بهم قول داده یه روز از همین روزا که کارم کمتر بود و تونستم ۵صبح بیدار شم، بریم دریا...آخه من تماشای دریا رو خیلی دوس دارم.
+ اخیرا هرجا رو میگم که دوس دارم برم بهم پیشنهاد میده، مثلا دیشب حدود۲ شب بهش گفتم دلم دریا میخواد و بهم گفت ۶ بیدارت کنم بریم؟(ساعت ۸:۳۰ میره سر کار و منم نهایتا ۹ باید کارگاه میبودم)
+ امروز حالم خوب نبود و خوابالودگی رو بهونه کردم و نرفتم. شاید فردا بتونم بیدار شم...
+ تو این روزای بدحالیم سعی میکنم خوبیهاشو بیشتر ببینم، البته بزرگشون نمیکنم فقط سعی میکنم ببینم و بنویسم.