مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

دیالوگ

در زد اومد تو، گفت بهم بگو برنامه ت چیه؟ (ما تو خونمون قانونمون اینه که در اتاقها باز باشه و در اتاق منم باز بود، ولی خب کسی بی هوا وارد نمیشه)

برنامه ی زندگیت چیه؟ 

-فکر می کنم هیچ برنامه ای ندارم.

یعنی حتی نمی دونی می خوای ازدواج کنی؟ می خوای زندگی مستقلی رو شروع کنی؟ بچه داری کنی؟ هیچی نمی دونی؟ برنامه ی کلی زندگیت رو می خوام.

-نه نمی دونم. هیچی...

فکر می کنی این ندونستنهات طبیعیه؟

-نه می دونم نیست.

نمی خوای این چند ماهه بشینی و بهش فکر کنی؟ نمی خوای ببینی از دنیات چی می خوای؟

-می دونم چی می خوام، فقط خدا هیچ وقت اونی که من می خوامو برام نمی خواد، منم دیگه ازش چیزی نمی خوام. می مونم هرچی مایله بهم بده... با اصرار نمی خوام ازش

چقدر نا امیدانه مرمر، تو یاد نگرفتی که بخوای، فقط همین... باید بخوای که بشه، باید بخوای که بهت بده! تو هیچ وقت ازش نخواستی...

-تا کی بخوام بابا؟ وقتی شما سلامتید یعنی نعمتش رو تموم کرده خدام، من دیگه هیچ انتظاری ازش ندارم. هرچی خودش بهم داد راضیم... شاید خوشحال نباشم، اما راضیم...

(تو دلم فکر می کنم راس میگه، من اصلا نخواستمش از خدا)

-----

داشتم تحقیق می کردم درباره ی کاری که ممکنه بخوام انجام بدم، بهم گفت می دونی شرایطش اینطوریه؟ سختیهاشو در نظر گرفتی؟ می دونی کار بلند مدتت نمی تونه این باشه و وقتی ازدواج کنی نمی تونی ادامه ش بدی؟ می دونی یه آقا احتمالا با همچین کاری کنار نمیاد؟ 

پریدم وسط حرفش و با تاکید گفتم که من اصلا نمی خوام ازدواج کنم. 

گفت البته اینا که حرفه، یه مکثی کرد و گفت حالا دلیل خاصی هم داری برای نخواستنت؟ 

گفتم بله، فقط مایل نیستم ازش حرف بزنم.

گفت خب از بحث خارج شدیم، واقعا تو می تونی تو این شرایط کار کنی؟ 

بله، نگران نباشید اگر انتخابش کنم یعنی می تونم. 

اگر ازدواج کنی هم می تونی؟ نگو نمی کنم و جاش از خدا چیزی رو که دقیقا می خوای بخواه و بگو در اون صورت می تونی؟

مکث کردم، خیلی کوتاه فکر کردم و گفتم نه، اگر ازدواج کنم کارمو کنار میذارم.

و لبخند اون و ذهن مشوش من

-----

یهو بعد مکالمات یاد کلاس ترجمه ی اسناد میفتم، استادمون میگفت تو اسلام و خانواده های ایرانی شان خیلی اهمیت داره، اگر آقایی مدیر یه سازمانی باشه، یا کار تر و تمیزی داشته باشه و بعد بخواد یهو از کارش در بیاد و دست فروشی کنه، و دست فروشی تو خونواده ی دختر وجود نداشته باشه، دختر اجازه ی جدا شدن از اون آقا رو داره، چون شان خانوادگیش  زیر سوال رفته.

و من فکر می کنم یعنی واقعا اینقدر مساله ی شان برای ما با اهمیته؟ و برای دیگران بی اهمیت؟ و فکر می کنم اون استادمون که میگفت شان خانواده ی دختر باید حفظ شه، اگه پسرش تو شرایط سختی گیر می کرد بازم اینو میگفت؟ نمیگم دست فروشی، ولی ممکنه مجبور شه با ماشینش کار کنه مثلا... 

و واضحه که هیچ کس دلش نمی خواد از یه کار خوب در بیاد و یه کار درجه پایین رو انتخاب کنه، قطعا مجبور بوده. 

-----

دوستی نوشته بود که برعکس ظاهرت تو اصلا انسان ساده زیستی نیستی و به زندگی ساده هم علاقه ای نداری و امیدوارم خودت رو گول نزنی، کامنت خیلی مهربانانه بود، باعث شد عمیقا بهش فکر کنم. حالا براش جواب هم دارم، ولی مجبورم بهتون بگم نه به خودم دروغ میگم و نه خودم رو گول می زنم. من در حد خودم انسان ساده زیستی هستم، تو شرایط و امکاناتی که دارم هستم، هرگز دلم پر نمی زنه برای ماشینای گرون تر از چیزی که دارم. هیچ وقت آرزوی داشتن گوشی اپل و اپل واچ نداشتم، با اینکه اطرافیانم  دارن و یا چهار ساله که گوشیم رو عوض نکردم با اینکه امکان تعویضش رو داشتم، و جالبتر از اون حتی لپ تاپ شخصی هم ندارم با اینکه سایر اعضای خانواده دارن، شما نوشتی به ساعت گرون فکر می کنی و خودت رو گول میزنی که اهل تجملات نیستی، من به سوآچ200، 300هزار تومنی فکر می کنم هر کسی در شرایط خودش می تونه ساده زیست باشه یا بلند پرواز، من با شرایطی که دارم و می دونم که میشه خیلی بهتر از اینها رو داشته باشم و نمی خوام، پس واقعا تجملاتی نیستم. 

این هم کامنت دوستمون... شما هم نظرتون رو بگید، من ناراحت نمیشم. خوشحالتر میشم اگر صداقت داشته باشین:) اون قسمت که درباره ی ثروتمندتر بودن همسر از پدر نوشتن خیلی خیلی برام نامفهومه، چون مگه من از شرایط زندگی در خانه ی پدری و بی پولیش گله ای چیزی کردم؟


نظرات 32 + ارسال نظر
x 1395/04/20 ساعت 16:22 http://malakiti.blogfa.com

ساده زیستی به نظرم تعریف کلی نداره و نسبت به شرایط تعریف میشه
کسی که توانایی داره یه جنس چند میلیونی بخره بدون این که به خانواده اش فشار بیاد ولی با این حال یه جنس با قیمت زیر یک تومن انتخاب می کنه ٬ ساده زیست محسوب میشه چون میتونسته بهترش رو داشته باشه ولی نخواسته

نظر من به نظر شما نزدیک است.
نخطه سر خط:))

سلام به مگیِ عزیزه دل
منم با نظر بقیه موافقم که ساده زیستی نسبی هست
و اینکه من با این موضوع موافقم که تو نسبت به اطرافیانت ساده زیست هستی و نه نسبت به جامعه
که در کل با ساده زیستی نسبت به اطرافیان موافقم، چون تو رهبر جامعه نیستی که بخوای نسبت به پایین ترین سطح، ساده زیست باشی.
همه چیز در حده خودش خوبه و به نظرم کلاً ساده زیستی نسبت به اطرافیان بهتره، چون در غیر اینصورت در نظر اطرافیان شخص یه آدمی تصور میشه که به هیچ چیز اهمیت نمیده یا شخص خسیس تصور میشه
در ضمن اینکه شما یه ساعت یک میلیونی یا یه گوشی سه میلیونی داشته باشی که برایه پنج شش سال ازش استفاده کنی دلیله تجملاتی بودنتون نیست، اونی تجملاتی هست که رنگ گوشیش رو هربار با بند کیفش ست میکنه و ...
خلاصه ش اینکه شما نسبت به اطرافیانت ساده زیست و نسبت به خیلی ها کم توقع هستی، فقط ما در جریانه صرفه جویی هایه تو واسه رسیدن به ساعت فلان یا هزینه کردن فلان مبلغ برایه خرید کتاب نیستیم و اینکه اولویت هامون هم با هم فرق میکنه مثلا من اگه یه تومن داشته باشم میرم یه عطر و یه مانتو میخرم ولی شما میری کتاب میخری تازه یه بخشی رو هم پس انداز میکنی یا قرض میدی به کسی. پس تو در حدِ خودت ساده زیستی.
در ضمن من فهمیدم(البته از قبل میدونستما) یه آدم تجملاتی هستم یعنی واقعا هستم فقط شرایطش رو ندارم، اینو از توقعاتم میگم، ولی چون الان شرایطش رو ندارم همه فکر میکنن من ساده زیستم در حالی که اینجوری نیستم، ولی شما شرایطه خیلی بهتری میتونی داشته باشی ولی نمیخوای، ولی همه میگن فلانی که همه چیز داره دیگه چی میخواد!!
راستی اینم یادم رفت بگم که به نظره من وقتی کسی میتونه در حدِ یه زندگیه خوب امکاناتش رو فراهم کنه اصلا درست نیست که بخواد استفاده نکنه، مثله این می مونه که شما پای ِ سالم داشته باشی ولی با عصا راه بری!!
خیلی حرف زدم عزیزم، مواظبه خودت باش. بوووووووس

سلااام
وای چقدر دلتنگ این مدل کامنتهات میشه آدم ندا...
چقدر خوب بود این کامنت... بخل، نظرها متفاوته و با لحن رهبر بخوان که نظر من به نظر شما نزدیک است.
بسیار خوب نوشتی، تجملات واقعا حال آدم رو خوب می کنه گاهی متاسفانه؛)
حرفهات بسیار شیرینه، خوشبحال اطرافیانت خانوم خوشگل

من 1395/03/27 ساعت 23:23

مگهان خانوم راستش را اگر بخواهی ساده زیست نیستی. اما الان تو برهه ای از زندگیت حس کردی در حد اطرافیانت خواسته مالی نداری. حس کردی اینجوری قشنگ تری و قشنگ تره. و این بد هم نیست.

ممنونم از نظرتون :)
در کل فکر کردم به این نتیجه رسیدم که با ساده زیستی که تعریفش رو از خیلی ها شنیدم مشکل دارم و اهلش هم نیستم:)

عارفه 1395/03/27 ساعت 23:23

می دونی مگی من فکر می کنم این ربطی به ساده زیستی و تجملاتی نداره بحث اینه هر کسی دوست داره و براش لذت بخشه پولش رو صرف یه نوع چیز کنه
مثلا یکی پول رستوران و کنسرت و اینا دلش نمی اید بدهد پولش و جمع می کنه طلا و وسایل خونه و... بگیره یکی دیگه دوست داره پولش و صرف لباس کنه و لباس های زیاد می خره اما از ان ور طلا و رستوران اینا خرج نمی کنه
این دلیل نمی شود چون لباس زیاد می خره ادم تجملاتیه اون آدم پول لباس راحت می دهد اما هزار تا خرج دیگه اش رو کم می کنه
من به شدت معتقدم آدم باید پولش رو خرج چیزهایی کنه ازشون لذت می بره
مثلا برای من خرید لباس و کفش لذت بخش نیست و در حد ضرورت تهیه می کنم اما خرج تفریح کردن و ... برایم لذت بخشه

بسیار باهات موافقم دختر خوبم...
منم دقیقا توضیح دادم که مثلا پولمو خرج خیلی چیزا نمی کنم... خلاصه اینکه مهم اینه آرامش داشته باشیم تو زندگی، اسرافم نکنیم!
من علاقه ای به ساده زیستی و نشستن روی سفره ی معمولی و فلان برای همدردی با قشر ضعیف جامعه ندارم. اصلا حس می کنم هیچ کس این کارو نخواهد کرد عارفه...

اذر 1395/03/27 ساعت 23:05 http://azar1394.blogfa.com

دقت نکرده بودم .چ حساب شده
مگی
زنان کوچک یادته اسم یکی از دختراشون مگی بود

آره عزیزممم
یادته شمام *_*؟ دلم برای مگی زنان کوچک تنگ شد :)

67 1395/03/27 ساعت 18:02

مگی من می خونمت .. همیشه.... این بار چون خواسته بودی نظرمو می گم... البته بگما من قبل از ایشون هیچ وقت زندگیتو زیر ذره بین نبرده بودم اما چون پرسیده بودی منم بحث و استدلالت رو دیدم خواستم نظرمو بگم
مگی عزیز ساده زیستی اصلا نسبی نیست به نظرم ....منظورمو با یه مثال میگم... ببین تو اگه به یه نفر میگی ساده زیست اونو با شرایطش نمی سنجی با بقیه افراد جامعه می سنجی ... و اتفاقا چون با بقیه سنجیده مبشی در حالی که امکانات خوبی داری ولی استفاده نکنی این مهم و سخت میشه... مثال بارزش امام خمینی یا حضرت علی در زمان خلافت... ایشون خیلی امکانات داشتن اما در حد خیلی کم استفاده می کردن و استدلالشون هم این نبوده که من خیلی امکانات دارم حالا چون یه level کمتر از خودم دارم زندگی می کنم پس حتما ساده زیستم...

لایک و اینکه موافقم.
به این نتیجه رسیدم که ساده زیست نیستم و خیلی هم بررسی کردم و دارم به نتایج خوبی می رسم. بگذریم که اصلا دلیلی نداره همه ی انسانهای خوب ساده زیست باشن چه برسه به من که کامل هم نیستم -_-
مرسی که با دقت نظر میدین همگی

اذر 1395/03/27 ساعت 17:42 http://azar1394.blogfa.com

مگلاک خوبی؟
چرا همه ش فکرم پیشته؟

سلام عزیزم، ممنونم خیلی خوبم... شکر
ممنونم که به یادمین تو این روزای خوب

+ مگ لاگ بر وزن وب لاگ هست. Meglog یعنی مگهان وبلاگ(!) ولی اسم شخص من مگی هست، یا مگهان یا مگ

پدربزرگ 1395/03/27 ساعت 15:59

من هرگز درباره درآمد و نحوه خرج کردن دیگران اظهار نظر نمی کنم و اجازه هم نمی دم کسی درباره درآمد و خرج کردن من نظری بده! در این خشنم
پ.ن: در مرام و مکتب من کتاب خریدن و البته خوندنش کار بسیار درستیه و اصلا ولخرجی نیست، حتی اگه کتابی در کتابخانه باشه، که اغلب کتابهای مورد علاقه من در کتابخانه های عمومی نیست، بازهم خرید کتاب حمایت از صنعت نشر ضعیف کشوره و به نظرم برای علاقمندان مستطیع از اهم واجباته

از بس که شما متفاوتی خانوم؛)

+ کتابهای شما واقعا نیست، دلم می خواد بیام سر کلاساتون... و اینکه یه بار باید ازت بخوام بهم کتاب معرفی کنی تو حوزه ی درسیت *-* دلم می خواد یه کم بلد باشم درباره ش...
بسیار هم نظریم با هم؛)

اوا 1395/03/27 ساعت 14:37

سلام...
بعد مدت ها که برات کامنت میذارم درست نیست انتقاد باشه فقط یچیزی که برداشت خودم بود رو میگم:شما خونواده پولدار و در رفاهی دارید هرچند که صرفه جویی میکنی و قید خیلی از کارایی که میتونی انجام بدی رومیزنی ولی فکر نکنم منظورت این باشه که میتونی با یه ادم با سطح مالی پایین زندگی کنی چون بعضی چیزا واقعا در وجودت نهادینه شده که با پول براوده میشه و اگه اون پول به مقدار لازم نباشه از خیلی از امور عادی زندگیت باز میمونی....

سلام عزیزم
انتقاد نبود که:) بود؟!
ممنونم که نظرتون رو گفتین آوای عزیزم، البته که آدما قابلیتهای عجیبی دارن، من هم خودم رو خوب میشناسم و البته خب قصد ازدواجم ندارم که...
ولی نظرم اینه که نمیشه گفت کی میتونه تو چه شرایطی و کی نمیتونه، یکیش مامان خودم که از شرایط بسیار عالی به شرایط خیلی معمولی رسید زندگیش و خب خیلی راحت دووم آورد:)

پری 1395/03/27 ساعت 13:17

مگی به نظر من آدم تا توی شرایط واقعی قرار نگرفته نمیتونه کامل در مورد خودش قضاوت کنه.... میشه یه مقداریش رو تصور کرد ولی نه کاملا

آخ من قبل اینکه این کامنتو بخونم، خیلی جالب بود برام که جواب یکی از بچه ها رو دادم تو کامنت بعدی و بعد رسیدم به اینجا(!)
دقیقا همین بود نظرم که تو گفتی، بسیار موافقم باهات و بسیار دلتنگت... آیا پایه ی یه افطاری سه تایی با مایده هستی ؛)؟

خورشید 1395/03/27 ساعت 11:56

اینجا فقط کامنت من پاسخی نداره که اشکال نداره حتما جوابی نداشته :)
میدونی تو انتخاب کلمه ساده زیستی اشتباه کردی مگی شاید اگه می گفتی قناعت بهتر بود شایدم نه اخه ساده زیستی تو ذهن ادما یه چیز دیگست یه تصویر دیگه میاره
ولی ممکنه کلمه قناعت بتونه منظورتو درست تر بیان کنه
من ادم قانعی هستم بیشتر به تعریف تو میخوره تا من ادم ساده زیستی هستم

ای خدا!
والا من جواب داده بودم... طولانی هم جواب داده بودم، حالا ثبت نشده یا چی خیلی عجیبه...
از نو جواب میدم، حتی یادمه چی گفته بودم. من اصلا ساده زیست بودن برام مهم نیست و دروغ چرا به نظرم وقتی دارم و استفاده نکنم کفران نعمته...
این صرفا نظر شخص من هست حتی اگه غلطه، دارم میگم جدا انگار نیستم و مایل هم نیستم باشم:)

می شناسیم 1395/03/27 ساعت 03:45

مگهان عزیز همانطور که بعضیها برات نوشتن تعریف سادگی و ساده زندگی کردن می تونه نسبی هم باشه.
مثلا وقتی عکس میز غذا یا دسر یا تولد رو می ذاری که نه فقط مرتب و با سلیقه درست و چیده شده، وسایلی که به کار بردین هم همگی لوکس و در حد عالیه. عکس میز رستوران و کافه که روبروتون غذاها و دسرهایی که برای خیلی مردم ناشناخته باشه و یا رفتن به این جاها هم براشون مقدور نباشه، عکس وسایلی که خیلی دوست داری و صاحبش هستی و یا کادو گرفتی و خیلی کتاب خریدن که این هم برای خیلیها با این قیمتهای بالا خیلی سخته اما برای شما با حدودی که از نظر مالی داری باز هم مقدور بوده، خوب می شه گفت زندگی ساده ایی نداری اما ساده دوست هستی درسته. حتی اگر شما متوقع نباشی و از چیزی که داری راضی باشی باز هم دلیل بر ساده زیستی نیست. چون خانواده شما تونستن این امکانات رو فراهم کنن و واقعا هم اگر زندگی مشترکتون غیر از این امکانات رو داشته باشه برات خیلی سخت خواهد بود. چون نگاهت به این مسائل فرق می کنه و سخت می تونی با کمتر از این کنار بیای.

