دوست ندارم وقتی خودش نیست در اتاقش باشم، به همین دلیل کنار در اتاقش نشستم روی صندلی انتظار و کتابم را می خوانم، کیف و وسایلم داخل اتاق است، می آید میگوید یک الهی شکر بگو، و بعد خودش بلند می گوید الهی شکررر الهی شکر
خبر آمد خبری در راه است و می رود توی اتاق و پرونده ای که در دست دارد را پرت می کند روی میز و چشم هایش را می بندد. احتمالا غرق رویا شده از این اتفاق(!) که فقط یک قول ابلهانه ست و نه چیزی بیش از آن و پیشتر هم قولی داده اند و پس گرفته اند.
با خودم فکر می کنم چقدر ذوق این اتفاق را دارد، برای این مرد گنده کمی عجیب نیست؟! این همه ذوق دقیقا برای چیست و سعی می کنم یاد بگیرم... کیف می کنم از دیدن انرژیش، خدا حفظش کند برای خانواده اش و برای خانواده ی دانشگاهی اش :)
میگه با بیمارستان هم هماهنگ کردم، با خودم فکر می کنم ما کجای کاریم و اون کجای کار... ما هنوز یک قدمم پیش نرفتیم و من از خودم بسیار ناراضیم و اون...... خدایا مددی، به صاحب عزیز این ماهت قسم مددی
هرکه دارد هوس کرب و بلا بسم الله
امسال تک و تنها ،لای جمعیت، به طواف عشق، هروله بین صفا و مروه حسین وعباس
هلال کن قد حرفای بی ربطم که فقط می خواستن بیان بیرون و هیچی دیگه
حلال می کنم آقا... التماس دعا، من رو زیاد یاد بیارید اونجا، شاید هرگز طلبیده نشم و شاید هرگز اونقدری خوب نباشم که لای جمعیت و حتی به عنوان سیاهی لشکر عازم شم. پس خیلی خیلی دعام کنید.
سلام مگ عزیز
همه چی عالیه . الهی شکر
منتظر اتفاقهای خوب درسی و کاری هستیم دختر رشتی
سلام عزیز دلم
چقدر خوشحالم که خوش می گذره
خانوم اگر بیکار شدی و حوصله ت اینجا سر رفت بگو در خدمت باشم؛) :*
موفق میییشییییی
میترکووونی
اونوقت همگی میایم رشت کیک میخوووریم
انشالله میم عزیزم :)
اگر بشم دیگه؛)