یک متن زیبا این وقت شب برام فرستاده، میدونم الان وقت بیداریش نیست، اما سعی میکنم دلشوره نگیرم...
میخونم، به وسطهاش که میرسم قلبم میگیره، نوشته بابای شهیدم رفت مگهان...
آخ خدا، زینبم، زینب خیلی قشنگم داغ دار شد:(((
+ نمیتونم بگم چقدر اشک ریختم تو همین چند دقیقه ونمیتونم بگم چقدر درد داره قلبم