یکی ازآرزوهام از بچگی تا حالا این بود که بتونم تو خونه های خاکی و روستایی زندگی کنم، و حالا که از این روستاها می گذریم مدام آرزوهام زنده می شن و با خودم میگم ممکنه این آرزوم روزی برآورده شه؟
چون وسط نشستم امکان عکس گرفتن از شیشه ی بغل به صورت نا محسوس رو نداشتم، پس به این عکس بسنده می کنم.
راستی امروز یکی دیگه از فواید حجاب رو درک کردم،ببینید اگر ساق دست پوشیده بودم و گرممه گرممه راه ننداخته بودم این به روز دستم نمی اومد! نه تنها سوخته، بلکه شروع به پوست اندازی هم کرده، پوست نازنازی رشتی مام اینجوری به آفتاب تند فارس اعتراض می کنه...