مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

سفرنامه تهران!

صبح رسیدیم و من کلی عاشق عمه ش شدم در بدو ورود، اصولا اینجوریم که خونواده های سنتی رو دوست دارم، بهشون احساس نزدیکی می کنم، و اصولا خانم های 40 50ساله ی بزک دوزک شده رو اونقدر نمی پسندم. کم پیش میاد دوسشون داشته باشم، شاید چون با مادرم تفاوت زیادی دارن. خلاصه که اصلا احساس ناراحتی و غریبی نداشتم.

تا لباس هامون رو در بیاریم چای و نون تازه و همه چیز چیده شده بود، هان، بدون اینکه بدونن من چقدر عاشق شربت چیز، یعنی تخم شربتی هستم وقتی پامونو گذاشتیم تو خونه با شربت زعفرونی و تخم شربتی(!)پذیرایی شدیم. دوستان این وسط یه پرانتز باز کنم و بگم خیلی حین گفتن اسم این شربت دقت کنید با یک جابجایی کوچیک در جایگاه واژگان می تونید باعث فاجعه ای بشید، سوال من اینه که این اگه شربته، چرا بهش میگن تخم شربتی؟! و اگه اسم اون دونه ها تخم شربتی هست که اسم شربتش اون نیست خب... اوف:| مواظب باشید که مثل مگی مایه ی آبروریزی نشید خلاصه. 

القصه، نشستیم و با کلی عشق شربتومونو خوردیم، من با عشق البته و چوپان با منت، بس که بد سلیقه ست. بعدش هم صبحونه خوردیم و اونجا بود که از نقاط مشترک بین خودمون گفتیم و همگان را متعجب نمودیم، تازه اونجا بود که فهمیدیم تو خونه ی ما فقط منم که چای شیرین می خورم و مصرف کننده شکرم، تو خونه ی چوپان اینام چوپان:دی

خب پنیر لیقوان و نون سنگک داغ تهران عمه خر(!)این فحش نیست بخدا، ما تو خونمون همینجوری میگیم مثلا میگیم نون بابا خر، خصوصا برای نون کاربرد داره خیلی، ولی از اونجایی که در حق عمه ها همیشه ظلم شده من این واژه رو حذف نموده و میگم با نان تازه خریداری شده توسط عمه، زدیم به بدن و با شکم سیییر، رفتیم تو رخت خواب و دو ساعتی تخت خوابیدیم. جای خوابمون هم پیش از رسیدن آماده بود. یه همچو میزبانانی داشتیم ما!

خلاصه که خوابیدیم و پاشدیم دیگه ظهر بود، وضو گرفته و نماز به جای آوردیم و رفتیم برای ناهار، همونجا بود که من پیشنهاد دادم بلیت برگشتمون رو از ساعت 6به1 شب تغییر بدیم. که اتفاقا خوب تر هم شد! ناهار خوشمزه مون رو خوردیم و چای بعدش را نیز و دیگه کم کم راهی نمایشگاه کتاب شدیم، بگم چقدر و چند باره توش نمایشگاه گم و گور شدیم، آخرشم نشر آموت رو پیدا نکردم و کتاب "من پیش از تو" رو نخریدم و رو دلم موند. و شاید باورتون نشه اگه بگم تا تهرااان، بله تا تهراااااااان رفتم و ماحصل اون همه پیاده روی شد پیدا کردن این کتاب، یادم نیست کدوم وبلاگ بود، فقط یادمه اسم وبلاگ موزماهی(!) بود که اینو معرفی کرده بود، هرجا سفارش می دادم عدم موجودی اعلام می کرد. تو رو خدا ببینید چه با لباسی که تنم بود سته، ببینید آخه چه جلدش گل گلیه ^-^ 

موقع برگشت از نمایشگاه بارونی زد که حال ما رشتی ها رو عجیب خوب کرد، خصوصا که سوار از اون ماشینایی شدیم که می گفتن مال سالمندانه و برامون سوال بود مگه چند تا سالمند میاد تا نمایشگاه کتاب که 4تا دونه کتاب بخره؟! :دی 

اوم، من بارون گرفتن تهران رو دوست دارم و دلم مس خواد وقتی بارون می زنه بیرون باشم حتما، می دونید که چقدر کشته مرده ی خاکم، می دونید که... فکر کنید چه بوووی خاکی بلند شده بود و من انگار واقعا مست شده بودم. 

شبش یکی از دوستای عزیزم که هربار پا تو تهران میذارم پیگیر احوالاتمه و ابراز تمایل می کرد برای دیدنم پی ام داد، با اندکی دو دو تا چهارتا، به این نتیجه رسیدیم که صبح با هم قرار بذاریم و روی ماهشان را فاینلی رویت بنماییم. دوست عزیزم تا مترویی که در چند قدمی محل اقامتم بود اومد، مثلا شما فکر کن ما شرق بودیم اونا غرب، از ترس اینکه من گم و گور شم! تازه خیلی هم استقبال کردم که میاد دنبالم... شماها نمی شناسید این موجود رو، فقط همینقدر بگم که خواننده ی خاموش خیلی هاست! 


ادامه دارد... 


+ شاید پست بعدی رمزی باشه و رمز به افرادی داده میشه که ابراز وجود کرده باشن اقلا تو این پست :))

نظرات 44 + ارسال نظر
پاییزان 1395/02/23 ساعت 20:53

حالا هم یه پاییزان اصفهانی داره

خیلی خوشوقتم پس؛)

پاییزان 1395/02/23 ساعت 01:37

اخرش ایمیلمو یادم رف :|

^-^
ممنونم دختر

پاییزان 1395/02/23 ساعت 01:35

اتفاقا تا دیدم یاد تو افتادم ولی چون گفته بودی ک میری نمایشگاه دیگه نگفتم.
کنسرت هم نرفتم.
ایمیل هم گذاشتم.
فقط یه سوال. من دفه اوله ک اینجا کامنت میزارم. میشناسی منو؟؟؟

خدای من!
من با یه پاییزان دیگه اشتباه گرفتمت دختر خوب:(
ببخشید... یه پاییزان رشتی داشت وبلاگم روزی روزگاری... هعی

ساده خان 1395/02/21 ساعت 18:03

:)

چرا بلاگ اسکای آیکون ابراز وجود نداره خب؟

رزولوشنم خوبه یا بیشتر ابراز وجود کنم؟ :دی

^-^ نداره دیگه، نداره...
تازه یه آیکون چشم غره هم هست که همیشه حس می کنم نداره! :(

+ خوبه برادر! خوبه

میلاد 1395/02/21 ساعت 09:15

سلام. خوب هستین؟ خیلی خوبه که تونستید نمایشگاه کتاب برید.
منم از این شربت ها دوست دارم. ولی بهش میگیم شربت تخم ریحان. حداقل من تا حالا این طوری شنیدم.
تازگی ها فهمیدم ظاهرا یه اسم دیگه هم داره (متاسفانه فراموش کردمش) که غیر گیلانی ها استفاده می کنند.
در هر صورت نوش جان.

سلام
خیلی ممنونم:)
هوم تخم ریحونم بهش میگه مامان بزرگم:) جدی اسم دیگه؟!
من خیلی خیلی دوسش دارم:)

پاییزان 1395/02/20 ساعت 21:42

کاش آموت رو پیدا کرده بودی. ن فقط بخاطر من پیش از تو بلکه بخاطر یه کتاب جدید: پرتقال خونی.

وااای می خواستمش اتفاقا...
نیافتیم ولی:|
چقدررر دلم می خواست پی ام بدی
بهم ایمیل میدی؟!
کنسرت علی قمصری نمیری تو:دی؟
حسم می گفت شاید بری و نمی دونم چرا

از کنسرت چارتار که رفته بودی ..البته
:):)

هاهااا... یادش بخیر و ممنونم برای خصوصی
آخ خیلی خیلی خیلی ممنونم *-*

معلوم که نیست
یکمی تابلوعه :))))

خیلی نامردین:)))
سری پیش تر سوتی داده بودم که نمی گمش اونم!!! :))) :دی

ساده خان 1395/02/20 ساعت 17:54

خوب حسابی خوش گذشته خدارو شکر^_^
جای مام حسااابیییییی خاولی بوده

بلییی خدا رو شکررر
نه بابا جای آقایون هیچم خالی نبود!

بیا یکم از سوتیات بنویس دلمونو شاد کن=)))

=))))))) از کجااا معلوم من سوتی دادم؟!
عجب آدمایی هستین خب:دی

آویشن 1395/02/20 ساعت 15:21 http://dittany.blogsky.com/

عجب سفری بوده.
خوش به حالت که فرصت شد بری نمایشگاه و کتابایی که دوست داری و بخری.
چوپان همسفر خوبیه ها.کاش وقتم آزاد بود میتونستم باهاتون بیام

:) والا کتابی نخریدم، ولی رفتن نمایشگاه خودش به خودی خود خوب بود.
بلی همسفر خوبیست، تو همین رشتی من 6ساله می خوام قرار بذارم ببینیم همو:| نمی شه که...
یهو پاک سفر :))؟!

هدی 1395/02/20 ساعت 14:38

سلام
عاشقتم مگی گلی

سلااام،
ما نیز شما را دختر جنوبی:)

اهم اهم .. ابراز وجود

سلام همشهری جااااان

به به! به به!
همشهری :))

الهام ب 1395/02/20 ساعت 09:50

چه خوب که برا نمایشگاه اومدی تهران. من ساکن تهران وقت نمی کنم برم!! و اگه راستشو بخوای در حال حاضر پولی هم در بساط ندارم و اگه برم همش حسرت می خورم!

اوم، واقعا به نظرم حالا خبری هم نیست.
یعنی واسه من که امسال هیچ کتاب مشخصی(!) نمی خواستم دلیلی نداشت بکوبم تا تهران بیام، جنبه ی تفریحی داشت خدا رو شکر ؛)
نرو اصلا

کاسپین 1395/02/20 ساعت 02:35

بله بله

:))

مهری 1395/02/20 ساعت 01:29

الان پر رویی میشه خوب تخته ببخشید من روشن شدم چون شما گفتی حتی برای همین یه پست
شرمنده ایم والا

:))) این چه حرفیه؟!
من خودمم خیلی جاها خاموش می رم گرچه خودمو گاهگاهی مجبور به سخن می کنم اما نه همیشه

دشمنتون شرمنده

عاشق بارون... 1395/02/20 ساعت 01:07

منم عاشق اون شربت هام و معمولاً سالی یه بار عاشورا تاسوعا میخورم! :دی
چند وقت بود کامنت نذاشته بودم با اون شربت ها صدامو درآوردی! :دی خب من دلم خواست! :))) + نمایشگاه البته! :))

عه!
شهدای گمنام رو که آورده بودن دانشگاهمون چوپان رفت برام از اینا گرفت ^-^
نذری
مچکرم که صدا دار شدی:))

مبینا بانو 1395/02/19 ساعت 23:00

من تمام پس اندازم رفت اما راضیم می ارزید به لذت خوندنش کلی هم بدهکار شدم.

واقعا؟! چیا خریده مبینا بانو *_*؟

سلام همیشه خاموش میخونمت. اسم کتاب پلنگی در گیلان یا یک همچین اسمی رو تو وبلاگ مگهان خوندم که به زبان گیلکی بود واسه خواهرزاده ساکن تهران خریدم که دوازده سالشه .خیلی خوشش اومد.

سلام
چقدر بامزه! گوزن در رشت :))
ممنونم که روشن شدین...خیلی خیلی ^-^

سلام :)
من از وقتی که مترسک معرفیت کرد میخونمت
الانم چون گفتی ابراز وجود کنیم...منم اومدم بگم..وگرنه به خاطر رمز نبود
تا باشه از این دوست ها و سفر رفتن ها..انشاالله همیشه به شادی :)

سلام
به به تا باشه از این روشن شدن ها! دست متر درد نکنه که خواننده فرستاده برامون:دی

مطهره 1395/02/19 ساعت 22:31 http://aban19.blogfa.com

:|
تا کامنت فرستادم ، بقیه کامنت هارو رو خوندم دیدم عه اشتباه حدس زدم !

=))) عزیزکم!
حالا اشکالی نداره ولی حدس جالبناکی بود!

مطهره 1395/02/19 ساعت 22:26 http://aban19.blogfa.com

اون دوستت که خیلی هارو خاموش میخونه ، من نمیدونم چرا به شباهنگ شک دارم !!!:D

=))))) نوچ! اون نیست، اصلا وبلاگ نویس نیست!!!
وب خونه!

فرح 1395/02/19 ساعت 22:16

سلام...سرکارخانم میشه بدون رمز بنویسی وجنجالیش کنی تا مجازی ها کمی اذیت شن

سلام
بدون رمز بنویسم؟! بدون رمز؟
اگه بگی چشم :دی

کاسپین 1395/02/19 ساعت 20:47

مگی منم اون موقع نمایشگاه کتاب بودم.چه بادی چه بارونی

هاه! کاسپین تو دوست رشتی منی؟!
همزمان با ما تهران بودی؟!

من 1395/02/19 ساعت 20:30 http://manetanha.blog.ir

هوس کردم تخم شربتی :)

:))) اینجا دوسش دارن خیلی ها که

مریم 1395/02/19 ساعت 19:09 http://marmaraneh.blogfa.com

بسیار بسیار آن شربتها را دوست دارم، تو بخور به جای من، من هم کنسرت رفتم به جای تو، خوبه دیگه؟

عالیه :)) کنسرت چه کسی رفتی جانکم؟!
تا حرفت رو زدم پیدات شد مریم...
گفتم هربار چای می خورم یاد یه مریم جانی میفتم
^-^
منم دنگ شو بودم!

فقط خواستم ابراز وجود کنم :)))))
فقط برای ابراز وجود بود وگرنه از درجه اعتبار ساقط هست
+
من روز اول رفتم تابلوتو ندیدم بیشتر اسامی رو نزده بودند :)))

++
میخونمت ولی این روزا خاموش
التماس دعا

:))) ممنونم برای ابراز وجود
عه چه جالب، من اتفاقا انتشارات هانی دیدم، ولی بس که با معرفتم نکردم گوشیمو درارم و عکسی بگیرم!

منم پنج شنبه نمایشگاه بودم از یازده تا تقریبا 5:30

عجب... خیلی ها بودنا گویا!

من... 1395/02/19 ساعت 16:48 http://rozhh.blogfa.com

-_-
چقد این دکمه های پیرهنت قشنگ :)))
چقددد خوبه همه چی :)))))
میگم...
میدونی عاشق سفرنامه نوشتناتم؟

چقدر شما با دقتی! من این پیرهنم رو خیلی دوس دارم، اسلام دست و پام رو بسته وگرنه عکس کامل رو میذاشتم که دستمم معلوم بود و قشنگ تر بود.
+ واقعا؟! سفرنامه نوشتنام که فاجعه ست:))

می سا 1395/02/19 ساعت 16:17

سلام، این کتاب رو کتابسرای تندیس تهران موجود دارند، و تا جایی که می دونم پستی هم می فرستند براتون .

سلام
خیلی ممنونم، اینجام دیدم دارن کتابفروشیهامون:)
مچکرم بازم... فعلا فکر نمی کنم هزینه کردن برام مقدور باشه؛)

lena 1395/02/19 ساعت 15:54

نتونستم صبر کنم تا فردا
http://s6.picofile.com/file/8250514000/IMG_1198.JPG

وووی برم ببینم حدسم درست بوده؟
وای نه حدسم غلط بود!

lena 1395/02/19 ساعت 14:53

منم پنج شنبه نمایشگاه بودم!!!
شد دوبار که نزدیک هم بودیم بدون اینکه بدونیم

خدای من!
خیلی جالب و عجیبه... وای خدای من ^-^

lena 1395/02/19 ساعت 14:36

خب اول از همه سلام :)
بعدشم اینکه چند شنبه نمایشگاه بودی؟
اون ماشینا برای همه است عزیزم نه فقط سالمندان
من پیش از تو؟ روزی 30-40 تاشو جلوم میبینم
میگفتی میگرفتم برات میفرستادم
چند وقت پیش انگلیسیشو خریدم من، ولی هنوز شروع نکردم
یه عکس مخصوص تو گرفتم از نمایشگاه، الان نمیرسم ولی فردا شب حتما برات میفرستم :))

سلام سلام!
من پنج شنبه مبعث اونجا بودم. دوستامم بودن همزمان البته که ندیدم روی ماهشان را...
تو هم بودی نکنه؟!
فکر می کنم می دونم چی می خوای برام بفرستی:)) به شدت منتظرم!!! ^-^

سلام 1395/02/19 ساعت 14:26

کتاب درباره چیه؟
جلدش گل گلیه...جالبه

هنوز استارت نزده ام! به اسم مگی ش دقت کن!!! ^-^

وای من من
من من
من
من
من
ابراز وجودم کافیه؟

=))))))) کفایت می کنه!
7تا رمز باید بهت بدم؟! آخه 7بار ابراز وجود نمودی

مینو 1395/02/19 ساعت 14:08

منم تخم شربتی رو توی انواع شربتهای سنتی دوست دارم مخصوصا ترکیبش با شربت نسترن و گلاب و آبلیموی تازه و زعفرون محشره.
خوشحالم تهران بهت خوش گذشته دست میزبان گل هم درد نکنه چقد با صفا بودن.
اعتراف میکنم این کامنت جهت رمز گذاشتم اما همیشه خاموش میخونمت.گفتم خودم بگم بهتره تا تابلوووووووو بشه(شوخی میکنم کامنت فقط جهت شوخی گذاشتم وگرنه برای رمز نبود) همه جوره میخونمت.

:)))) منم شربت های سنتی مون رو خیلی خیلی خیلس دوس دارم! آممم...
عمه جان بسیار بسیار دوس داشتنی بودن ^-^ واقعا سپاسمندم ازشون
هاهاها... اخیرا یه کامنت دیگه هم گذاشته بودی فکر می کنم! رمز میدم:دی

شباهنگ 1395/02/19 ساعت 14:00 http://nebula.blog.ir

ابراز وجود می نمایم

سلام! وای درباره ی تو هم حرف زدیم تهران که بودم تازه:|

Maedeh 1395/02/19 ساعت 13:50

نمیدونم چرا!
شاید چون تو یه قسمتی گفته بودی "ما رشتی ها..." به این فکر کردم که ایشونم رشتی هستند:)
:دی

ها:))
بابالنگ دراز من که رشتی نیست اصلا ...
خودم رشتی هستم :دی

عارفه 1395/02/19 ساعت 13:44

من وسط کتابخونه دانشگاه دلم تخم شربتی خواست خب کی جواب گووووو

:))))))))
اسمشو درست گفتی خوشم اومد:دی

واقعا!؟
من همیشه میخوانم وبلاگ شمارو. منتها بی صدا میام و میرم.
شاعر میگه بی صدا آمدم بی آنکه بدانی ....

بله خب واقعا
چه معنی داره این همه بی صدا اومدن و رفتن!
تازه از کامنت خصوصی هم دل خوشی ندارم من:|
دهه... :دی

Maedeh 1395/02/19 ساعت 13:26

بابا لنگ دراز من رشتی بود :)
.
..
عجب سفری بوده پس ، به به!

الان به شدت سوال برام پیش اومده که چرا یهو یاد بابالنگ دراز افتادین خب:دی؟
من که هیچی از بابالنگ دراز نگفتم!

ابراز وجود :دی
تا باشه از این سفرها و سفرنامه ها :)
منتظر پست های زیبای بعد هستیم ...

:))) ممنون که نوشتی برای ابراز وجود کامنت گذاشتی
:دی
پست های زیبا دیگه آخه؟! :))

+ آمییین برای سفرها و سفرنامه ها

این شربت معرکه اس.

اوهوم، خدایی
پس از سالها روشن شونده بود این پست؟!

+ آخرین بار دیدم که بهم نمره دادین تو وبلاگ مرد روانی، وگرنه باورم نمی شد بخونیدم که هنوز:| :))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد