با تمام عشقی که بهت دارم بابا ... باید بگم تو یک مرد دهه چهلی به تمام عیاری !
می دونم که تمام رفتارهای من برات غیر قابل درکه ، اما اونقدر با منطقی که به خودت اجازه نمیدی جلوم رو بگیری ...
کاش منم مثل تو با منطق بودم ... مثل مامانم آرام ...
اینکه برادرک دهه هشتادی ، بخواد مثل تو رفتار کنه ، نگرانم می کنه بابا ...
بابا چشام تر شد امروز که حس کردم حرفام دلتو لرزونده ...
+ مردهای زندگی من از دهه چهل تا دهه هشتاد
شب برنامه چیدیم که بریم صبحونه مون رو بیرون بزنیم ؟ صبح پاشدیم حاضر شدیم با خواهر و برادر زدیم بیرون ، از اون ور دوست مشترک من و خواهرمم بهمون اضافه شد. صبحونه و سس قارچ خیلییی چسبید . آب طالبی مثل همیشه نبود ولی بازم خوب بود . این وسط این آقای صاب مغازه رو می دیدم هی خنده م می گرفت!!! جای شما خالی سری پیش که با رفیق 6ماهمون!(چوپان!) رفته بودیم صبحونه اینجا ... صاب مغازه و یه خانومی که پشت دخل بودن یه ریززز فحش های ک !!! دار می دادن و به شدت اعصابشون نامیزون بود اون روز و ما هم داشتیم از خجالت می رفتیم تو میز :دی . خلاصه که یادآوری اون روز بیمزه کلی باعث شد خنده م بگیره!!!
از اون ور رفتیم ظرفی رو که دیشب خریده بودیم عوض کردیم و کادو برا دوست مشترک خریدیم . صاب فروشگاه به شدددت آدم با مزه ایه! هربار ما رو می بینه میگه ایشالاااا واسه جهازتون خرید می کنید :)))؟! مام رو ترش می کنیم که نع! واسه خونه ست... و این غر می زنه که حیفه ایناست آخه اینا مال خونه ی نو هست و اینا هر سری هم مشتاقه آشپزخونه ی ما رو ببینه :)))
بعد میگه ایشالااا برا خونه خودتون از این چیزای خوشگل بخرین و ایشالا منم سر و سامون بگیرم :))) ! آخه خودشم مجرده و بسیار آدم ازدواجییه! مثل ارسطو عامل ولی نمی دونم چرا زن نمی دن بهش بچه به این پولداری و خوبی :)))))) درسته که شیرین عقله حالا:| :دی
بماند! این وسط دوست این صاب مغازه هم از کشور دیگه ای اومده بود تازه و داشت واسه خونه ی رشتش جهاز می خرید:دی
این آقا اسمش بود یکتا! فامیلی ما هم که یه چیزی هست دیگه که اولش ر داره! به ما میگفت خانوم یکتا به اون طفلی هم آقای ر :دی
بعد دوستش میگفت تو اسم منم یادت رفته :| ¿
گفت اینکه چیزی نیستتت !!!زن اول فلانی اسمش نگین نبود؟!
این گفت خب . گفت اسم زن جدیدش هست لیلی!
دوستش گفت خب... بعد زن جدیده کپی برابر اصل زن قبلیه ست!!! من هربار می بینمش میگم سلام نگین عزیززز و این عصبی میشه حسابی میگم خواهر من از قصد که نمیگم دوست ما رو بگو رفته یه زن گرفته عین زن قبلیش !!!!!!!!:)))
بگذریم که دوستش داشت خودشو می کشت که تو چطو چنین حرفی زدی آخه؟! هی وااای... :)) بعدم اصرااار به ما که خانوم من اشتباه میگم ؟ کارش زشته دیگه رفته گشته با کسی آشنا شده عین قیافه زن اولی ... ! خب اگه اون خوب بود چرا جدا شد:))؟! آخه مردک مگه واسه قیافه ش جدا شده ازش :)))؟! اوففف
حالا مگه تموم می کنه :)) دیگه دید ما جواب نمیدیم وسایل و بست و اذن خروج از فروشگاهش رو داد بچه طفلی !!!
+ آقا دیشب ما یه ست چاقوی Tramontina دیدیم دلمون براش ضعف رفت ، از این طرح دارای رنگی رنگی! دیدیم گرونه گفتیم ولش کن بابووو می خوایم چه کار ؟! مامان جان ست چاقوش تازه س که . نخریم ! خلاصه همراه جان پرسیدن خوشتون اومده و اینا ؟ ... مام گول خوردیم گفتیم آره برا خودت؟! خیلی نازه !!!و در یک لحظه برامون کادو خریدنش!!! :))) و فقط دو دست داشت و بنتونست برا خودش برداره. دو تاش رو خرید واسه ما !!! :)))
کجای دلم بذارم من آخه اینا رو :)) ؟! حالا منتظریم ببینیم این چاقوها رو خونه ی کدوم کور و کچلی قراره ببریم :)))) :/ ؟!
+ من از خرید جهیزیه پیش از وقوع هرگونه اتفاق جدی متنفرم!!!:)) مردم اینا رو می خرن کجا نگه می دارن آخه ؟!
+ از دیشب که اینا رو کادو گرفتم مدام تو فکرم که یعنی من اونقددد بزرگ شدم که کسی فک کنه باید برام کادو وسایل خونه بخره ؟! خیلی ترسناکه واقعا :| ولی انگار واقعا بزرگ شدم !!!
یه نگاه به تعداد پست ها کردم ، ماه خرداد 69 رو نشون می ده و بعدتر به ماه تیر ... که 64 پست توش منتشر شده !
+ 64ی نداریم این ورا ؟!
+ مرداد مبارک !