مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

فدای سرم که پول تو این کارا نیست!

من خیلی دلم می خواد برم به بچه ها زبان یاد بدم، یکی از احمقانه ترین کارهایی که کردم در اومدن از آموزشگاه بود و احمقانه تر اینکه حاضر نیستم تو این سن و سال برم کاری رو که تو 20سالگیم می کردم بکنم... 


+ کامنت بازه، فحش هم آزاده، مشخصه توهم زدم یکی می خواد خودش بره بگرده برام کار پیدا کنه؟! 

+ شما که نمی دونید چقدر من و بچه ها همدیگرو دوس داشتیم، شما که نمی دونید بخاطر پول ولشون کردم طفلی ها رو... خب پشیمونم الان

نظرات 19 + ارسال نظر
حسین 1395/02/02 ساعت 08:39

دنبال گشتم بیابم، هیچ کس پیدا نشد ولی :D
بله البته؛ اهل ترکیه بودن، احتمالا از عشاق مولانا.

:)))
چقدر جالبناک و هیجان انگیزناک... یه عاشق مولانای ترک

+ اگه ایران بودن که من کلی کیف می کردم از دیدنشون، می گفتید خب! :|

در ارتباط با پست پاسسنی باید بگم:
تماس بگیره؟ من میفرستمش حتماااااا یه دوره کارآموزی پیش شما داشته باشه.ضروریه:دی
از راه دور جواب نمیده اصلن

=))))))
قدمش روی چشممم... اتاق من حسابی امنه!
آقایونو راه نمیدیم ولی خانومتون سر چشممم ما جای داره...خودمو از حالا آماده کردم:))

سلام

خوبی :) اقا پارسال دوست امسال دوست تر :)

ما داریم یه اتاق فکر درست می کنیم برای سر و سامان دادن به فضای مجازی ، می تونم رو کمکت حساب کنم ؟

سلام آقا:)

من آدم فکر تعطیلی هستم برادر ^-^
ولی اگه کمکی ازم بر بیاد چرا که نه؟

توکا 1395/01/30 ساعت 21:57 http://tooka-tooka.blog.ir

تو میخواستی بری ؟

:( هوم توکا
امروز تو فکرت بودم، تو کلاس:|

خوشحالم دوباره مینویسی

^-^
عزیزم...

همه ی کامنت دونی ها بسته بود و من با خوندن آخرین پست بدجوری یاد این نوشته هه افتادم و یه کرمی در درونم میگفت باید اینو کامنت بذارم حتی شده خصوصی!!!!

اوم... خیلی هم ممنونم که راه ارسال کامنت رو به هر طریقی که بود پیدا کردید.
خیلی خیلی اصلا

نوشته زیر متنی جالب روی یک بیلبورد تبلیغاتی در پاریس است:
.
.
اگر یک جلد کتاب بخوانید ممکن است به کتاب خواندن علاقه مند شوید.
اگر دو جلد کتاب بخوانید حتما به کتاب خواندن علاقه مند می شوید.
اگر سه جلد کتاب بخوانید به فکر فرو می روید.
اگر چهار جلد کتاب بخوانید در خلوت با خودتان حرف می زنید.
اگر پنج جلد کتاب بخوانید سیاهی ها را سفید و سفیدی ها را سیاه می بینید.
اگر شش جلد کتاب بخوانید نسبت به خیلی عقاید و نظرات بی باور میشوید و به توده های مردم و باورهایشان خشم می گیرید.
اگر هفت جلد کتاب بخوانید کم کم عقاید و نظرات جدید پیدا می کنید.
اگر هشت جلد کتاب بخوانید در مورد عقاید جدیدتان با دیگران بحث می کنید.
اگر نه جلد کتاب بخوانید در بحث ها یتان کار به مجادله می کشد.
اگر ده جلد کتاب بخوانید کم کم یاد می گیرید که با کسانی که کمتر از ده جلد کتاب خوانده اند بحث نکنید.
اگر صد جلد کتاب بخوانید دیگر با کسی بحث نمی کنید و سکوت پیشه می گیرید.
اگر هزار جلد کتاب بخوانید آن وقت است که یاد گرفته اید دیگر تحت تاثیر مکتوبات قرار نگیرید و با مهربانی در کنار دیگر مردمان زندگی می کنید و اگر کمکی از دستتان بر بیاید در حق دیگران و جامعه انجام میدهید و در فرصت مناسب سراغ کتاب هزار و یکم می روید.
پس اگر فرصت ندارید یا مصمم نیستید هزار جلد کتاب بخوانید، خواهش میکنم هر کتاب را هزار بار بخوانید

حرف حساب بود. خیلی جالب بود و خیلی پسندیدم!
حالا من کدوم یکی از اینام؟ سوال اینجاست...

باران 1395/01/30 ساعت 15:42

:)

مریدا 1395/01/30 ساعت 15:07

مگییییی
مگیییی
ویزام اومدددد. باورت می شه؟ شب تولد امام جواد. عیدی گرفتم از امام رضا.
تو اولین دوستی هستی که این خبر بهت دادم. نمیدونم چرا. حتی زودتر از دوستای غیرمجازی. شاید چون حس کردم تو دعاهات یه جایی برای من بوده. شرمنده دیگه. من یه خورده پر روام :-D

خیییییییییییلی خوشحالم خیییلی خیلی خیلی
اصلا باورم نمیشه... مشهدم بودم یادت بودم...
اشک تو چشام جمع شد مریدا
بایدشیرینیشو وقتی برگشتی ازت بگیرم، اوم... تو هم برای من دعا کن...آخ

مینو 1395/01/30 ساعت 11:53

خواهش عزیز دل
من ازت ممنونم برای این پست دل نشین.

♡ التماس دعا شدیدا

مینو 1395/01/30 ساعت 10:42

مگی جان من از خاموش ها هستم
معذرت که کامنتم ربطی به پستت نداره.فقط خواستم بگم ممنون بابت پست (بی عشق نگشاید گره مورخ 94/11/24) امروز تولد امام جواد و من حتما میرم مسجد و شیرینی پخش می کنم.برام دعا کن مگی عزیز.امیدوارم همه ی دوستان و خودت امروز حاجت روا بشین.

خدای من... باورم نمیشد کسی یادش باشه
خدای من... خدای من...
بهتون بگم نماز هم داره؟ میشه خوند دیگه! هرچند که من کلا کلاسم امروز و نمیشه بخونم... فک کنم یه حمد و هفتاد بار قل هوالله بود.
الهی آمییین... و ممنونم خیلی خیلی برای این کامنت خوب

مگییییی
اون نوشته اول که امکان نظر نداشت عالی بود! خیلی خوب نوشتی!
تازشم منم دلم پرتقال خواست!
ضمننا بععععله که بوی بهار نارنج میاد! مگه میشه که این فصل باشه و عطر بهار نارنج تو هوا نباشه؟؟

عزیز دلم... یه حس خیلی خاصی دارم از اومدنم به شیراز، نمی دونم چرا؟!
وااای خدایا شکرت *_* باورم نمیشه که میشه عطرشونو حس کرد

شبنم 1395/01/30 ساعت 00:40

سلام خوب شد نظراتو باز گذاشتین... نوشته هاتون قشنگ و جذابه... لطفا اینجا رو تعطیل نکنین!! مگی خانوم من یه مدت به بچه های تحت پوشش بهزیستی زبان درس میدادم خیلی بهم علاقه پیدا کرده بودن هم بهشون سر می زدم هم زبان یادشون میدادم... دوست داشته باشین درس دادن به این بچه ها خیلی لذت بخشه...
موفق باشین در پناه خداوند...


من هم تجربه ش کردم. فعلا نه اما از تابستون احتمالا این کارو شروع می کنم:)

ساده خان 1395/01/29 ساعت 23:16


خب دوست دادن کاری ک دوسش دارینو باز شرو کنید
دوسش دارین دیگه مهم اینه دووووسسسسسشششش دارین!

ساده خان 1395/01/29 ساعت 23:14


خب دوست دادن کاری ک دوسش دارینو باز شرو کنید
دوسش دارین دیگه مهم اینه دووووسسسسسشششش دارین!

نفس 1395/01/29 ساعت 22:38 http://takenote.persianblog.ir

عزیزم من حدود 3 سال موسسه ی کیش درس میدادم. معمولا سالی دو یا سه بار آزمون برگزار میکنن و معلم جدید میگیرن. البته مدیریتش عوض شده ولی گمونم هنوزم رویه ی قبل رو داشته باشن.
من یادمه اون موقع که شروع کردم و واسه سطح کودک انتخاب شدم اصلا راضی نبودم ولی بعد انقدر عادت کردم به بچه ها که واقعا برام شیرین شده بود. هنوزم گاهی عکسایی که با بچه ها گرفتم رو نگاه میکنم و یاد تک تک شیطونی ها و حرف هاشون می افتم. دلم برای اون روزا تنگه

سمیرا جدید 1395/01/29 ساعت 22:29

مگی جون یه پیشنهاد، واسه مدیر آموزشگاههای اکثرا خون تو شیشه کن مجانی کار نکن که بازار کار کسایی که به اون حداقل پول هم نیاز دارن کساد کنی، ببین اینکه میگم تو اروپا و آمریکا رایجه ولی متاسفانه توی ایران نه، توی اینترنت سرچ کن چنتا مرکز نزدیک خونتون پیدا کن مثلا پرورشگاهها و برو بهشون پیشنهاد بده بگو پول نمیخوام میخوام واسه رضای خدا به بچه ها زبان یاد بدم، معمولا خیلی هم استقبال میکنن، اینجوری هم کمک کردی هم عشقت به بچه ها تطمیع میشه، خوبه؟

امید میرزا 1395/01/29 ساعت 22:13

فحش فحش فحش

ولی چرا فحش بدیم اونوقت؟؟؟
وب خودت مگهان هرجور عشقت بلا سرش بیار
ولی جرات داری حذفش کن دوستان میدونن خودت

حسین 1395/01/29 ساعت 22:01

من یکی از اون زیرآبی‌هام!
دیدم میخواید وبلاگو تعطیل کنین کلی ناراحت شدم
گفتم بیام برای اولین بار! کامنت بذارم:
وبلاگتون رو با سرچ کلمه دوست مکاتبه‌ای پیدا کردم و بذارید بهتون بگم که چقد حسودیم میشه که شما دوست مکاتبه‌ای دارین
بعد هم یک نگاه به بقیه پست ها انداختم و الان شش ماهی هست که وبلاگتون رو میخونم.
همین چند وقت پیش یک آقایی که فارسی نوشتار رو یاد گرفته بود میخواست فارسی محاوره یاد بگیره معرفی کردم؛ مطالبتون هم جذابه هم به زبان ساده.

در کل نذارین برین؛ حیف میشه...

اوه!
چه کامنت جذابی... و شما چطور دلتون میاد این همه انرژی رو که می تونید بهم منتقل کنید رو دریغ کنید؟
دوست مکاتبه ای خیلی خوبه، دلتون نخواد.. شما هم پیدا کنید یه همچو کسی رو:)


+ کسی که فارسی یاد گرفته بود کجایی بود؟ میشه بدونم:)؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد