مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

فشار کارای دانشگاه کمر شکنه ولی ما همچنان مقاومت می کنیم و برنامه های مفرح می ریزیم برای تحمل وضع موجود:دی

از اونجایی که تهرانیهای وبلاگم خیلی زیادن(بگید هزار ماشالا) و خیلی زیاد هم با محبتن، مجبورم اعلام کنم که سفر پیش رو تهران و نیست. اه:دی 

بعد من خیلیا رو دوس دارم ببینم، آخرشم میام تهران و هیییچ کی رو نمیبینم احتمالا، ایش :دی

و اینقدر شماها خوب و باحالید که دلم خواسته خیلی زود برنامه ی سفر به تهران حتی چند ساعته بچینم، نیاز به خرید چند تا کتاب دارم که خب باید بیام ولی کی؟ نمی دونم... از یه وری بابا یک ماه مرخصی گرفته و تهران نمیره. وگرنه می دادم اوشون بخرن، خلاصه اینجوری دیگه

آقا من تا پیش از اومدنهای متعدد به تهرانم در سال 94 و 5(خدایی 5 6بار تهران رفتما)همیشه ذهنیتم این بود که ترجیح میدم با شهرستانیها دوست باشم و فیلان، حالا دلایل خاصی برای خودم داشتم. بعد الان نگاه می کنم می بینم این دوستای خیلی خوبم توشون اصیل های تهرانی هم هست و تهران نشینها هم هستن و به نظرم دلیلم بلیهانه بوده و واسه خودم متاسفم، شمام واسم متاسف باشید حتی


+ خب شماها چه خبر؟ زندگی گشنگه؟! سینما رفتین ماه رمضونی؟ اگه بله چی دیدین؟ پسندیدین؟ عبادت کردین؟ من نکردم هیچی و خیلی غمگین و نادمم:دی 


نظرات 4 + ارسال نظر

شما هم یاد امامزاده افتادید؟! چه جالب خدا رو چه دیدید شاید توی حرم بدون اینکه هم رو ببینیم از نزدیکی هم رد بشیم
"مشهدی تهرانی هم که شمایید گویا"
بله، گویا فعلا هستم ولی شما به امام رضا بگید اون قسمت تهرانیش رو بردارن

بله یادش افتادم. چون اتفاق عجیب ناک و جالب ناکی بود.
انشالله اصلا انشالله تو شهرستان هامون اونقدررر کارهای خوب باشه که کسی به اجبار از شهرش خارج نشه :) تهرانم خلوت تر شه و همه چیز به سامون تر

تهران دوست زیاد دارید، مشهد چی؟!
دوست تهرانی-مشهدی دارید؟!
تصادفا هردو مشهدیم، مثل اون تصادف توی امامزاده صالح
اگه کاری باری دارید بگیدا، بی تعارف

هی وای... قبل اینکه اینو بخونم جواب کامنت دیگه رو دادم. هردو یاد جریان امام زاده صالح افتادیم.
زیاد دعام کنید آقا...زیاد محتاجم به دعا
دوستم عروس مشهده، شوهرشم اینجاست و فردا با اوناییم. مشهدی رشتی؛) مشهدی تهرانی هم که شمایید گویا

نانا 1395/04/13 ساعت 09:41

من شب قدر سومی رفتم سینما... ایستاده در غبار دیدم.... اینقدر گریه کردم که حد نداشت.... توی آسانسور سینما بعد اتمام فیلم هم... تمام روز بعد هم.... اما این فیلم واسه بعضیا خیلی غمناک نبود... اما واسه من خیلی... اگه فیلمو دیدی بعدش با هم بحث می کنم

ایستاده در غبار... آم
اصلا نمی دونم این ماه اخیر چه فیلمایی رو پرده بوده تو رشت، ماه رمضون بی سینما اصن ماه رمضون نیست!
امروز طلسم می شکنم:دی

به قول رادیو چهرازی؛ زندگی هنوز خوشگلیاشو داره...

بعله واقعا داره ها ^-^

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد