مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

این داستان: مگی چرت و پرت گو

اینکه پسر عمه م چه اشتباه بزرگی کرده بود(ندونسته، خطا کرده بود) مهم نیست. مهم اینه بابا دو هفته ست مدام درگیر کارهای دارایی بود و هست، نمی دونم واقعا روزنه ی امیدی هست یا نه... یا واقعا دوباره مثل قبل زمین خوردیم، دوباره قسط های دیگری رو باید بدیم. اما دلم آروم تر از پیشه... احساس می کنم روزها قراره کمی مهربون تر بگذرن، آمین. خدایا لطفا مثل سری پیش نشه، که سورپرایزم کنی با اتفاقی که تو دامنمون گذاشتی...


فردا کمی تا قسمتی از سرنوشت ما مشخص میشه و من نمی دونم حقیقتا چه چیزی خیر هست. به تمامی عزیزاش قسمش دادم این بار خیرمونو خوب بنویسه، خیرمون مرگ، درموندگی، ورشکستگی نباشه دیگه... ای کاش بشنوه


از نی نی بگم، منو خیلی خوب می شناسه و با صدای من موهاشو می کشه!!! چون علاقه ی عجیبی به زلف پریشونم داره و متاسفانه درکی از حجاب نداره و جلوی حضار آقا که عمری حجاب داشتم شالمو از سرم می کشه و پرتش می کنه یه وری و ذوق می کنه... اونقدر سرعتش بالاست که حتی فرصت سنگر گرفتنم بهم نمیده!


این روزای عزاداری من با حجاب کامل و سفت و سخت می نشستم، یه روز یه سری مهمونا رفتن و منم لباسامو عوض کردم و آماده ی خواب شدم. بعد یادم افتاد شوور عمه کوچیکم هست مانتومو تنم کردم و شالمو یادم رفت!!! نشستم باهاش حرف زدم، گفتم اینا رو فردا بخرین، منم گل سفارش دادم خودش می فرسته و فلان...

یهو شوهر عمه م با خجالت گفت مگی شالت کو؟! =)))))) 

القصه، ما بعد این همه سال محجبه بودن یهو کشف حجاب کردیم! بعد من هیچ وقت نمی شه نمازمو نخونم و یادم بره، از بچگی می خوندم و اصلا ترک نماز برام معنی نداره یا حتی فراموش کردنش... اردو باشم، سفر باشم و در راه نمازم به راهه... بعد شما ببینید من چقدر از خود بی خود بودم این روزا که نماز ظهر و عصرمو نخوندم و قضاش کردم!!! شب وقت خواب یادم افتاد که من احتمالا نماز نخوندم یا اگرم خوندم که نمازم الکی بوده چون هیچ تصویری از نماز خوندنم تو ذهنم نبود. بعد از تک تک آدما پرسیدم من ممکنه نمازم قضا شده باشه؟ همه گفتن آره خیلی هم طبیعیه:| 


راستی تو این مراسم ها فهمیدیم یکی از دخترای مطلقه ی خانواده داره شوور می کنه به سلامتی... اینا سه تا دختر بودن که هر سه جدا شده بودن و الان دوتاشون مزدوج شدن و یکی مونده بود که اونم گویا همین هفته ها قرار بله برونش بود، ایشالا خوشبخت شن، ملت دل شیر دارن دل شیییر


راستی ما هر روز وقت نماز صبح گریه مون می گیره یه دور، چون پسر عمه عادت داشت بعد نماز صبحونه بخوره..... وقتی من اینقدر اذیتم، واقعا خواهر طفلیش چی داره می کشه؟ امروز برای اولین بار بعد این اتفاق سه تایی رفتیم بیرون خرید، خرید برای چهلم البته........ من باز لباس مشکی نصیبم نشد و احتمالا با لباس سرمه ایم برم.


وای وای وای، از دوستای پسر عمه نگفتم براتون... روزی که اومدن ما دو بسته حلوا درست کردیم بردیم دادیم به عمه و اومدیم برای انجام یه سری کارها... پنج شنبه بود و گفتن ما عصر میایم و شب بر می گردیم. وقتی کارمون تموم شد همه هنوز خونه ی عمه م بودن ما هم رفتیم بهشون پیوستیم و از اون ور رفتیم دیدن حامد و خاکش... دوستاش شروع کردن به مرثیه خونه و سینه زنی و یکیشونم یه دوربین حرفه ای داشت و چیلیک چیلیک از ملت عکس می گرفت، یه جا من داشتم پر پر می زدم از گریه که دیدم یه لنز تو تخم چشامه و واقعا نزدیک بود باهاش دست به یقه شم، حالا خودشم داشت از گریه هلاک می شدا... ولی اصرار به عکاسی داشت طفلی، آخرشم گفت عکسا رو می فرستم براتون یه سری عکس و فیلمم از حامد داریم که پست می کنیم براتون یا چهلم میاریم. از ته دل می خواستم بهش بگم نیار برادر من، چه عکسی چه فیلمی؟ جانی بهمون نمونده که بخوایم خاطرات مرور کنیم. ولی دوستاش به شدت معتقد و آرام بودن، از ته ته دلشون اشک می ریختن و خاطرات کربلا رفتن امسالشونو تعریف می کردن، پسر عمه ی بلای من خیلی جاهای دنیا رو گشته بود، جاهای زیارتی رو هم... کربلا مونده بود که چند ماه قبل پایان زندگیش رفت، خوشبحالش :) 


وای وای وای، یادم باشه فردا از نی نی عکس بگیرم و اینجا رو منور به نورش کنم:دی دلتون نخواد اینقدر این بچه عروسکه، اینقدر برفیه، اینقدر مهربونه... وقتی می بوسیش چشاشو مست و خمار می کنه!!!!!! بچه اینجوری ندیده بودم من به عمرم! آخه بچه عاشق بوسیده شدن باشه اینقدر؟ رسما دلش ضعف میره وقتی ریز ریز و زیاد می بوسیش... 


اینم بگم و برم، برای بابام خیلی خیلی دعا کنید. سپاسگزارم :) 

نظرات 1 + ارسال نظر
اذر 1395/06/01 ساعت 12:52 http://azar1394.blogfa.com

پس شالت کو؟
چه نیازیه از عزاداری و گریه زاری دیگرون عکس گرفته بشه

چمیدونم والا...
طفلی انگار مجبورش کرده بودن، چون می نشست گریه می کرد یهو شور حسینی می گرفتش و پا میشد دوباره به عکاسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد