من خوب بودم، همه چی خوب بود تا وقتی صدای اذان رو شنیدم...
برای چوپان نوشتم یادش باشه صدقه بده و یهو بغضم ترکید، من اصلا بغضی نداشتم و این روزها الحمدلله همش خستگی کار بود و روحم شاداب... اونقدر گوله گوله اشک ریختم که گردن و یقه م خیس شد. خدای بزرگم می دونی چقدر از دنیات می ترسم نه؟
#دلتنگی