکه روزى دل فلانى برام تنگ نشه دیوانه م مى کنه... اما دارم میبینم که نمیشه، واقعا تنگ نمیشه دلش... نشده دلش + احساس مچالگى قلب دارم دیمیترى، کجایی دیمیترى، کجایی... هاه
-
خدایا مواظب ترم باش
1396/03/16 02:50
من فرصت و انرژى خرج کردن احساسات تو جاهای غلط رو ندارم، یعنى اصلا هیچ فرصتى ندارم... اینو چند ماهه بی وقفه به خودم گوشزد می کنم، ولی خب آدم فراموشکاره، نوشتم که بهتر تو یادم بمونه + همین
-
ماندم چشم انتظارت... شاید یک شب بیایی
1396/03/15 06:59
نیکیل عاشق شده و خودش هنوز اینو نمیدونه.. . دوس داشتم کسى عاشقم میشد، بی اینکه خودش بفهمه، یه روزکه خیلی دیر بود میفهمیدیم و دیگه کار از کار گذشته بود:( + دلم از این اتفاق هاى دو نفره مى خواد، زیاد... زیاد
-
عاشقى گم کرده ره...
1396/03/15 02:37
چقدر خام و البته معصوم بودم اون روزها، همون روزها که در چنین روزى بیشتر از حضرت خدیجه شنیدم... قدم زنان رفتیم سمت ارامگاهىرکه واقعا آرام بود، امشب سالگرد اون روزه که خیلی هم روزه بهم سخت گذشته بود و تشنه بودم. حقیقتا فکر مى کردم ممکنه از تشنگى از دنیا برم ولى حاضر نبودم روزه م رو از دست بدم، واسه خاطر همینم میگم پاک...
-
خوش خلقى:)
1396/03/14 05:36
با خودم فکر کردم اون آدم مومنیه، می تونم از راه احادیث و آیات قرآن وارد شم... اینجورى بود که چند وقت پیش اتفاقی به پیج بچه شیعه باس فلان طور باشه رسیدم و یه سری اسکرین شات گرفتم به علاوه ى یه سری حدیث خوب درباره ى خلق و خوی خوش...بیشترشون درباره ی خوش خلقى و رفتار مهربانانه با اطرافیان بود. دیروز بالاخره بعد کلى دل دل...
-
آرزوهاى محال
1396/03/13 16:10
دلم مى خواست بیشتر دوسم می داشت... + نخطه
-
[ بدون عنوان ]
1396/03/12 21:30
بد اقبالى یعنى صداى بارون قشنگى که من میشنومو تو نشنوى... + ...
-
[ بدون عنوان ]
1396/03/12 19:10
غمگینم مثه کسى که باید بازى والیبالشو تنها ببینه... + مجرد بودن همه چیش خوب تر از متاهل بودنه! جز اینجاهاش:دى
-
قلبی که هنوز می تپه...
1396/03/11 23:11
با سیانور محمد معتمدى... محمد معتمدى، اسم نیک به این اندازه و صدا خوش به اون اندازه... خدا خدا...
-
[ بدون عنوان ]
1396/03/11 22:18
در شدن خستگى دو روز مداوم کار کردن فقط با شنیدن یه کلمه محبت آمیز...
-
میزبان خل وضع
1396/03/11 04:54
رفتم یه دوش سرپایى گرفتم که براى فردا و پس فرداى کارى سرحال و تمیز باشم، تو حموم یادم افتاد وقتى دوستم پیشم بوده حتى تعارفشم نکردم که بره حموم... رسما گند زدم و هى کم کم داره یادم میاد:دى
-
پست چراغ قرمزى!
1396/03/10 18:20
سر شلوغى تا این حد که پشت چراغ قرمز کامنت تایید کنى... :دی + آقا من عجیب روزاى شلوغمو مفید می بینم!
-
پالت :)
1396/03/10 14:59
صد بار اگر افتادم از پا ننشستم... صد شب غم آمد ولى من نشکستم... نمى دونم چى شده، ولى انگارى دارم میشم همون مگى سابق! به همون خوشالى و به همون سر خوشى... با این تفاوت که امسال عاقل ترم و کمى هم بى پول تر:دى