چند روز پیش خیلی جدی در مورد اینکه اصلا تصمیمی برای ازدواج داریم یا نه صحبت کردیم. من دلایلم برای تمایل به تجرد مشخص بود اما اون نخواست دلایلم رو بشنوه و منم نگفتم، اونم بر عکس قبلا که احساس میکنم دوست داشت زودتر تکلیف زندگیش مشخص شه و تمایلی به ادامه تجرد نداشت، حالا دیگه همچین رغبتی هم برای ازدواج نداره... من فکر میکنم مهمترین دلیلش مسائل مالی باشه
هنوز هر بار میره خونهی نصفه نیمهش رو میبینه برام عکس میفرسته و نظر میپرسه، خیلی بامزهست و خوشم اومده از این قضیه پیشخرید خونه ولی خب عملا مهندس ساختمون هیچ اجازهی دخالت نمیده و این خیلی بده
احتمالا تا بهمن خونه رو بهش تحویل میدن
امشب درحالیکه لم داده بودم روی مبل به این فکر کردم که هیچوقت به پسر گفتم دوسش دارم؟ و آیا اون تا حالا اینو بهم گفته؟(منظورم دقیقا جملهی دوستت دارم و عاشقتم هست) خدا پدر سرچ رو بیامرزه، عبارات فوق رو سرچ کردم و متاسفانه یا خوشبختانه جواب منفی بود. وقتی دیدم نتیجهای نداشته سرچم یه غصهی بزرگ توی دلم نشست، با اینکه همیشه خودم خواسته بودم این رابطه درگیر احساس نشه و سالم بمونه...
اگر شکایت کنم از کمبود محبت کلامی، با اطمینان میتونم بگم بعدش هرچیز محبتآمیزی بگه بهم نمیچسبه و دیگه ارزشش رو برام از دست میده، اینکه احساس کنم چون من ازش خواستم داره کاری رو برام انجام میده کلا جریان رو برام ابلهانه و بیارزش میکنه... از طرفی خب این یه رابطهی دو طرفهست، منم تو کلامم محبت نیست و از این بابت نمیتونم بهش خیلی هم ایراد بگیرم.
شاید شما از اون زوج هایی باشید که تو رفتار نشون میدن علاقشون و هیچ وقت کلامی نمیگن دوستت دارم. میگم شاید چون هنوز اول راهید ، شاید وقتی واقعا قصد ازدواج داشته باشید بگید .
وقت نیست الان..سر فرصت میام برات می گم
دلم برات یه ذره شده
پس منم احتمالا اعتقاد دارم و خودم خبر ندارم
آره من که اینجوری فکر میکنم
چقدر جالب! و البته عجیب.
منم یه همچین آدمی هستم. اما یه لحظه که فک کردم دیدم بلخره یه جایی آدم منتظره که یه چیزی بشنوه. باز حالا من اصلا شنیدن دوست دارم رو دوست ندارما. ولی نمیدونم. واسه همین میگم عجیبه!
بیا، همینهها
حالا که فکر میکنم میبینم اعتقاد داشتم و خودم نمیدونستم
منم یادمه حتی یه بار با پسر حرف میزدم گفتم به این ابراز علاقههای کلامی اصلا اعتقادی ندارم
شما دونفرمن یاد سینمایی «بمب یک عاشقانه» میندازین، منم شدم مثل اون معلم ورزشه.. هی میخونم میگم تو دلم بابا برین جلو دیگه، بابا حرف بزنید ، دوسش داری خو بگو .. خب قضیه احساسی بشه، چی میشه مگه
احساس شرمندگی بهم دست داد
سخته خب، کمکم جلو میریم دیگه... 
یکی از شباهتامون همین یواش بودنمونه
مگی جونم خوب بعضی آدما ذاتشون سایلنته و زیاد احساساتشون رو ابراز نمی کنن.البته تو میتونی توی برخوردش با دوستاش و یا خانوادش ببینی.مثلا وقتی پیشته و باهاشون تلفنی حرف میزنه آیا احساس خرج میکنه براشون ؟؟؟از چه لحن و جملاتی استفاده میکنه!
درست میگی پریمهربون
، آخه من که سایلنتم نیستمم حتی بهش ابراز علاقه نمیکنم...
ولی خیلی هوای همهی آدمای دور و برشو داره
نه احساسی براشون خرج نمیکنه
خیلی زیاد
چقد قشنگ بود این پستت
واقعا؟
کجاش آخه...
ممنون واقعا که هستین