مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

در فراق املت

بعد مدتها که من کمی بهتر بودم نشستیم هونصد ساعت با چوپان حرف زدیم و چرت و پرت گفتیم. از بد روزگار اون پیش از من خواب رفته و من حالا نشستم به انتظار که بیدار شه، وقتی هم اون پاشه من خوابم و احتمالا املت دو نفره ی فردامونم کنسله!

تف به این زندگی، من املتمووو می خوااام:دی

نظرات 2 + ارسال نظر

مگی هونصد ینی چند؟
هی میخوام بپرسم ازت

هونصد خیلی زیاده:دی
بین پونصد و هشصده=))) متوجهی که ؟

:)))))) بیا بهت خودم املت دبش میدددم

تا اونجا بیام؟ آآآه
من تا سوپر محل حال ندارم برم کنسرو لوبیا بخرم برای خودم سر صبحی خواهر جان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد