مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

باور کنید من و دختر روسه خواهرهای خونی هم هستیم. باور کنید...

در حالیکه لمیده بودیم و نق نق می کردیم، از حوصله ی سر رفته مان به خواهر عزیز گفتیم، گفتن همان و پشیمانی همان! 

اصلا دختری که کتاب هایش زیر خروار خروار خاک تلمبار شده، لباس هایش نا مرتب و در هم، چپیده اند توی کشوها، و کمدهایش که نگو، و زیر تشک تختش حتی گوله گوله مو و خاک جمع شده باید حوصله اش سر برود؟ اصلا به چه حقی باید حوصله ش سر برود؟

حالا شما بیا و قسم بخور که به پیر به پیغمبر خاکی نیست، مویی نیست که از سر کچلم ریخته باشد زیر تخت و زیر تشک!! که به جانش بیفتم. اصلا چه اهمیتی دارد که کتابهای زبانم قاتی کتابهای مدیریتم شده و اصلا چه اهمیتی دارد حالا کمی! خاک زیر تختم جا خوش کرده باشد؟

خلاصه که هرچه خواستیم دلیل سر رفتگی حوصله مان را موجه جلوه بدهیم نشد که نشد! تلاش بیهوده بود، خواهر به این نتیجه رسید که دختری که جمعه هایش را بی پختن کیک و شیرینی سر کند باید هم حوصله ش سر برود، دقایقی بعد مگهان بود که از این طرف به آن طرف می دوید و گردو آسیاب می کرد و آرد الک می کرد آن هم نه یک بار بلکه 5بار!!! و تمرین پخت شیرینی روسی عید می کرد و هوه... کار شیرینی پزی با عشق! تمام نشده رسیدیم به خانه تکانی، و تا دقایقی پیش در حال تلاش برای به جا آمدن حوصله م بودیم و از خدا که پنهان نیست، از شما چه پنهان حوصله م سر جایش آمده، بابایم نیز در آمده و کمرم نیز بابایش در آمده و خواهر جان همچنان اصرار دارند که روز خوبی بوده و امیدوارند که فردا و پس فردا هم حوصله ام حسابی سر برود و اینگونه هم کدبانو تر می شوم، هم منظم و مرتب تر و هم خانه مان دسته گل تر و ... :-"

نظرات 25 + ارسال نظر

سلام و احترام
وحــــــــــــــید معتَقِدِس که اصولاً هر چیزی خودش باهاس بیاد حتی حوصله داشتَنَم خودِش باهاس بیاد البته رو فرش میاد بوگو کفشاشو در بیاره چون فَرشارو همین دیروز نه پریزو نه پَس پریروز اونم نه یه بار نه دو بار نه سه بار نه چار بار بلکه پنج بار اُنَم پُشتو پیش شستیم!!!!
مِنحِیثالمَجموع هر چیزی خودِش باس بیاد حتی کِش. کِشَم باهاس خودش بیاد!!!...
ینی اگه بخواد کش بیاد، خودش میاد، اگرم اومد،
لابد خودش اومده؛ کشش دادنی نیست فی الواقع؛ اومدنیه...
این که میگن فیلانوُ کشش نده و اینا فی المثل...
دلیل بنده بر این مدعّا اینه که کش اگه اومدنی نبود،
تا هروقت ما کش میدادیم باس کش میومد؛
ولی خب چون پاره میشه، مستقل از ماست!!!... هاع؟؟؟!!!...اینو برو به خواهر عزیزتر از جانِدُون آ اَبَویِ گرام دیکته کن اگه هم گفتَن کی گُفتِس بوگو وحــــــــــــــــید گفتِس.البته گُفتِس!ولی زیر دوش گفتِس
حالا ایشاللّا یه روز یه فیلم میسازم به نام کش؛
در قالب مستند، و سعی میکنم از همه زوایا به کش بنگرم!!!

:|
بله انشالله

فاطمه 1394/12/04 ساعت 00:06

آره آره
بدو ^^

:))))

فاطمه 1394/12/03 ساعت 23:51

ول کن بندگان خدا رو :)))
یه چیزی گفتن حالا :دی

:))) حالا برم تا منو یاد نرفته عکسو بذارم برات

رگ ها 1394/12/03 ساعت 23:38

گرگانیه :دی

:)))))) عمه م یه رگ گرگانی داره پس!
شاید گیلکهای اصیل هم اینگونه بگن و من نشنیدم البته... فقط از این بشر شنیدم آخه

رگ ها 1394/12/03 ساعت 23:18

یکی از بچه های خوابگاهم همینو میگه :))

کجاییه این بنده خدا؟:))))))
فکر کنم فامیل عمه م باشه!
من این مدل صحبت کردن رو فقط از عمه جونم شنیدم آخه

رگها 1394/12/03 ساعت 20:40

وعده ی دروغین دادی ؟ :(
کو اون عکس کیکه ؟

وااای منو یاد رفت:|

+ عمه بزرگم اینجوری میگه! وای منو یاد رفت:)))))))))))))))

فک کنم از قصد گفته تا نتیجه ش بشه همینا:)
کدبانو بودی و رو نمیکردی؟

منم اون بخش کیک و شیرینی رو دوس دارم البته حرفه ای بلد نیستم ولی قصد دارم وقتی که درسا اجازه دادن یه فکری به حالش بکنم:)

شاید واقعا :)) ؛)

منم خیلی دوست دارم، ولی نمی دونم چرا اعتماد به نفسش رو ندارم متاسفانه:)

ساده خان 1394/12/01 ساعت 17:18

بله در کدبانویی شما که شکی نیست!

:))

ساده خان 1394/12/01 ساعت 16:24

این داستان : مگهان کدبانو میشود
منم کلی شیشه سائیدم: (

بودم:| اگه کسی باور کنه

+ ما شیشه هامونو یه روز قبل تحویل سال می ساییم چرا که الان بساییم تا روز عید 670 روز بارون داریم:)))

رگ ها 1394/12/01 ساعت 13:15

^ـــــــــــــ^

قیافه شو تو رو خدا!
شبیه قورباغه شده این ^______^

رگها 1394/12/01 ساعت 12:51

شما ها به من کیک بدین :))) من به جای همتون حوصله م سر میره :)) !!

تو محشری رگها :)) محشر تا دقایقی دیگر بهت عکس کیکی که دوبار تو این هفته داشتیم رو بهت میدم:دی

خخخخخخ
چه کدبانویییییییییییی

^-^
خیلییییی کدبانوام من حقیقتا خیلی ها :-"

پس هم اتاق تکونی کردی هم آشپزی!
احسنت به خواهر حرف گوش کن که خواهرش پیشنهاد میده اونم گوش میکنه

موفق باشی شف مگی

بله بله
کیه که بتونه از حاکم روس:| سرپیچی کنه:)))؟!

*زهرا* 1394/12/01 ساعت 10:49

خیلى دوس دارم یه بار چهره دختر روستون رو ببینم:دى :* قطعا ب اندازه خواهرش جذابه ;)

آخی عزیزکم
نه اون جذاب نیست، خوشگله:|

رگها 1394/12/01 ساعت 10:34

یعنی با این پست هاییت که درمورد کیک پختنن فقط منو تحقیر میکنی :)))
تو خونه تون خواهر سوم نمیخواین ؟ :d

:))) خوشحالم که حالت بهتره و اینجایی:دی
ما خواهر سومم می خوایم فقط باید قول بدی جای من هر روز، هر روووز حوصله ت سر بره ها:|

سلام 1394/12/01 ساعت 08:55

وای چه عالی،خونه مرتب شد یه شیرینی خوشمزه هم درست کردی
آفرین به خواهرت

هاها
بله مرحبا به این درایتش

دل آرام 1394/12/01 ساعت 08:32

به به شیرینی پزی

بهله شیرینی پزییی:دی

مترسک 1394/12/01 ساعت 08:31 http://1matarsak.com/

یعنی من خراب این اسم مستعار همشیره شما شدم: دختر روسه! :))
هر وقت یه چیزی درباره یه شخصی که تابعیت روسی داره که با پسوند «روسه» خطاب می‌شه، ناخودآگاه یاد این عبارت میفتم! :))

منم خراب اسمشم انگار دارم تلاش می کنم به دیگران نسبتش بدم:))) هاها
خوبه که هی یاد خواهرم میفتین

اوه اوه
بهتر نیست دیگه کلا حوصلت سر نره

چرا بهتره:|
تصمیم دارم دیگه هرگز حوصله م سر نره:دی

سهیلا 1394/12/01 ساعت 07:08 http://nanehadi.blogsky.com/

اتفاقا یکی از درمان های بیحوصلگی همینه. منم با بچه ها امتحان کردم جواب داد

از دست این مامانا و خواهرای حتی 3سال بزرگتر
بازی ای چیزی بکنیم خب:))

باران 1394/12/01 ساعت 02:36

ببخشید :((

:))))))

جولیک 1394/12/01 ساعت 01:57 http://platelets.blog.ir

آیکن استرس از کامنت گذاری بعد از ساعت دوازده و تلاش برای فرار...!

چقدررر همه اینجا بی جنبه بودن و من نمی دونستم!!! :@
آیکون مگهان بعد ساعت 12که هیچ 2 حتی!!!!!! :|

باران 1394/12/01 ساعت 01:51

یعنی باور نکنم میترسم آخرررر :دی
خسته ی میفهمم ولی بزار یه چیزی نشونت بدم خستگیت در بره :))
بیا پست عکسمو ببین دومین عکس رو خستگیت در میره اصلا :))
خودشیفتم دیگه چکار کنم

:)))
واقعا درک نمی کنید یه آدم خسته نمیتونه رمز بزنه پست وا کنه:|¿ نه واقعا من چی بگم آخه :/؟
+ آیکون مگهان که نیمی از 2 شبش هم گذشته:|

باران 1394/12/01 ساعت 01:46


مگی سلام
الان زنده ایی ؟
قدر خواهرتو بدون کمم اذیتش کن خُب :))))))
ساعت دو هستش مشکلی نیست فکر کنم دو ساعتی گذشته :دی آخیش شهر در امن و امانه

زنده که بله! هستم. فقط خسسسه م:|
راستی سلام
و اینکه پدرم حالا یک چیزی گفتن شماها چرا باور کردین؟ :-"

***** 1394/12/01 ساعت 01:16

خواهرت بوره؟؟ یا همطوری میگی دختر بوره؟

بی شک بوره :) ؛)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد