مهمان دارم، یک مهمان سید که نیامده دلم را با خودش برده ،خدایا به برکت حضورش دلم را روشن کن...مهمانم در هتل و من در خانه کنار هم خواهیم بود. هیجان انگیز است، چقدر دوست داشتم هیجاناتم را شرح دهم، حیف که بعضی احساسات در قالب واژه ها نمی گنجند. چالش جالبیست برایم، یک بار تمام این اتفاقات را دوره کرده بودم پیشتر، در تصورم مهمانم کس دیگری بود... حالا واقعی شدن این اتفاق دارد قند در دلم آب می کند، می توانم یک بار دیگر صحنه های دوست داشتنیم را به شکل واقعی ببینم. حالا دیگر رویا نیست...
یکی دو ماه پیش بود که از خدا خواسته بودم یک اتفاق ساده را، یک آرزوی کوچک بعد از افتادن مژه ام، همان لحظه که برادرک نگاهش را ازم دزدید و مگی مگی گویان از من خواست تا حدس بزنم مژه از کدام چشمم افتاده؟ حدسم درست از آب در آمد، خنده ام گرفت. گفتم پسر آرزویم برآورده شدنی نیست، اما خیالی نیست ما امیدواریم، پرسید آرزویت چه بوده و گفتم یک آرزوی کودکانه که خیلی یواشکیست. حالا خدا آرزویم را برآورده کرده... البته در قالبی دیگر:) خدای من مهربان است، به قول چاووشی که می خواند "حلوای قند است" اصلا
چشم هامو می بندم و آینده رو مرور می کنم، اونجوری که دلم می خواد و باور کرده بودم که هرگز نمیشه... داره باورم میشه که اگر بخوام ازش میشه، باید قدم های بزرگی بردارم، خب حرفی نیست دندم نرم بر میدارم. گرچه می دونم سخته... شاید خیلی سخت تر از تصورم باشه و شاید خیلی تنها باشم تو این مسیر و شاید حتی هرگز به مقصد نرسم، اما اینطوری برای یک بار هم که شده حسرت نشدنش به دلم نمی مونه و می دونم که تلاشم رو کردم. برای منی که خیلی به ندرت و کم خواسته داشتم این فرصت غنیمته، باید برای معدود خواسته هام قدم بردارم شاید در این راه روحم کمی به تعالی نزدیک تر شه. شاید کمی رشد کنم و شاید حتی به خواسته ی قلبیم برسم.
قول دادم بهت که خجالت نکشم از خدا، و انگار کم کم خجالتم داره می ریزه :)
مگهان بانو ، امشب میون دعاهات منو فراموش نکن...
دعا کردمت دزدمونای عزیز
مگی هنوز با حبیب خدا داری خوش میگذرونی؟:) نیستی..
آره به مولا...
با همیم و کمتر میشه اینجا باشم.
سلام مگی
خوب واسه ما هم بگو خونگی چ کاربدری داره
سلام دوستم
آم، خب... توضیحش سخته، بعدم اینکه گنجینه لغاتش رو شاید نخواد شرح بدم اینجا
من فعلا آرزوهام صف کشیدن منتظر برورده شدنن
خوشحالم آرزوت برآورده شده
شاد باشی همیشه :)
:)
آنچنان هم بر آورده نشد، فقط من به شکل کوچکترش قانع شدم.
مگی میشه در مورد غسل صبر بیشتر توضیح بدی؟
چطوریه و ...
ممنون میشم عزیزم
هیچ طور خاصی نیست، عین همه غسل هاست فقط نیتش فرق داره:)
مگی؟
ماهی سایتش رو برای همه رمزی کرده یا به خواننده های روشنش فقط رمز داده؟
برای همه عزیزم، مایل نیست دیگه کسی بخوندش:(
می دونی از این پست چه حسی بهم دست داد؟
ممکنه اصلا و ابدا ربطی نداشته باشه به پستت اما این حس رو بهم اقپلقا کرد که خدا داره میاد سمتت، همونجوری که عاشق سمت معشوقش
خیلی دیدت قشنگ بود عزیزم...
دیدن مهمون خوب و کنارش بودن کم از دیدار با بزرگی خدا نداره... *_*
این خیلی خوبه..
خییییلی...
امیدوارم اونی بشه که دلم می خواد:)
خوشبخت باشی عزیز دلم
بسیار دلم روشنه خانوم کوچولو برای اینده ت
همین که قصد داری قدم برداری نیمی از راه طی کردی می بوسمت
ممنونم دوست خشنودم *_*
خوشحالم به خاطر خوشحالیت
به خاطر تصمیمت واسه برداشتن قدمهای بزرگ
ممنونم شیما
هنوز که هیچ قدمی برنداشتم، اما همین که قصد کردم بردارم خودش برام غول بود...من مثل شماها جسارت ندارم:(
خداوند خیلی مهربونه
بدجوری هوای بنده هاش را داره
مراقب آرزوهای قشنگت باش
ممنونم... چشم تیلوی خوبم
برای تو نیز بهترینهاشو می خوام