من امروز از حرف کسی ناراحت شدم و گریه کردم حتی، اما به روش نیاوردم و به روم نیاوردم و خوشحال مکالمه رو پایان دادم.
نمی دونم روشم درسته یا نه، ولی میدونم حق داشتم ناراحت شم و شاید هر کس دیگه ای هم بود میشد. دوست دارم بدونم واقعا بهتره ناراحتی هامونو به هم بگیم؟ یا نگیم و کم کم فراموش کنیم اون مساله ی ناراحت کننده رو؟
من همه حرفهایی که ناراحتم میکرذ رو ذایورت میکردم و ب راحتی فراموش . از بعد مزدوج شدن هم همون منوال بود با همه ، اماااااا اما ی دفه نشستم ناراحتیامو گفتم ب همسر، اصلااااا برام راحت نبود گفتن ناراحتیهام... اما ب طرز عجیب و ناباورانه ای دیدم که چقدررررررر راحتترم ! منی که خودمو استاد دایورت و بیخیالی طی کرذن میدونستم ب حدی راحتترم که منتظر پنجشنبه عصرام که بشینیم تخلیه کنیم . اسمشم جلسه تخلیه اس
سعی کن بگی
دوشت سبک میشه
فکرت رها میشه
روحت پرواز میکنه
چه جالب...
آخه همسر یا خواهر و نزدیکا فرق داره، منم میگم بهشون
ولی دوست نه، مخصوصا دوستای یه کمی دورتر...
مگی ازت عاجزانه خواهش می کنم هیچ وقت ناراحتی هات رو تو خودت نریز .... اینو منی میگم که دو دهه وقتی از دست کسی ناراحت میشدم به روش و به روم نمی اوردم و شب های زیادی از ناراحتی تو تنهایی زجه زدم .... میدونی اخرش چی شد ؟ یک ماه تمام یه روانی به تمام معنا شدم اونم ۲۴ ساعته ... اشک هام هیچ ساعتی از شبانه روز بند نمیومد ... قدرت تکلمم رو از دست داده بودم فقط از عصبانیت اون یه ماه می لرزیدم .... خیلی سخت به حالت نرمال برگشتم و در واقع فکر نمی کردم دیگه هیچ وقت مثل ادمیزاد شم از بس اون روزا حالم بد بود .... کم نبود من سال ها ناراحتی هام رو قورت داده بودم و یهو سر باز کرده بود
الان از دست هر کس ناراحت شم همون موقع به روش میارم و سعی می کنم در کمال احترام (گاهی هم شاید بی احترامی!!) حرفم رو هر چند مختصر بزنم ....
واقعا من اون روزای روانی شدنم به همین فکر می کردم که مردم ذهن خون ندارن بفهمن یه جملهرشون چقدر منو می سوزونه و تا چند شب بابتش یواشکی اشک میریزم .... حسمم از اون زمان که حرفمو میزنم نسبت به خودم و ادم ها خیلی بهتر شده
مگی جانم نبینیم غمگینی.
من خودم ناراحتیامو میگم بهشون البته قبلا اینطوری نبودم و اینقد خودمو آزار میدادم و بهم میریختم که عصبی میشدم دیگه. اما یه مدته دارم تمرین میکنم و میگم ناراحتیامو اینقد خوب بوده نتیجه ش و بازخوردش که باورم نمیشه و همه ش خودمو سرزنش میکنم چرا زودتر این تصمیمو نگرفتم.البته طرز بیان و گفتن و حالتش و شخص مقابلت خیلی مهمه.شاید با نگفتنشون فراموش بشن اما امکان تکرارشون بازم هست !!!
والا من میگفتم پیشتر... ولی بعد متوجه شدم خیلی وقتها نگفتنش بهتره انگار، دلیل دارم که میگما
چون آدما اصولا اهل کش دادن مسائل هستن به نوعی
آدم اگر کم شعور باشه باز تکرار میکنه و اگه نه با همون یه ریزه دوریت میفهمه و اون رفتارش رو تکرار نمیکنه به نظرم
تولدت پیشاپیش یا پساپس مبارک مگی جون
میتونی فراموش کنی؟ یا فقط خفهاش میکنی زیر خاکستر؟ و هر چندوقت یه بار اذیتت میکنه.
من نظرم اینه که بگی به طرف مقابل. البته اگه آدم فهمییده
ای باشه و بفهمه که داری تلاش میکنی کار درست رو انجام میدی و داری بهش فرصت میدی!
فراموش؟ نمیدونم...
در کل اون شخص برام میره در دسته ی کم شعورها، اون آدم قطعا قصدش ناراحت کردنم نبوده ولی گویا شعورش در همون حده دیگه...
وای مگی.من بارها شده از حرف یا رفتار کسی ناراحت شدم ولی همون موقع جوری رفتار کردم که طرف هیچی از ناراحتی من نفهمیده
نمیدونم این کار درسته یا اینکه همون موقع بگیم و نشون بدیم که ناراحت شدیم.من هیچی نمیگم و بعد چندروز فراموش میکنم...
من قبلا اینجوری نبودم، الان با اطرافیانم اینطوری شدم، اطرافیان که میگم خانواده منظورم نیست البته...
مگی
یه پُست مینویسم حتتتما درباره این حرفت
اما همینقدر بهت بگم که عمیقا درکت میکنم و قاطعانه بهت میگم
اگر نمیتونی وقتی بی مهری میبینی، بی توجه از کنارش رد شی، حتتتما نشون بده ناراحتیتو
منتظرما...
بنویس:*
بنظرم بهتره بگیم ولی باید قبلش بفهمیم چقدر اون شخص مقابل میتونه درک کنه و خودشم بخاطر کارش ناراحت نشه !!
مثلا الان من ازت ناراحت باشم باید بدونم اگر ناراحتیمو ابراز کنم تو چه شکلی میشی ؟! چقدر میتونی تحمل کنی ؟
+
الان حالت خوبه ؟
چشمات گریون نبینیم.
10بهمن ه دو روز دیگه تولدت ه اونوقت گریه میکنی که چی ؟؟؟؟
گریه نکن نازی جونم :***