شاید هیچوقت هیچکسی اون عکس رو نبینه، ولی من تا ابد یادم میمونه که اولین عکس دونفرهمون یه عکس اتفاقی بود تو شیشهی عینک تو...
بهت میگم تو بلد نیستی منتکشی کنی، وقتی ازت گله میکنم فقط با یه معذرت میخوام پروندهی جریان رو میبندی تا من ببخشمت و دوباره همهچی به خوبی روز اول شه... میگه درسته مگی تو درست میگی، میپرسه حالا میشه تو خیالم دستت رو بگیرم و از دلت در بیارم؟
وقتی میگه دستت رو بگیرم یاد روزهای اولی میفتم که رابطهمون از فاز دوستی معمولی به فاز دوستی غیر معمولی تغییر پیدا کرده بود. یه پارک تو یه منطقهی تقریبا پایین شهر شده بود محل ثابت قرارهامون... وقتی از ماشین پیاده شدم در ماشین رو بست و دستم رو گرفت. اونقدر محکم و لطیف که میتونم بگم تا ابد حسش رو فراموش نمیکنم. مگه چند بار چند نفر دست آدم رو اینجوری محکم میگیرن؟همش چند ثانیه بیشتر طول نکشید که گفتم دستم رو ول میکنی؟ میخوام شالم رو درست کنم، شال که بهانه بود و هر دومون این رو میدونستیم.
وقتی برگشتیم خونه برام نوشت خیلی حس خوبی بود گرچه دووم نداشت و تو نخواستی دستت تو دستم باشه...
وقتی اینو گفت یاد اون داستان کتاب خوبی خدا افتادم، همون که نوشته بود حداقل تو خیالم میخوام داشته باشمت و دخترک گفته بود تو خیالت میتونی با من باشی، ولی باید یه قولی بدی که تو خیالت هم نه بوس، نه کار بد
و پسر هم قول داده بود که نه بوس و نه کار بد...
هاه چه داستانهای شیرینی تو زندگی ۲۹سالهم خوندم و چه داستانهایی زندگیم برام ساخت. چند تاش رو نوشتم؟ و چند تاش اصلا نوشتی بود و چند تاش خوندنی؟
مگی دفعه دیگه روسری سر کن که خودش گره داره
:)))))
پسر چند وقت دوست معمولیت بود و بعد تبدیل به غیر معمولی شد؟
والا خیلی یهویی بود و واقعا نمیدونم چند وقته رابطهمون اینطور شده
ولی فکر میکنم یک سال طول کشید.
تصور میکنم به زودی میای از خونه صورتی قشنگت برامون میگی
عزیزم، نمیخوام ناامیدتون کنم ولی از این خبرها نیست حالا حالاها
بعد چند وقت دوباره اومدم اینجا.عشق از پستات میباره.ایشالله موندگار.
مرسی که بعد مدتها اومدی و مرسی از دعای قشنگت که فقط همون موندگاریش مهمه
هیچی ندارم بگم..فقط بعد دوهفته اومدم اینجا و قلب قلبی شدم

بچه خوبیه..
پ.ن: نه یه چیزی بگم..بذار بگیره بامن
ای مهربونترین مهربونها
قبوله، قبوله
اصلا اینکه پسر از فیلتر تو تا حدی رد شده یه حس آخیش حسابی داره...
اولیا همیشه قشنگن و به یاد موندنی!
:
واقعا
من فقط واسه اطلاعات خودم میپرسم مگه دست گرفتن باعث تحریکه؟
یعنی کسی وقت سلام علیک به کسی دست بده تحریک میشه؟
من این رو نگفتم، دوباره هم پست رو خوندم و دیدم این برداشت عجیبی بوده...
من برای تحریک نبود که دوست نداشتم دستم رو بگیره و در ادامه باید بگم اهل دست دادن با آقایون هم نیستم
بخشیش اعتقادیه، بخشیش هم اینکه خوشم نمیاد از این کار
هرکسی عاشق باشه و عاشقی را تجربه کرده باشه خوب میفهمه چی میگی
این حسهای عجیب و بی نظیر
ربطی به هیچ دین و مذهب و فرقه و سن و سالی هم نداره
من که خوب فهمیدم چی گفتی و از چه جنسی حرف زدی
من که با اطمینان نمیتونم بگم اسمش عشقه ولی خوب اگه شما تایید میکنی منم میگم هست

هرچی هست حس خوشیه دیگه
مرسی از درکت، خیلی مرسی
اولین جانمی ک بهم گفت،اولین باری ک دستمو گرفت
این دوتا رو هیچ وقت حسشون رو فراموش نمیکنم
آخییییی
عزیزای من
خیلی خوبین شما
شما خوب میبینین
مگهان ازت انتظار رابطه نداره الان بعد گذشت چند سال
نمیدونم انتظار رو چی معنی کنم، ولی درخواست با انتظار یه فاصلهای داره
چنین درخواستی نداره نه
خدمت جناب پیام خواستم یه چیزی عرض کنم:
آقای پیام، شما اگه خارج از کشور یه مدت باشی، میبینی هیچ تمایلی ندارن همسرشون با هزارنفر قبل از خودشون تماس فیزیکی داشته باشه و شاید جالب باشه براتون که خیلی مسیحی ها به باکره بودن تا قبل از ازدواج معتقدن پسر و دختر هم نداره!
اینا جزو اخلاق محسوب میشه در درجه اول ... ایشالا شما با اینکه همسر آینده/فعلی تون از این دایره خارج بوده باشه مشکلی نداشته باشین :)
با تشکر از توضیحات تکمیلی شما خانوم تک مدی جان
تو سن ۲۹ و ۳۴ سالگی تو کف اینین ک دستتو بگیره یا نه؟؟؟ آخوندا تبریک، خوب مخ ملت رو شستشو دادین ک وقتشونو بزارن رو چ مسخره بازیایی
ارتباطی به سن و حتی اعتقاد مذهبی نداره
من مخالف ارتباط فیزیکی زود هنگام بودم! و هستم و خواهم بود
مگی واقعا باید حس خوبی باشه ! ولی این حس تا وقتی خوبه که حرمت ها حفظ بشه
بله خب تا ابد باید حرمت حفظ بشه، نمیدونم منظورت دقیقا چی بود ولی کلیت جملهت رو قبول دارم کاملا