مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

برای عمه فرشته

تو طول روز بارها و بارها یادت میفتم، احساس می‌کنم یا به هر دلیلی کارم داری یا شاید خودم دلم برات تنگ شده… نمی‌دونم اما این همه یادآوری حرفهات، چهره‌ت  و خنده‌هات عجیبه برام

عمه‌ی عزیز و قشنگم کاش جات خوب باشه، کاش نگران این دنیا و بچه‌ و خواهر برادرت نباشی که می‌دونم هستی… مثل همیشه نگران و مثل همیشه پر از استرس و التهاب… آیا خبرهای این دنیا بهت میرسه؟ این سوالیه که هر روز از خودم می‌پرسم.

از وقتی رفتی بابا باز حالش خوب نبود و سعی می‌کردیم با دور هم جمع‌شدن حالش رو خوب کنیم، حال هیچ‌کدوم خوب نبود میدونی که بعد رفتن حامد همه حالمون بد بود اما رفتنت تیر خلاصی بود برای احوالات همه‌مون و خصوصاً عمه‌ فرخنده… سکته‌ی بعدی و بعدتر اختلال حواس و … قلبم از این همه درد فشرده میشه. یه خانواده‌ی تقریباً کم سن و سال پر از غم و پر از حس از دست دادن…

تو تخت این پهلو اون پهلو میشم و یادم میاد کیا رو تو خونواده‌مون نداریم دیگه… چند تا مرگ زیر ۵۰ سال داشتیم، چقدر آدمای دوست‌داشتنیم یهو رفتن

میدونی حال پسرخاله‌ت چقدر بدتر شده؟ اینجور به نظر میاد که با تشخیص اشتباه یه پزشک این اتفاقا افتاده، میدونی این پنج شش سال گذشته همش آخر هفته‌ها باهاشون دورهمی داشتیم و بعد رفتنت چقدر غصه‌ نبودنت رو می‌خوردیم و از خاطرات بچگیتون میگفتن بابا اینا؟ همیشه ازمون میخواست برات فاتحه بخونیم.

حالا برات بگم انگار بخوایم نخوایم پسرخاله‌تونم داره بار سفر میبنده و میاد پیشتون… تموم

یه زندگی دیگه اینجا تموم میشه و ما باز خسته‌تر از قبل به زندگی ادامه میدیم.

من اما سعی دارم تا لحظه آخر امید داشته باشم و منتظر معجزه باشم، اگه دستت میرسه یه کاری بکن که حداقل افسردگی بابا با فوت دوست صمیمیش برنگرده…  تو که برادرت رو خیلی دوست داشتی می‌دونم. 

نظرات 2 + ارسال نظر
هانی 1402/12/12 ساعت 20:42

خدا به دلت و خانواده‌ی مهربونت آرامش بده. :(

ممنون هانی جان
خستمه واقعا از این همه از دست‌دادن‌های این چند وقت

روح همه رفتگان شاد و یادشون گرامى
ان شالله خدا امید تو نا امید نمى کنه

ممنونم قشنگ من
مرسی از دعات، ایشالا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد