امسال با هر مرگ یکبار دیگه حامد رو خاک کردم، یکبار دیگه همه ی اون روزها برام تکرار شد و خدا هم کم نذاشت، هفته ای یکی دو تا مرگ جلوی چشمم آورد تا درد رو بیشتر احساس کنم، جالبه هیچ کدوم اینا باعث نشد کمتر گناه کنم.
سه روز پیش استادم یهو یه تیکه از یه شعری رو خوند و پرسید چرا این اومده توی ذهنم؟ شاعرش کیه؟ گفتم بابا این مال مدار صفر درجه س دیگه، فلانی شاعرشه...
حالا فلانی هم بین ما نیست، به همین راحتی
و من دارم فکر می کنم ما ها تا کی زنده ایم؟ واقعا تا کی؟
+ پارسال عید کتابشونو هدیه گرفتم.
چرا یهویی ساکت میشید آخه :( یه پستی حرفی خبری ... غرغری حتی!!
امیدوارم سال جدید، جبرانِ همهی سختیهای نود و پنج باشه ...
مگی کجایی پس؟
عیدت مبارک پیشاپیش.
شاد باشی...
اصلا باورم نمیشه، دیشب کلی براشون فاتحه و صلوات فرستادم، و هزار بار این ترانه رو با خوانش خودشون گوش کردم، جزو کسانی هستن که اصلا شعر بد نخوندم ازشون.
دیگه انقدر از تلخی و ناباورانه بودن این اتفاقا گفتیم که واقعا دیگه حرفی برای گفتن نیست!
با شعری که برای علی معلم(در اصل ولی مال خودش بود) نوشته بود به نظرم تراژیک ترین مرگ امسال بود.
وقتی تو اینستا به تارخ پستش نگاه میکردم که نوشته بود یک روز پیش فقط میفهمیدم چه مسخره ست زندگی یک روز داری عادی زندگی میکنی و مثه همه اینستاگردی میکنی و فردااش به همین راحتی نیستی!همین قدر ساده و مسخره!
یک آن شد این عاشق شدن/ دنیا همان یک لحظه بود/آن دم ک چشمانت مرا/از عمق چشمانم ربود.... عاشق این شعرم...بارها تیتراژ مدار رو گوش کردم و غرق شدم تو آهنگ و مست شدم از حس و حال بی نظیری ک توشه...
ب قول خودشون این سال پر مسافر کبیسه هم هست! خدایش بیامرزد:(
سال 96 سال هتری خواهد بود...قطعا..
سال گندی بود
:((
روحش شاد...