امیدوارم این حرفها زیاد اذیتت نکنه که از گذاشتن عکسهات پشیمون بشی اما خوب خیلی ها حسرت داشتن همین در نظر شما ساده رو می کشن. البته حسرت کشیدن اصلا درست نیست مخصوصا برای چیزهای مادی و این دنیایی. اما مهمتر اینه که اخلاقت خیلی خوبه و خیلی مهربون و شفافی. شفافیت دل رو می گم و خیلی نوشته هات واقعا می تونه آموزنده باشه برای اونها که دنیاطلب نیستن و خواهان اخلاق عالی هستن. این واقعا در شما هست و قدرش رو بدون.
می تونی علنیش نکنی. کاملا راحت باش.

خیلی خیلی ممنونم از نظرتون:)
خیلی حرفهاتون منطقی و خوب بود، من ناراحت نمیشم هرگز از نظر محترمانه و درست می گید.
کس دیگه ای هم درباره ی خریدن کتاب بهم گفته بود که لزومی نداره خرید اینا وقتی کتابخونه هست... این نشون میده من واقعا صرفه جو و قناعتگر نیستم:)
خیلی خیلی خیلی لطف دارید، دوستتون دارم دوست راه دورم...

من فقط میخوام بدونم کی میخوایم یاد بگیریم کسی رو قضاوت نکنیم!!! اونم از روی نوشته های وبلاگی که تنها بخش کوچکی از شخصیت ماست...

قضاوت نیست حالا، نظرشون بوده دیگه:)
و خب وقتی از همین بخش کوچک تجمل گرا به نظر بیامم خوب نیست حقیقیتا

نل 1395/03/26 ساعت 23:59

اینو ننوشته بودم:|
بچسبون تَنگ همون کامنتم:))
موافقم با نظرت.اینک هرکسی باشرایطی ک داره باید سنحید..
یک مسله دیگه ولی...اصن ب من چ تو تجملی فک میکنی میخای دوست داری یا ن...
زندگی خودته.چرا باید اصن نظر بدم و تو رو بسنجم و قضاوت کنم؟
زندگی خودته خب.منک با کفش تو راه نمیرم ک نظر بدم!

خوش باش مگی جون.هرکارم کنی یکی هست بگه:اشتباه میکنی!
بوس ماچ

اوم، خب اینکه به کسی واقعا ربطی داره یا نه؟ یه بحثه
و سوال من که آیا به نظرت عموم مردم هستن یا نه بحث دیگه ست.
جوابها برام جالب بوده، چون نشون میده تعاریف ما از تجمل بسیار زیاد با هم فرق داره.
درسته که همیشه کسی هست که بگه اشتباه می کنیم:)
من نیز بوس و ماچ

میم و ر 1395/03/26 ساعت 23:58 http://mimvare.blogsky.com

حس خوبی داشت متن...

ممنونم...
من مدتها بی وبلاگ بودم و با اسم میم.ر کامنت میذاشتم. اسمتون منو یاد میم ر انداخت:)

نل 1395/03/26 ساعت 23:52

چه تفاوت عمده ایی....من همیشه دراتاقمو میبندم..قفل نه.ولی بسته است...اغلب اوقات(نه همیشه)احساس ناامنی میکنم وقتی بازه..

چه جالب :)
اینجا از کودکی قانون این بوده و بستن در کمی بی ادبی تعبیر میشه حتی

Meredith 1395/03/26 ساعت 22:05 http://san-antonio.blogsky.com

این بحث خیلی پیچیده س باید عمیقا فکر کنم. بعدا نظرمو میگم :)

ممنونم که با دقت زیاد می خوای نظر بدی :* :))

acetaminophen 1395/03/26 ساعت 21:16 http://Codein.blogsky.com

مگی همونطور ک گفتی بحث تجمل و این چیزا کاملا نسبیه..مثلا یه گوشی ۲ یا ۳ میلیونی از نظر یکی یه شی لوکس محسوب میشه و نظر کس دیگه ای نه.اتفاقا بنظرمن ادم زیاده خواهی نیستی

استامینوفن تو هم منو می شناسی؟ پس چرا من وبلاگت رو نمی شناختم؟ :(
اوهوم کاملا نسبیه...

اخه یه چیزی می پرسی که ادم میمونه چی بهت بگه ساده زیست نسبت به چه شرایطی نسبت به کی و خیلی ؟؟؟؟ دیگه
ساده زیست باشی یا نباشی زندگی خودته مثلا به من وبقیه چه ربطی داره هیچوقت در مورد اینجور سوالات نظرمو نمی گم
بیخیال زندگیتو بکن دختر
اما در مورد خواستن به نظرم بری رستوران وهیچ حرفی نزنی گارسون نمی فهمه چی میخوای دنیا هم مثل رستورانه منو رو بگیر جلوت وبخواه بهت میده
جایی هم که نداده کار خوبی کردی گذاشتی به عهده خودش چون بهترین چیز نصیبت میشه اینو من تجربه کردم

خب اینکه به کسی ربطی نداره که یه بحثه
ولی وقتی خودم می پرسم یعنی اجازه ی نظر دادن دادم بهتون
من اصلا دلیلی نمی بینم برای ساده زیستی:| حس می کنم دارم باید استفاده کنم.
اوممم درباره ی خواسته هام خیلی خیلی منطقی بود حرفت... و فکر می کنم راس راسی باید تجدید نظر کنم و بلد شم که بخوام. مثال خوب و ساده ای بود ولی انگار دنیام همینه واقعا

مداد کوچک 1395/03/26 ساعت 20:48

مگهان تو بی اندازه خوبی
ساده گیتم توی نوشته هات هست .
میتونم بگم یه ساده ی خاصی
میدونی یه خاص ساده ی دوست داشتنی
نمی خوام فلسفی ش کنم . اینکه دوستَتْ میدارم شاید بهتر باشه




می خندم و به روزهایی که در راه هست باز می خندم

و خوشحالم که همیشه باشی.

باش!
باشه!!!!
مینایِ مدادِ کوچکْ

مداد کوچک تو چرا اینقدر مهربانی آخه؟!
چقدر...

اوووم...

Lena 1395/03/26 ساعت 20:43

کامنتى که گذاشتن برات رو قبول ندارم چون تو این مدت حدودا یکساله که میخونمت دیدم که این مدلى نیستى
اما فکر میکنم تعریفى که ارائه میدى براى ساده زیستى بیشتر به پر توقع نبودن شبیه هست، توقع داشتن یا نداشتن هست که با توجه به سطح اقتصادى خود فرد معنى پیدا میکنه
ساده زیستى معمولا با سطح متوسط جامعه سنجیده میشه و درواقع افرادى غیر از خانواده و اطرافیان این ویژگى رو در مورد یه نفر میگن
مثلا میگن امام على ساده زیست بوده با کم درآمدترین افراد زندگیشو متناسب میکرده بعد زمان امام صادق چون مردم توان بیشترى داشتن امام هم سطح زندگیشون بالاتر بوده نسبت به امام على. حالا شما ر.هبر جامعه ا.سلامى نیستى که بخواى این کارو بکنى :))
نظر خانواده و اطرافیانت قطعا اینه که ساده زیستى، چون با توجه به اون محیطى که توش هستى توقعت به اندازه یا حتى کمتر بوده و در بند تجملات نبودى.
ولى یه آمار الان بگیرى همینجا اکثریت میگن وضع اقتصادیت خوبه، متوسط رو به بالائه. اینو با توجه به چیزایى که ازت دیدن و خوندن میگن. براى همین وقتى گفتن ساده زیست نیستى منظورشون این نیست که لزوما تجملاتى هستى.
میشه گفت نسبتا ساده زیستى ( نسبت به اطرافیان)
+ خودت خوبى؟ امتحانا تموم شد؟

خیلی کامنتت خوب و جالب بود. درست میگی واقعا این متوقع نبودن و قانع بودنم رو نشون میده
بله ازنظر خانواده خیلی کم توقعم واقعا
اما درباره وضعیت اقتصادی خودمم انکار نمی کنم، متوسط رو به بالا هست شرایطم بین دوستای هم سن و سالگ

+ خوبم عزیزم:* فردا یه سری چیز میز باید ارایه بدم و امتحان آخری و تموووم

پ 1395/03/26 ساعت 20:31

آره خوب.. آدم مثلا یه تفریح ساده ام که میره حتی وقتی دوستاشم باهاش باشن باز دلش میخواد یکی باشه، من خودم که اینجورم حالا تو رو نمیدونم.. منظورم کلا اینه که حس میکنم تو دلت عشق میخواد، حتی دلت میخواد همه ی تفریحات و گشت و گذارهایی که داری(اینا بی ربط به رفاه نیست)، با کسی باشه که دلت براش بلرزه و خوب دل اوشون هم بلرزه:))

هام، خب آره من وقتی با دوستامم دلم نمی خواد باشه
خیلی اهل عشق و عاشقی شاید نباشم، نمی دونم...
ولی فکر می کنم بله خب وجودش خیلی میتونه روح بخش باشه

+ تاکید می کنم احتمالش کمه که عاشق شم و عاشقم شه، دو نفر در لحظه بی عقل نمیشن، خصوصا که من اصولا از آدمای فوق منطقی خوشم میاد.
خلاصه تحت این شرایط بله حتما ازدواج می کنم باهاش که بتونم بیشتر کنارش باشم.

مهری 1395/03/26 ساعت 19:32

سوال منم هست اینکه اگه عاشق بشی چی
بازم ازدواج نمیکنی و همینقدر فرار می کنی از ازدواج؟

به نظرم اصلا تجملاتی نیستی من خودم خیلی وقتا وقتی می خوام مهمونی بدم و یا کارای اینجوری کنم میفهمم با توجه به بودجه ای که دارم بسیار زیاد اهل تجملاتم

اوممم... والا
چی بگم؟ شاید نه خب... یعنی قطعا نه دیگه اون زمان مغزم از کار میفته تا حدی؛)
و خب واقعا وقتی کسی رو خیلی دوس داری مایلی بیشتر باهاش باشی و اون بیشتر با هم بودن با ازدواج میسر میشه

اوم چه جالب:) ممنون از نظرتون بانو

منم با نظرت موافقم کلا این موضوع ساده زیستی خیلی نسبیه و تعاریفشم خیلی زیاده

با تشکر بسیااااار
ممنون که این نسبی بودن برات قابل درک بود:*

ساده خان 1395/03/26 ساعت 18:40

والا ساده زیستی نسبیه فرد به فرد میتونه فرق بکنه ولی نسبت یه چیزی که من اطرافم رایج میبینم ساده زیست نیستین منظورم آماریه بیشتر!
ولی در مجموع چند ده سال زندگیه دیگه میگذره سخت نگیرین

ما تعریفتون چیه از شاده زیستی خب؟
ای کاش من بلد بودم توضیح بدم که آقا مثلا من نمیتونم انتظار داشته باشم تعریف زندگی غیر تجملاتی یک آدم میلیاردر عین تعریف من باشه
یه آدم خیلی ثروتمند وقتی با ماشین شخصی معمولیش که 200 300تومنه قیمتش سفر می کنه میشه ساده زیست. در حالیکه میتونه مثلا هواپیمای شخصی داشته باشه
یه نفر وقتی ماهی 5تومن در میاره و ماهی 5بار رستوران های لوکس میره میشه ساده زیست(!)
ولی اگه من برم دیگه ساده زیست نیستم واقعا، چون همه ی ماهانه م رو دادم و رفتم=))

پ 1395/03/26 ساعت 18:26

مگهان؟؟ ازت یه سوال دارم، من کسی رو میشناسم با شرایط تو که اونم حرفش اینه که به ازدواج فکر نمیکنم ولی اون سی سالشه! میخوام بدونم اگه حتی عاشق هم بشی و حتی دوطرفه باشه نظرت نسبت به ازدواج عوض میشه؟؟ یا کلا از بیخ و بن با این قضیه مشکل داری؟
من احساس میکنم دلیل همه ی غر زدنای گاه به گاهت، دلیلت واسه اینکه میگی ازدواج نمیکنی، و حتی با وجود همه ی رفاهی که داری تو زندگیت اما از نوشته هات مشخصه برات عادی شده و احساس میکنم لذتی نمیبری ازشون فقط و فقط بی عشقیه...

عجب... من نمیدونم چرا کامنتای این پست همه با اسمی نقطع و پ و فیلان ثبت شده! :))
آم من متوجه یه چیزی نشدم، اینکه فکر می کنین اگه عاشق شم از رفاه زندگیم لذت بیشتری می برم یعنی؟
یه کم واضح تر بپرسید بعد جواب این کامنت رو میدم حتما:) البته که شاید دلایل دوستتون خیلی با دلایل من فرق داشته باشه

. 1395/03/26 ساعت 18:18

یه سوال
تو واقعا الان دلت نمی خواد بابات جای ماشینی که داره بنز داشت؟

نه خدا شاهده، هرگز بهش فکر هم نکردم.
وقتی ماشینمون راحته و دردش نیست چرا به بهترش فکر کنم؟!

... 1395/03/26 ساعت 18:10

منم با این کامنت موافقم
به نظرم راست گفته.

خب نظرتون محترمه، شاید از نظر شما من بیشتر از چیزی که تو خونه ی بابام هست می خوام.
و خب نظر شماست و نظر من این نیست:)

تک مدی 1395/03/26 ساعت 17:53 http://unimodal.blog.ir

من دقیقا متوجه نشدم که تو چی نوشتی که اینجور برداشتی شده
و راستش تو این مدتم یادم نمیاد که مطلبی خونده باشم ازت مبنی بر زیاده خواهیت یا شکایتت از نداشتن چیز بهتر مادی!
چه بسا که کلا نمیخوای ایناها دعوای باباتم همین بوده دیگه:پی
چون اگر میخوندم قطعا یادم میموند!چون خصلت بولدیه!!
و نظرم به توضیح خودت نزدیک تره
و بله، اگر کسی پیدا بشه که تو شرایط متوسط رو به بالا تصمیم بگیره گلیم بندازه و شبا رو تشک بخوابه و با اتوبوس اینور اونور بره، شاخ غول رو شکسته و دست مریزاد داره اما اگه کسی نخواد و براش اهمیت نداشته باشه که چرا پول توجیبیش از ماهی انقدر بالاتر نمیره یا دقیقا همین توضیحاتی که خودت دادی، بهش عدم ساده زیستی نمیگن
یا شایدم اسمش چیزی غیر از ساده زیستیه
اما عدم ساده زیستی یا لوکس زندگی کردن نیست
کم توقعی توی زندگی باشه شاید اسمش
بهرحال که
تو اگرم داشته باشی، میتونی ببخشی و دست ببخش و طبع بلندی داری
که اگرررر هم صدقی داشته باشه این برداشت، این خصلتت اون رو میپوشونه
و البتهنظر همه محترمه:)
...
خوب باشی مگی

سلام چطوری و این حرفها:))؟!
خب...
ببین من یه بار نوشته بودم فکر کردم دلم می خواد کلکسیون ساعت داشته باشم، نگفتم فردا میرم ده تا ساعت می خرم که... دلم خواسته بود صرفا
هنوز یکیشم نخریدم با اینکه پولش رو کنار گذاشتم(!)، خب این تعبیر شد که من دنبال چیزای گرونم، در صورتیکه شاید ساعتهای اسپورت سوآچ برای من گرون نباشن که انتخابشون کردم.
من تو یه سنی تصمیم گرفته بودم خیلی ساده زندگی کنم، بعد ماهانه م رو می ذاشتم کنار یک دهمش رو بر میداشتم، هی پول کم میاوردم ولی عادت کرده بودم. ولی به نظرم احمقانه ست وقتی که مثلا 70تومن دارم در حد آدمایی زندگی کنم که 10هزار تومن دارن، که در نهایت بهم بگن ساده زیست
تو خیلی خوبی در کل و اصلا کامنتهات به آدم جون پست گذاشتن میده:| اینو جدی میگم.
آفرین که به نظر همه احترام میذاری :)

امیدمیرزا 1395/03/26 ساعت 17:46

خب نگاه کن باید ببینیم تو اطرافیانت چجورین بعد تو چجوری اون موقع میشه گفت تو چرا ب خودت میگی ساده ززیست در حالی ک دقیقا از نظر یکی دیگه اون ممکن ساده زیستی نباشه
میدونی واسه من ب شخص ادکلن 300 400 تومنی تجمل نیست
1 تومن ب بالا تجمل
ولی واسه ی نفر 300 400 تجمل محسوب میشه
یا همون ساعت باورت میشه من. با این ک ساعت دوس دارم ولی برام حس ی چیز تجملاتی رو داره در حالی ک اگه همون300 پای ادکلن بدم یا کفش این حسو ندارم

همچیو میشه از دیدگاه های مختلف دید از سطحهای مختلف
الان اگه از ی نگرش نگاه کنم ب نظرم شاید ساده باشی اما ی نگرش دیگه ن

ولی کار ندارم ادکلنات زیادن ها خخخ من اینقدر ندارم با هم، هم زمان :دی

بستگی به نوع زندگی اطرافیان داره، بله
و بستگی به جیب خودم و خونواده م... به نظرم این خیییلی مهمه
که یکی با وجود امکاناتی که داره چقدر هزینه می کنه، چطور زندگی می کنه
عجبا
ادکلنای من همه هدیه ن جدی حرف جالبی زدین
منم هیچ وقت دلم نمیاد 500تومن بدم عطر بخرم، ولی شاید تو خونواده م فقط من اینجوری باشم. حتی وقتی کسی داره برام می خره حس می کنم در هنون حد 300 تومن خوبه دیگه چرا بیشتر؟

سانا 1395/03/26 ساعت 17:32

عاشق شدن خیلی خوبه مگی
تو فقط تو زندگیت وجود یه عشق خالیه گاهی خس می کنم شاید چیزی باشه و نمیگی
فقط برات دعا می کنم

عزیزم ممنونم که دعام می کنین :)
عشق که درده دختر جان، درمان نیست.

Ali 1395/03/26 ساعت 17:29

1.on kar chi hast yani ke hamsar momkene mokhalefat kone?
2. Vaghean chera ezdevaj na? Yeki az soalate asasie mane in ke chera hey takid be emzdevaj na mikonid? Heyf nist madar nashid:|
3. Man asheghe pedare shomam ehsase khobi mide be adam neveshtanhaton az ishan
4. Shoma sade zist ro chize digari mibini. Ishon ehtemalan sade zisti ro jore digari mibine... shoma migi swatch va ba farz ba mahaneye 700tomanie shoma jor dar miado sade zistie vali ishon be saate 30 hezar tomani razi hastan. Mibinid? Faghat taarif fargh dare
Vali shoma hamontor ke khodet gofti ahle tajamolat nisti vaghean va ba sharayete besyar mamoli tar az pedar ham kenar miay
5. Shoma bayad ashegh shi va ezdevaj koni ehtemalan

چشمام در میاد برای خوندن فینگیلیش:((
کار حرومی نیست هر چی که هست. چرا ازدواج نه؟
خیلی پیچیده ست و خیلی خصوصی... سختمه توضیحش
کاملا موافقم باهاتون در تعریف ساده زیستی
احتمال درستیه، که بعیده یهو هم من عاشق شم، هم اون عاشق شه و بخوام ازدواج کنم؛)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد