مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

دوست های مجازی که یکباره حقیقی شدن...

پر میگه تو همیشه تو داشتن دوستهات(!)خوش شانس بودی، حداقل تو داشتن دوستای مجازی که خیلی خوش شانس بودی... بیراهم نمیگه، باهاش سخت موافقم، هرچند که من این رو شانس نمی بینم بلکه انتخاب آگاهانه می بینم، بله انتخاب آگاهانه با نگاه خدا...

تو سفرم به تهران موجبات ناراحتی یکی از دوستان رو فراهم آوردم(!) به این دلیل که شرایط برای دیدار باهاشون مهیا نبود و یا شاید واقعا خودم آمادگی رو به رویی با دوستای مجازیم رو نداشتم، چوپان عزیز همسفرم بود کسی که ابتدای ماجرا مجازی بود و یکباره بدون هیچ گونه برنامه ریزی حقیقی شد، ابدا دنبال دوست جدیدی نبودم و می دونم که اون هم نبود. همه چیز خیلی اتفاقی دست به دست هم داد تا دیدار میسر شه و این رابطه ادامه دار هم بشه حتی... 

تهران که بودیم به چوپان می گفتم می دونی؟ دیگه احساس می کنم تمایلی برای دیدن آدمهای مجازی ندارم آن چنان و دلم می خواد دوستی های فعلیم رو با کیفیت تر کنم، گرچه وقتی هم نبود ولی خب قصد دیدار هم نداشتم، تعارف که نداریم.

اما شب قبل رفتنمون به شیراز همه چیز جوری شد که من بدون اینکه براش تلاشی کرده باشم فهمیدم قراره تو جشن سالگرد سعدیه دوست خوبم رو ببینم، دوستی که با تلاش برای همه ی اعضای خونواده مون دعوتنامه ی حضور در سعدی خوانی دنگ شو رو  گرفته بود و ما برای گرفتن بلیت ها باید همدیگرو می دیدیم... 

امروز با خودم فکر می کردم چه انتخاب های مجازی خوبی داشتم تا به امروز، بدون اینکه بخوام چقدر خدا تو این زمینه بهم نگاه کرده، چقدر هوام رو داشته، چقدر همه چیز رو خوب پیش برده...

امیدوارم دوست مکاتبه ای عزیزم نیز من رو تو این زمینه رو سفید کنه...

دوستان خوبم بهتون توصیه می کنم خیلی مقاومت نکنید برای دیدن دوستان مجازی، اعتراف می کنم تا 2شب قبل رفتنم به شیراز اصلا فکر نمی کردم لازمه همدیگرو ببینیم و فکر می کردم آدرس می دم که رفیق بیاد پایین محل اسکانمون و چند دقیقه ای همدیگرو ببینیم، اما خب، همه چی جور دیگه ای رقم خورد و حالا از این بابت خیلی خشنودم ^-^ 


+ خدایا به زمانم برکت بده تا بتونم از کنار دوستانم بودن لذت ببرم... و اینکه کاش این ماجرا به سر نیاید. 

+ دوستی های مجازی می تونن حقیقی بشن، اما برای پایداریشون باید مشترکاتی وجود داشته باشه... مثلا دروغ چرا؟ شاید اگر چوپان اعتقادات مذهبیش متفاوت از من بود اصلا این رابطه تداوم پیدا نمی کرد. و اینکه شاید روزی آقایون وبلاگم رو هم ببینم، اما خیلی باید عجیب باشه که بخوام برای بار دوم هم ببینمشون، یا باید دلیل خاصی وجود داشته باشه برای دیدنشون...چرا که اصلا دوستی خانم ها و آقایون برام اونقدرا جا افتاده نیست...(تو این زمینه کامنت نذارید لطفا! هرکسی اعتقاد و نظری داره، من خاطره ی خوشی از دوستی معمولی با آقایون مجازی ندارم، گرچه استثنا هم وجود داره و لازمه بگم اگر آقایی اعتقاداتش نزدیک بهم باشه شاید بتونم یه دوستی ساده ی ادامه دار باهاش داشته باشم، از خدا که پنهون نیست از شما چه پنهون من از این آدمام که با آب حموم دوست می گیرم یا یه همچو چیزی که میگن)

نظرات 7 + ارسال نظر
عاشق بارون... 1395/02/06 ساعت 10:39

ولی من دیدن مجازی ها رو دوست ندارم...
حتی کسایی که تو دنیای محازی میشناسم رو اگه اتفاقی هم ببینم آشنایی نمیدم!
و امیدوارم اصلاً هم جور نشه که هیچوقت هیچوقت یه دوست مجازی رو ببینم...
چقدر حرف زدم. :))

سلام 1395/02/05 ساعت 16:55

منم خیلی دوست دارم دوستای وبلاگیم رو ببینم...مخصوصا مگهان رواما ایشون افتخار نمیده

چقد جالب، خب از آدمهای نزدیک دور و برتون شروع کنید :)
کم سعادتی از منه... و بازم خدا رو شکر که کسایی هستن که دلشون بخواد من عتقیه(!) رو ببینن

باران 1395/02/05 ساعت 14:06

فقط میخواممم بگم اصلا هم ناراحت نشدم اینو نه یکبار صد بار میگم
اگر منظورتون با من بود...
اینو به روح عزیزم قسم میخورم که خیالتون تخت تخت باشه.
دلیلی برای ناراحت شدن نمی بینم وقتی آدم میتونه شاد باشه...
من درکتون کردم اولش شاید احساسی فکر کردم ولی بعدش فکر که کردم بهتون حق دادم.
پست تون هم متوجه شدم.
اگر باعث دلخوریتون شدم در حضور همه دوستان ازتون صمیمانه عذرخواهی میکنم.
امیدوارم منو ببخشید خواهر کوچکه :**
روزتون خوش...

خوشحالم که ناراحت نشدید باران جان
در پناه حق باشید :)
من کی باشم که ببخشم خانم؛)؟

بهسا 1395/02/05 ساعت 14:04



هیچی دیگه! فقط همین!
حسم این بود و دلم خواست این آیکونا رو بذارم!


اینم چون میدونم متنفری میذارم برات

♡♡♡
عزیزکم، منتظرم هااا
چقدر خوبه که دوستام می دونن از چی متنفرم و چقدر هم عالیه که اهمیت نمی دن به علایقم=)))

هبه 1395/02/05 ساعت 13:43

آب رو فوت میکنی می خوری

چی؟
متوجه نشدم :(

دل آرام 1395/02/05 ساعت 12:49

آقایون گاهی تو دوستی های مجازیشون حتی وقتی میان وبلاگت رو می خونن یه حرکاتی می کنن که آدم از تائید کامنت هم پشیمون میشه.

واقعا من تو دوستای مجازی آقامم خییییلی خیلی خوش شانس بودم(تو مگلاگ اقلا)
ولی چون در کل آدم راحتی نیستم ترجیح می دم با آقایون کمتر در ارتباط باشم؛)


مجازی هایی هستند که از اول حقیقی اند اما طول میکشه تا ما درک کنیم

هوووم واقعا تیلو جان ^-^

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد