مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

صدای بارونو می شنوی؟ بی نظیره، بی نظیر*

خدا جون، واقعا الان وقتش بود که همچو بارونی بفرستی؟ خب آخه هرکی ندونه تو که می دونی... هعی...


+ اعتراف می کنم اون بارون یه بارونی بود مثل همهی بارونهای دیگه و هیچ فرقی با بقیه ی بارش ها نداشت، فقط تو بودی که سر ذوقم آورده بودی... 


نظرات 9 + ارسال نظر
Sara 1395/03/12 ساعت 10:59 http://Wwe.commaa.blogsky.com

من کنجکاو شدم برای دیدن اون عکس:)

^-^

یادگار 1395/03/12 ساعت 01:46

چیه؟! فکر کردید من از خانما جایزه میگیرم؟! اییییش

ینی طرز صحبت کردنتونم تغییر می کنه شماها میاین وبم:|
ر به ر ایش میگین... بابااااا شما که دیگه آقایی چرا ایش ایش می کنی:/؟

یادگار 1395/03/12 ساعت 00:46

اصن جایزه نخواستیم عاقا!

:|||
من که به آقایون جایزه نمیدم:/

یادگار 1395/03/12 ساعت 00:16

زیاد داریم
همین چند هفته پیش نمایشگاه کتاب بودما، میخواید جایزه ندید بهونه نیارید!

:))))))) مهم نیست حالا
اصلا اونقدر نیستن من کلا کتابام مال 3 4 تا انتشاراته... اونایی که پرکارترن دیگه!

یادگار 1395/03/11 ساعت 22:48

سلام
انتشارات چی خب؟

سلام
خب بگم که پیدام می کنن همه:| مگه چند تا انتشارات داریم حالا؟ :))

مداد کوچک 1395/03/11 ساعت 22:37

گفت: باران باش

رفتم از لب‌های او باران بیاموزم

گفت: گرما باش

یاد خورشیدی که از پیراهن آبیش سر می‌رفت، افتادم

گفت: دریا باش

موج‌ در موج آمدم

توفان شدم

بر ماسه‌های گرم آسودم.

میرافضلی

ممنونم مداد کوچک عزیزم:)

خوش به حالت که بارانی...

...
ای باا ران... از غصه ام آگاهی......

کجای لبخند جوابش اون چشمای ستاره ای هست که شما گذاشتی؟
جواب لبخند یه لبخند گنده تره

من حالم خوووشه بارونه خب! چشام پروانه ایه:|

*_*

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد