مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

در جستجوی مکانی آرام...

وضعیت جسمیم داره بدتر و بدتر میشه، چشمهام به سختی باز می مونن و یک ریز عطسه می کنم، سوزش گلوم داره بیچاره م می کنه و نفس کشیدنمم با زحمت اتفاق میفته.

تو این حال بد مجبور بودم اتاقم رو هرجوری که هست تمیز کنم، چون امروز نوبت طی و گردگیری اتاق ها بود. شابانو از اتاق خواهرم شروع کرد و منم اومدم تو اتاقم و رو تخت افتاده و می لرزم. تا به اتاقم برسه، باید برم دانشگاه و کتابهامو پس بدم و عجیب احساس بیچارگی میکنم، هیچ کس نیست کتابامو ببره پس بده به کتابخونه؟

ای کاش میشد یه روز کامل بخوابم، یا امشب برای مراسم چارشنبه سوری نرم باغچه... چارشنبه سوری هیچ حس خوشی برام نداره، حالام که مریضم و بیشتر از تفریح به آرامش و استراحت احتیاج دارم. 


+ از خونه تکونی متنفرم، از رسمهای به فنا رفته ایضا... مثل چارشنبه سوری که فقط صدای بمب مونده ازش و دیگر هیچ

+ کامنتا تایید نشدن. معذرت می خوام

نظرات 9 + ارسال نظر
ساده خان 1394/12/26 ساعت 14:50

ای وای مگهان خانوم : (
دکتر رفتین؟

خوب میشم.
دکتر دیدتم:) همون آلرژیست.

ساده خان 1394/12/26 ساعت 08:33

حالتون خوب شد ؟ بهتری؟

بگم خوبم که الکی گفتم، بهترم نه والا نشدم متاسفانه... رو به وخامته حالم

نل 1394/12/25 ساعت 20:51

البته دروغ چرا دوسال پیش با یوگی ی دونه دینامیت ترکوندیم.فقط یکی.اونم یک زمین خالی.یک جای تقریبا خالی از سکنه!!
چهارشنبه سوری 30ثانیه ای:))

ما هزاران هزارتا می ترکونیم اما نه تو شهر، تو باغچه که خیلی هم دورن همسایه ها ازمون :)

نل 1394/12/25 ساعت 20:49

به قول دوستی میگفت:دارم حامله میشم با این هوا:))
از شدت حساسیت.حالا اقا هم بود:))

ایشالله بهتر بشی:):)
هیچوقت چهارشنبه سوری نرفتم.الانم ک دیگه به قول تو صدای بمبه همش.درنتیجه نمیرم... .

:))) واقعا

من در کل بهش حس خاصی ندارم، شب یلدا که خوردنه و اینها بیشتر خوش میگذره... از روی آتیش پریدنشم ای بدک نیست.

فکر کردم حساسیت داری اول ...
استراحت کن زودتر خوب شی دختر....

آره مریم حساسیته بیشتر
ولی سرماخوردگی هم بهش اضافه شده این سری باز

هوم 1394/12/25 ساعت 13:26

ما هیچ وقت خونه تکونی نکردیم از وقتی که یادمه! رسم مسخره ای هست!

ما تو خونه مون یه چیز سرجاش نباشه عید نمیشه که:|
خوشابحال همسرتان پیش پیششش

به نظر من خونه تکونی در حال حاضر و برای زندگی های امروزی هیچ توجیهی نداره. یعنی چی یکهو توی یک دوره ی فشرده همه چی رو بریزی بیرون و فلان! فقط آخر سالت رو نابود میکنه!
ضمنن شما به استراحت مطلق نیاز دارید |:

آخ هانی جان، انشالله با همین فرمون جلو بری خانوم بچه هاتم عشق کنن از این بی خیالیت:))
من کارام بالاخره تموم شد دقایقی پیش و اینه که خوشحالم از خونه تکونی انگار:|
استراحت مطلق در حدی که نمازمم خوابیده بخونم حتی :|

من 1394/12/25 ساعت 11:46

خوشحالم که خونمون جایی هست که از این سروصداها دوریم:)
امیدوارم زودِ زود خوب شی:)

چه عالی :)
ما هم خونه نمی مونیم، میریم دور از شهر، ولی بچه ها ترقه و چی و چی می خرن میارن اونجا

منم دارم از رسومات غلط و مسخره منزجر میشم
هرچند چهارشنبه سوری برای من هیچوقت صداهای دردناک نبوده ولی واقعیت همینه که هست

من در کل بدم میاد از ترقه و این شب...
مزخرفه، آتیش بازیش بامزه ست فقط :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد