شروع ۹۹ جالب و البته بامزه بود. شب بیدار موندیم و با مادربزرگم یه اولین به تجربههای زندگیمون اضافه کردیم.
تصمیم گرفتیم سمنو درست کنیم و مامانی همیشه همراه کلی انرژی گذاشت و خلاصه شبمون به نیکی گذشت، اگه بخوام از دستآوردهای دوران قرنطینه بگم چند تا اولین بامزهست.
من برای اولین بار ۵ قسمت یه فیلم رو دیدم.
من به برادر ۱۷سالهم جرات دادم برای اولین بار سوار ماشین شه و بهش فرمون دادم تو کوچهی تنگ و درب و داغونمون ماشین رو سر و ته کنه(بیرون نرفتیم ولی تا حد زیادی خوشحالش کرد این تجربه و با اشتیاق به خانوادهم اطلاع داد که مگی بهم ماشین داد و من ماشین رو آوردم تو پارکینگ)
با هم مصاحبهی ابطحی و دهباشی رو دیدیم، آقای ابطحی(وبلاگنویس سابق) یجا حرف از انتشارات زند زد.
بهش گفتم میدونی من یه سری مجلهی ارسالی از انتشارات زند دارم؟ در واقع پاکت و تمبرش هم دارم، با هیجان نصف شب رفتیم تو اتاقم و مجلهها رو زیر و رو کردیم و در موردشون حرف زدیم.
+ سال ۹۹ گرچه روز و شب قاطی شده، گرچه هر بار به چوپان پیام میدم و چت میکنیم یهو میبینم خدایا ساعت ۳ صبح بهش پیام دادم، گرچه دل و دماغ برامون نذاشته اما احساس میکنم اگه نمیریم روزای مفیدی بوده برامون:دی
اول فکر کردم پسر، پسرتان است. ولی انگار دوست پسرتان است.
دوستپسر اسم غریبیه برام ولی انگار همینه دیگه
عزیزم من کرمانشاه هستم آره خونه ایم تو خونه ایم از ترس توحیاطم نمیرم نشستم به کتاب خوندن موسیقی شنیدن رقصیدن
نگرانی هامم سپردم دست خدا
هی... چه دلم تنگ شده برای اونجا
من یه دوست کرمانشاهی از اولین وبلاگ زندگیم دارم که چند روز پیش برام اولین نامهای که بهش داده بودم رو فرستاد
چه کار قشنگی کردی با نگرانیهات
سلام دارم فکر میکنم من کامنت تبریک سال نو بهت دادم ندادم گیج شدم
به هرحال سال نو رو بهت تبریک میگم خیلی تبریک میگم بوس به روی ماهت
سلام دلناز عزیزم، سال نوی شمام مبارک
بگو ببینم اونجا که شما هستین اوضاع چطوره؟ خونهاین شمام؟
بوس به روی ماه خودت
سلام مگی جون سال نو مبارک منم یکماهه از خونه بیرون نرفتم و این باعث شده عاشق خونه مون بشم .سمنو پختین؟چه عالی
امیدوارم سال خوبی برا همه مون باشه
سلام عزیزم، همین الان اومدم کامنتا رو خوندم و دیدم ا اینجا هم کامنت دارم ازت و گویا شمام خونهاین
حالا دوس داشتی بهم بگو از کجایی
روز و شب هممون قاطی شده . امیدوارم امسال برعکس شروع بدش ، خوب تموم بشه
منم امیدوارم، من دیگه به موفقیت تنظیم ساعت خواب رسیدم خدا رو شکر
تویکی از خواب های چرتان پرتان چندشب پیشم دیدم که باخانواده،رفتیم شیراز.و میزبان کی بود؟مگی و پسر!بلله شما شیرازی بودید.
بیا، چرتان پرتان بوده؟ نبوده دختر نبوده

حالا درسته ما شیرازی نیستیم ولی شهر محبوبمونه و پسر چندین بار پیشنهاد داده اونجا زندگی کنیم!
مگی چطوری 3 صبح بیداری..؟ من هزار جور فکر و خیالم که داشته باشم حتما حتما خواب شبم سر جاشه.
مائده جانم اینو بگم برات که اگر ۳ ۴صبح بیدار باشی صبح هم از دست میدی! خلاصه خیلی بده برو خدا رو شکر کن
من فکر و خیال داشته باشم خوابم خییییلی کم میشه(مثلا ۴ ساعت کلا میخوابم)
سال نوت مبارک


اینروزام تمـوم میشه مطمئنا ولی همین که خوب و مفید گذرونده شده این یعنی بد نیست و میشه از جنبه مثبت بهش نگاه کـرد ! :))
راستی سفره عیدتونم خیلی خیلی شیک و قشنگ بود
سال نوی شمام پرستش جان
سفره هم که دیگه از اون جمع و جورتر؟
مرسی که امید میدی