بعد مدتها که من کمی بهتر بودم نشستیم هونصد ساعت با چوپان حرف زدیم و چرت و پرت گفتیم. از بد روزگار اون پیش از من خواب رفته و من حالا نشستم به انتظار که بیدار شه، وقتی هم اون پاشه من خوابم و احتمالا املت دو نفره ی فردامونم کنسله!
تف به این زندگی، من املتمووو می خوااام:دی
مگی هونصد ینی چند؟
هی میخوام بپرسم ازت
هونصد خیلی زیاده:دی
؟
بین پونصد و هشصده=))) متوجهی که
:)))))) بیا بهت خودم املت دبش میدددم
تا اونجا بیام؟ آآآه
من تا سوپر محل حال ندارم برم کنسرو لوبیا بخرم برای خودم سر صبحی خواهر جان