بارون بیوقفه میباره، مهمون عزیزم از انزلی اومده و دو روزی پیشمونه... اومدیم تو اتاق راضی خوابیدیم. سه تایی... چون اتاق خواهرم ۲تا تخت داره:)
آخ چقدر مهمونی که بیاد و شب بمونه خوبه آخه
هفتهی دیگه ایران رو به مقصد هامبورگ ترک میکنه و میدونم خیلی زیاد دلم براش تنگ میشه
+ ناهار شکمالملوک بودیم و بعدشم شیرینی از سهیل گرفتیم جهت وداع دختره با شیرینی رشتی
+ خدایا لطفا روزای خوبمونو زیاد و زیادتر کن
Fek kardam daree mohajerat mikonei dokhtar
نه
چه تیتر بدی زدم خدایی
تیتر رو خوندم چند لحظه نفسم گرفت بعد متن رو خوندم اخیشش شدم
مگهاااااان
منو یادته؟
دلم واست تنگ شده بود...
وای زیزیگولووووو