بعد نماز صبح پنجرهی اتاقمو باز کردم و سعی کردم از صدای بارون لذت ببرم...
+ حالم حسابی خوبه و فقط خدا میدونه چقدر این صدا تونست بهم حس نشاط بده
نگی از عاشقانه هات بگو .. حال ما رو خوب کن....
هاها، یه پست نوشتم و بعد اومدم کامنتتو دیدم
اون لحظه ها، درست همون لحظه های لبریز از شوق یا هر چی، که حال خوشی اند یادم کن و منو به یاد خدا هم بیار لطفاسپاس حبه قندِ یه نفر
چششششششم
من که صب تو رشت کلا زیر بارون بودم...
هی وای من، جای من کنارت سبز بود محدثه جانچشم رشت روشن
نگی از عاشقانه هات بگو .. حال ما رو خوب کن....
هاها، یه پست نوشتم و بعد اومدم کامنتتو دیدم
اون لحظه ها، درست همون لحظه های لبریز از شوق یا هر چی، که حال خوشی اند یادم کن و منو به یاد خدا هم بیار لطفا
سپاس حبه قندِ یه نفر
من که صب تو رشت کلا زیر بارون بودم...
هی وای من، جای من کنارت سبز بود محدثه جان
چشم رشت روشن