اینجور موقع ها خدا نشسته آرزو بر آورده می کنه، آرایشگر خودم آمریکاست. آرایشگاهی که همیشه سرش خلوته و کارشم خوبه، فقط بیخودی گرون می گیره گفت نیستم امروز و فردا، اون یکی آرایشگاه گفت ساعت 9.5 شب بیا... درست وقت افطار
اینه که من دست زیر چونه نشستم و به برآورده شدن آرزوم فکر می کنم. فک کنم بد دعا کردم، خب خدا جونم ببین، من نمی خواستم جلوی آرایشگاه رفتنم گرفته شه که، توسط چه کسیش برام مهم بود، خب؟ آم... :( آیکون آه کشیدن و خجالت کشیدن...
برای خودم: وقتی اومدم پستم رو بخونم از نو، متوجه شدم ساعتی که تو عنوان نوشتم تمام رقم هاش ربط به دلتنگی پستم داره، ساعت، دقیقه و ثانیه... کاملا اتفاقی بوده... کاملا