مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

دیگه واقعا داریم همدیگرو یاد می‌گیریم

پسر یه اخلاق بامزه داره، وقتی من یه چیزی دارم و به سلیقه‌ش نزدیکه میگه حیف شد، ای‌کاش من اینو برات خریده بودم! مثلا من یه کیف دارم که مدلش بامزه و البته عجیبه... امروز بهم گفت ای‌کاش من این کیف رو برات خریده بودم مگی خیلی دوسش دارم!


+ بهش گفتم خب من یه کیف بامزه‌ی دیگه سراغ دارم دوس داری اونو برام بخری؟ بی‌درنگ گفت بله خیلی دوست دارم:)) :دی 

+ من فهمیدم همه چیزو باید به پسر مستقیم بگم، درخواست کنم، واضح حرف بزنم، نه فقط در مورد خواسته‌هام... در مورد همه‌ی مسائل زندگی اون نیاز داره واضح باهاش صحبت بشه نه مثل کاری که من می‌کنم... خلاصه که فرمون رابطه رو دارم دستم می‌گیرم:دی

+ نمی‌دونم این رابطه به کجا ختم میشه ولی من تا اید مدیونشم که اینقدر یادم داد و بزرگم کرد.

نظرات 10 + ارسال نظر
آویشن 1398/12/20 ساعت 00:44

خوشحالم که حس خوبی داری. امیدوارم ادامه دار باشه

دقیقا، امیدوارم ادامه‌دار باشه تو این اوضاع‌نا به سامان زندگی

نظر 1398/11/29 ساعت 21:51

از چیزهای خوشحال کننده وخوب رابطه تون جلوی چشم انظار ننویس .
یکی آه حسرت میکشه میگه خوشبحالش همون آه حسرت و حسادت، دوراز جون ،زبونم لال میزنه همچیزو خراب میکنه.یکی میگه خوشبحالش عشق من اینجور نیست. یکی میگه چه عشقی و...دیدم که میگم...خوشیاتو قایم کن مگی ،بذار رابطه ی خوبی که شکل گرفته ان شاالله به سرانجام نیک ازدواج برسه بعد علنی کن. اون وقت دیگه آه کسی اثر نمیکنه چون مهر الهی شکل گرفته پیروزه. حتی حدیث داریم خواستگاری رفتن یااومدن روپنهان کنید ولی عروسیو جار بزنید. حرفمو گوش کن مگی. یه دنیاتجربه پشت حرفمه.ساده رد نشو. خوب به حرفم فکر کن.خواهرانه بهت میگم راز آلود باش.

ممنون از نظرت عزیزم
البته می‌دونی که من خیلی از مشکلات و کم و کاست زندگیم گفتم و همیشه هم میگم

مری 1398/11/29 ساعت 01:00

خب حالا چی بود
خودت چی انتخاب کردی

ببین اینجوری بود که پسر ۳تا چیز انتخاب کرده بود، از بین اونا ازم خواست انتخاب کنم و منم یکی رو انتخاب کردم که پسر کمتر از بقیه بهش تمایل داشت
یه دستبند خاصه اگه چیز خوبی بود میگم چیه

مری 1398/11/28 ساعت 10:56

مگیییی کادو ولنت چی بود؟
خودت چی خریدی؟

چرا باید این سوالو بپرسین آخه؟
من چیزی نخریدم و بهش اعتقاد خاصی ندارم در حد یه جمله‌ی محبت‌آمیز خوشحالش کردم

+ اونم یه چیزی برام خرید ولی با مشورت خودم دیگه حس سورپرایز نداشت خلاصه هر کی یجوره دیگه

مهر 1398/11/27 ساعت 19:22

آقا من حدسم چن ساله اینه ک اسمت از کتاب مرغان شاخسار بود ههی یادم میرفت بپرسم
خب این همسر منم همینطوره مستقیم باید بهش بگی بعد من نمی گم توی خودم ناراحت میشم غصه میخورم و اینا
البته اصولا مردا همینطور ین

مهرررر! مگه ندیده بودی؟ نوشته بودم چند باری که
کاملا هم درسته حدست دختر باهوش

در‌ مورد این درک نکردن آقایون اصلا حرفی ندارم:))مثه ما باهوش نیستن که ولشون کن

پرستش 1398/11/27 ساعت 14:51 http://Parastesh18.blog.ir/

این رابطه به جای خــوبی ختـم میشه

ایشالا هرچی خیره

رها 1398/11/27 ساعت 10:47

مگهان یعنی چی؟

جریان بامزه‌ای داره برام، اسم از شخصیت یه کتاب برداشته شده و در واقع درستش مگان هست
ولی توی اون کتاب مگان، مگهان نوشته شده بوده

یاد گرفتن آدم مقابل خیلی مهمه
از اونجا به بعد آدم از رابطه لذت میبره

میتونم بگم اکثر مردها این مدلی ان... همه چیز باید به وضوح گفت ، خودشون چیزی متوجه نمیشن

هانی 1398/11/26 ساعت 08:36

چقد خوبه این بلد شدن. یاد این افتادم که آدما دوست ندارن ، چون مغازه دوست نمی‌فروشه. خیلیا توقع دارن بدون اینکه وقت بذارن رابطه در بهترین حالتش باشه و همدیگه رو بشناسن و بلد باشن. در صورتی که فقط زمان و وقت گذاشتنه که کمک میکنه آدما راه رابطه و دوست داشتن همدیگه رو یاد بگیرن.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد