مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

اوج


داشتم با خودم فکر می کردم که چقدر ادبیاتت تغییر کرده ...

چقدر شخصیتت  حتی !  مثل آدم های عاشق توی کتاب ها شده ...

نوشته هات ... جمله هات رنگ و بوی جدیدی داره ...

خیلی بزرگ شدی ... حیف کاش می شد اون روزها همین قدر عقل و تجربه داشتیم .




*اوج !

برای مخاطب خاص گذشته !


من فهمیدم ایراد کار از کجاست !

همین کتاب خوندن هات ! فیلم دیدن هات باعث شده زندگی منو اونجوری که دوس داری ترسیم کنی !

وقتی با هم حرف می زدیم هی دلم می خواست بهت بگم !

من دختر پرتقالی نیستم ! من یه دختر معمولی ایرانیم !

که تو هیچ زمینه ای تنها تصمیم گیری کردن برام مجاز نیست !

حالا تو هی قصه بساز از آینده ی مشترک و ...



باید بگم : کاش همه چی به قشنگی و سادگی این رمان های خارجکی بود ! عشق های واقعی ... آدم های معمولی ... زندگی های بی نظیر !

در کل دوس داشتم بهت بگم که بدونی ! زندگی من یه قصه نیست که نشستی و براش تصمیم می گیری ... ! حتی برام نقش تعیین می کنی ! 

برای مخاطب خاص گذشته !


باید بهت گفت آخه مرتیکه !

تو که جیک جیک مستونت بود، فکر زمستونت بود ؟!


تو هم باز همون حرف های تکراریت رو برام تکرار کنی !!!


امیدوارم خوب شی زود و منصرف شی از تصمیمی که گرفتی !

برای خودم

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

روشن سازی / برگی از گذشته

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

حکمت / قسمت


دو روزه دارم فکر می کنم ....

به همه ی اتفاق هایی که برام افتاده این روزها ...


باید بگم : نذر کردم . این بار بذارم خدا اونی رو که خیرمه پیش روم بذاره ... من که خواستم جلوی عشقتو بگیرم و نشد ... از اینجا به بعدش به من ربطی نداره ...... من مسئول اشتباهات دیگران( او!!! ) نیستم !

حال من


حال من  ... حال این روزهایم خوب هست و خوب نیست ... یک چیزی بین خوب و بد ... !


نشان به این نشان که دو روزه یک کتاب را شروع کردم و تنها یک صفحه پیش رفتم ! اگر از این یک صفحه چیزی عاید شما شد ! عاید بنده نیز شده !


باید بگم : منتظر یه خبرم ! یه خبر که می تونه تاثیر گذار باشه برام ... شاید تا فردا خبرش به گوشم برسه . شاید هم مجبور باشم تا دوشنبه ی دیگه صبر کنم !


 و باید بگم : 40 زیارت عاشورا برای آرامش روح خدا بیامرزم نذر کردم ! 

برای خودم

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

برای خودم

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

حال من



روز عید ، وقت اذان ، بوی خوب حرم و استخاره ...


باید بگم : اولین باره چنین حسی رو تجزبه می کنم . 


 حس اون روزهای اول رو دارم...


حس همون فروردین ... عجب بهاری بود : )

برگی از گذشته

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.