مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

بی خوابی همیشگی

از بی تابی و کلافگی خواب به چشمم نمیاد، تو این شبای بی خوابی یهو به این فکر کردم که سالها پیش مثلا 7سال پیش گاهی از فرط ذوق و هیجان زیاد خوابم نمی برد، حالا از غم زیاد و تنهایی و بی تابی...


دیگه فکر نکنم هرگز از سر ذوق خواب از چشمم بپره، هیچ وقت...

نظرات 4 + ارسال نظر
سپیده 1395/06/01 ساعت 14:34

متاسفم امیدوارم خدا نظر خاصشو به ما بندازه ، زجر آورتر از همه اینا اینکه مقصر این مصیبتا کسی دیگه ای ، خدایا صبر بیشتر لطفا

آمین آمین آمین...:)

مهناز مامان رایان 1395/06/01 ساعت 09:27

عزیز دلم
مگی جانم
توکلت به خدا باشه
همه چیز درست میشه ان شا الله

توکلم به خدا نبود کی خودکشی کرده بودم عزیزم...
خیلی وقت پیش واقعا

سپیده 1395/06/01 ساعت 09:19

وای بیخوابی چقدر بده اونم وقتی یه مصیبت داشته باشی تو تمام این شب بیداریها فقط زار میزنم و از خدا کمک میخوام چون از دست کسی کاری برنمیاد الا خودش ،من آدم سختی کشیده ای نیستم چه جوری طاقت بیارم؟

وحشتناکه، عزیزم فکر می کنی من خیلی سختی کشیده ام:)؟
من از وقتی رانندگی یاد گرفتم ماشین شخصی)(اشتراکی با خواهرم)داشتم، از اول سوار ماشین دنده اتومات شدم و از اول فرشی که تو خونه مون بود فرش درس حسابی بود، ولی می تونم قسم بخورم خدا وقتی می خواد اینا رو از آدم بگیره توانشو به آدم میده... قطعا سخته، من درست زمانی چیزهای مهم زندگیمو دارم از دست میدم که قرار بود به یکی از آرزوهای بزرگم برسم. خیلی بد زمانی بود، و دیگه آرزومم محقق نمیشه حتی...
عزیزمو از دست دادم، بدهیاشم به ارث بردم. می بینی چه وحشتناک و ترسناکه؟
اما حس می کنم خدا طاقت داده بهم تا همینجاشم دست به خودکشی نزدم، آدمای تو شرایط ما خیلی وقتا خودشونو راحت می کنن

- 1395/06/01 ساعت 07:27

همه چی حل میشه. نگران نباش. خودتو با درس و دانشگاه مشغول کن، از پا درمیای. با غصه که اون مرحوم زنده نمیشه.

انشالله...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد